پرچم باهماد آزادگان

62 ـ آدمـي نيــكي پـذير نيســت

آقـاي كســروي
شرحي در شمارة 179 در پيرامون جان و روان مرقوم داشته و از عقايد ماديون انتقاد فرموده بودند " در سرماي زمستان شما از خيابان ميگذريد و بينوائي را مي بينيد كه با يك پيراهن نازكي بيخ ديوار نشسته از سرما ميلرزد و شما دلتان سوخته پالتو را از دوش خود برداشته باو ميدهيد و اندكي گرم ميشود شما خوشحال ميگرديد. اينكار و مانند آن با خودخواهي چه سازشي دارد؟ " بنده كه يكي از خوانندگان پيمان و پرچم هستم و بتمام مطالب مطروحه در آن دو جريده اذعان و ايمان دارم در اين موضوع اختلاف عقيده دارم و معتقدم كه

61 ـ بـايـد جنـگ را بـا بـديــها كـرد

از گفتارهاييكه در سه شمارة گذشته نوشتيم كساني پنداشته اند كه ما ميگوييم جنگ نباشد ، يا ميگوييم در زندگاني بجنگ نيازي نيست. چون گاهي چنين سخني گفته شده و در برخي كيشها نيز هست ، پنداشته اند ما نيز چنان ميگوييم. اين دو روزه برخي از ايشان پرسشهايي از من كرده و چنين خواسته اند كه ايرادهايي بگيرند.

مي گويم : ما نگفتيم جنگ نباشد ، نگفتيم در زندگاني بجنگ نياز نيست. سخن ما چيز ديگر بود و از جنگهاي بيهوده امروزي كه منطقي براي آنها نتوان پنداشت گفتگو ميكرديم و نكوهش مينموديم. اگر كساني ميخواهند انديشة ما را دربارة جنگ بدانند

60 ـ جبــهة دوم

پايگاه : ما تاكنون تنها گفتارهايي را از پرچم آورديم كه به حال امروزي ايران بستگي دارد. اينست به گزارشهاي جنگ در آن روزنامه و ديگر گفتارها نيازي نديديم. ولي گفتار كنوني با آنكه دربارة جنگ جهاني دوم است ، چون زمينة ارجداريست در اينجا آن را مي آوريم. چنانكه در اين گفتار ديده مي شود در آن زمان مردم « چون نقصي در خود نمي شناختند اينست گناه را بگردن حوادث انداخته براي رهايي نيز چشم براه حوادث مي نشستند» و اينست به اخبار جنگ بيش از آنچه ارج داشته مي پرداختند. شوري در ايران بپا خاسته مردم سودهايي از رهگذر پيشآمدها براي خود در نظر داشتند.

متأسفانه انديشه و باورهاي مردم در زمينه هاي بسياري هنوز پس از هفتاد سال تغييري نكرده و حساسيت مردم براي مثال به انتخابات آمريكا و اخبار جنگ عراق و افغانستان بيش از توجه ايشان به گرفتاريها و آلودگيهاي جامعة خودشان مي باشد و بيشتر گمان ميكنند كه كوشش سياسي تنها پرداختن به اينگونه اخبار است.

59 ـ يـك گـام ديـگري در راه پيشــرفـت

تاكنون بارها روشن گردانيده ايم كه ما پرچم را براي چند مقصود بنياد نهاديم : يكي آنكه در اين هنگام آشفتگي جهان از هم ميهنان خود بركنار نباشيم و بتوانيم در زندگاني آنان براهنمايي پردازيم. ديگري اينكه برخي حقايق را كه مقصد اصلي ماست روشن گردانيم كه تاكنون هر دو رشته را يكسان پيش برده ايم ، و چون ديده ميشود يكدسته از خوانندگان از دور و نزديك بنوشته هاي روزنامه ـ بويژه ببخش حقايق ـ دلبستگي مينمايند اينك ميخواهيم يك گام ديگري در اينراه برداريم و يكرشتة ديگري از حقايق را روشن گردانيم و از همين شماره بآن مي پردازيم و چون در اين زمينه بتازگي « گفت و شنيدي» رخ داده و يك موضوعي در ضمن گفت و شنيد بهتر روشن ميگردد اينست همان را در اينجا نقل ميكنيم.

جواني بنزد من آمده چنين ميگويد : من سخنان شما را از زبان ديگران مي شنيدم و نميتوانستم بپذيرم. ولي در اين دو سه بار

58 ـ نــگاهـي بـهنـدوســتان

خوانندگان از داستان هندوستان آگاهند. در هفته هاي گذشته اين سرزمين تاريخي بار ديگر جنبشي نشان داد و در اين گرماگرم جنگ نظر جهانيان را بخود جلب نموده. مهاتما گاندي ، آن پيشواي بنام هند ، بهمراهي حزب كنگره كه پديد آوردة خود اوست   [1] ، بار ديگر بكوششـهايي در راه استقلال هندوستان برخاستند ، و با يك زبان آشكاري از انگليسيان در خواست كردند كه هندوستان را بخود گزارند و از آنجا بيرون روند تاكنون درخواستي باين آشكاري از هندويان سر نزده بود. پيداست كه انگليسيان آنرا نپذيرفتند و آنها نيز پاسخ يكروية [= مستقيم] آشكاري دادند ، و چون گاندهي و پيروانش ، بشيوة خاص خود ، آمادة شورشهاي ناخونريزانه [= نافرماني مدني ، مقاومت منفي] شدند حكومت هندوستان [حكومت دست نشاندة انگليسي هند] فرصت نداده گاندهي و ديگر پيشروان را دستگير ساختند و ببند انداختند