پرچم باهماد آزادگان

132ـ مسلمانان در جستجوی دموکراسی (2)

در گفتار گذشته گفتیم شور و هیاهو نمودن و خودکامه ای را برانداختنِ یک مردمی به آن معنی نیست که خودکامگی برای همیشه از آن کشور رفته و دموکراسی استوار خواهد گردید. شورش بی نقشه و زمینه به آشوب و هرج و مرج و آمدن خودکامگی نوینی با رختی دیگر تواند انجامید.

نیز گفتیم گشودن راه دموکراسی به دو کار نیاز دارد : یکی یادگرفتن و آموختن معنی راست دموکراسی و دیگری پاک گردیدن از آلودگیهای شرقی که سنگ راه دموکراسی است. در این گفتار از آلودگیهایی که مانع دموکراسی است نام خواهیم برد.

آلودگیهای شرقیان چیست؟

ما در اینجا جز آنکه فهرستی از آلودگیهای شرقیان را بیاوریم کار دیگری نمی توانیم کرد و خوانندگان را برای آگاهی بیشتر به گفتارهای این پایگاه و نیز دیگر نوشته های احمد کسروی که سالهای بازپسین زندگانی خود را یکسره به نبرد با آنها پرداخت می خوانیم.

آن آلودگیها و گرفتاریها اینهاست :

131ـ مسلمانان در جستجوی دموکراسی (1)



پایگاه : در ماههای گذشته پیشامدهای شگفتی یکی پس از دیگری در کشورهای مسلمان شمال آفریقا و غرب آسیا روی داد. چون کسانی این را به « بیداری اسلامی» تعبیر کرده اند ، می خواهیم در اینجا اندکی به آن رشته رویدادها پرداخته و از اینکه بیداری اسلامی چه چیزی تواند بود سخن رانیم.

130ـ يك نبرد ديگري كه بايد كنيم

از چنديست كه يك زمينه اي را بديده گرفته ميخواستم گفتاري در آن باره نويسم از اين شماره بشماره‌ی ديگر مي انداختم. ولي بتازگي خيره رويي يك روزنامه وادارم ميكند كه بآن زمينه پردازم و آنچه نوشتني است بنويسم. ليكن نخست بآن روزنامه پرداخته و پاسخش داده سپس بخود زمينه باز خواهم گشت.

1ـ خشکه فیلسوفی

خشكه فيلسوفي چيست؟.. « خشكه فيلسوفي» ناميست كه ما بيكي از نادانيهاي توده‌ی ايران داده ايم. در اين توده‌ی بدبخت از بس بيماريها فراوانست به بيشتر آنها نامي گزارده نشده است و ما ناچاريم خود نامي بآنها گزاريم.

خشكه فيلسوفي آنست كه مثلاً شما اگر در نشستي سخن از زيانهاي صوفيگري و از بديهاي آن ميرانيد و يكي از صوفيان يا از هواداران ايشان بشما پاسخ ميدهد ، در آنميان مي بينيد ناگهان كسي بي آنكه بداند صوفيگري چيست و صوفيان چه ميگويند ، و بي آنكه بايرادهاي شما و بپاسخهاي آن صوفي گوش داده و فهميده باشد ، تنها بنام خودنمايي از گوشه اي بسخن پرداخت و با يك لحن فيلسوفانه چنين گفت : « آقاي فلان ، حقيقت اينست كه شما افراط ميكنيد و آن آقا هم تفريط ميكند. در اينكه صوفيگري عيبهايي دارد حرف نيست ، ولي نه بآن اندازه كه شما ميگوييد» ، مي بينيد اينرا گفت و بهر دوي شما برتري فروخت و بخود باليد. اينست معني خشكه فيلسوفي. خشكه فيلسوفي آنستكه كسي تنها با ياد گرفتن دو كلمه‌ی « افراط و تفريط» يا ازبر داشتن يك مصرع « نه بآن شوري شوري نه باين بي نمكي» در هر گفتگويي داوري فيلسوفانه كند و بهمگي مردم برتري فروشد.

129 ـ خدا ما را از آسيب رشک نگهدارد


پایگاه : باید بیگمان بود که برخی خرده گیریها سرچشمه ای جز رشک ندارد. در پاسخ
اینگونه خرده گیریهاست که احمد کسروی گفتار زیر را برشته‌ی نوشتن کشیده و
چون امروز نیز بجای خرده گیری دانشی و منطقی همان رشک پلید را در
 نوشته هایی توان دید اینست به آوردن این برخاستیم.

از روزيكه باين كار برخاستيم من هميشه كوشيده ام تا بتوانم خود را برو نكشم. هميشه مي گويم : من آفريدة ناچيزی بيش نيستم. شما مرا ناديده گيريد و درپي دردهاي خود باشيد. اينها كه من مينويسم دردهاي شماست. چنين انگاريد يكمرد ناشناسي اين دردها را بشما يادآوري مي كند و راه چاره را نشان ميدهد. آخر شما مرديد! آخر شما آدميد! ببينيد ديگران بشما با چه ديده مي نگرند.

من تاكنون نامي بروي خود نگزاردم و در اينسخنان كه مي گويم جايگاهي براي خود باز نكردم. امروز كسانيكه باندازة ده يك من دانش نميدارند از راه آن زندگي مي كنند ولي من دانشهاي خود را در راه رهايي شما بكار مي برم و زندگي از دسترنج خود بسر ميدهم. همة اينها را مي كنم براي آنكه كساني مرا در ميان نبينند و بخود من چشم ندوزند. ليكن باز مي بينم چاره نمي شود و عيب جوياني همه برآن مي كوشند كه راست يا دروغ كمي در من پيدا كنند و برفتار و كردارم ايراد گيرند.

128 ـ كارما با اينها چه خواهد بود؟.

چنانكه آقاي احمد پاكروان از قزوين ، و آقاي صمدي از مياندوآب نوشته اند و از تهران نيز آگاهيها رسيده به بهاييان دستور داده شده كه پرچم و يا ديگر نوشته هاي ما را نخوانند و با كسي از پاكدينان بسخن نپردازند. اينست پاسخي كه انجمنهاي بهايي بپرسشهاي ما داده اند.

كنون ما از خوانندگان مي‌پرسيم : باين چه نامي بايد داد؟.. اينكه كساني خود را از مردم جدا گردانند ، و يكرشته سخناني را دستاويز ساخته انجمنها سازند و كتابها نويسند ، و كوششها بكار برند ، ولي چون يكي برخيزد و ايرادهاي گيرنده اي گيرد و از پاسخ درمانند ، ازو رو گردانند و خود را بخاموشي زنند ـ چنين چيزي چه عنواني تواند داشت؟!

اگر نيك انديشيد اينان دسته بندي را دوست ميدارند ، و از آنكه يك تيرة جدايي باشند و با ديگران كشاكش و گفتگو كنند لذت ميبرند ، و در اينراه هوسبازيست كه آن كوششها را ميكنند و بآن خودنماييها مي‌پردازند ، وگرنه چه خواست ديگري را توانند داشت؟..