پرچم باهماد آزادگان

145 ـ مشروطه بهترين گونه از سررشته داريهاست

كساني ميگويند : ايرانيان شاياي « مشروطه» نمي‌باشند.
ميگويم : راستست. ليكن بايد كوشيد و شاياشان گردانيد ، نه آنكه چشم از آن پوشيد. مشروطه يا « سررشته داري توده» بهترين گونه از سررشته داريهاست.
ميگويند : از چه راه توان اين توده را شاياي مشروطه گردانيد؟..
ميگويم : ايرانيان در اين 37 سال هنوز از هزار تن يكي معني راست مشروطه را نفهميده اند. هنوز انديشه‌ی روشني از آن در دلهاشان نميباشد. پس ناچاريست كه شاياي آن نباشند. ناچاريست كه ارج آن ندانند.

گام نخست در راه شايندگي اين توده آنست كه بكوشيم و معني راست مشروطه را بهمگان بفهمانيم ، بكوشيم انديشه هاي روشني درباره‌ی آن در دلها پديد آوريم.

144 ـ گفتارهای پراکنده از روزنامه‌ی پرچم


روزنامه‌ی پرچم ـ چند آگاهي درباره‌ی آن

1ـ دارنده‌ی اين روزنامه از اين راه نان نخواهد خورد و هوس نويسندگي او را بداشتن روزنامه برنیانگيخته. اين نامه تنها براي راهنمايي بتوده و كوشش به پيشرفت كشور بنياد گزارده شده و در اين باره نخست اميد ما به پشتيباني و نگهداري خداي پاك ، و دوم بهمراهي و ياري مردان بخرد و پاكدل ميباشد.

2ـ اين نامه راهي را دنبال ميكند و پيش از آغاز بچاپ زمينه اي براي خود در شانزده ماده برگزيده كه همه‌ی كوششها و نوشته ها جز در آن زمينه نخواهد بود. در شماره هاي آينده آن شانزده ماده و زمينه‌ی پيشرفت روزنامه را خواهيم نوشت.[1]

3ـ اين نامه هميشه يك سخن خواهد گفت و يك انديشه خواهد داشت. اگر كساني شماره هاي اين را نگه دارند از آغاز تا بانجام دو گفته ضد هم در آن نخواهند يافت. ما نميدانيم تا كي اين نامه را نشر خواهيم كرد. اين كاريست كه با خداست. اين ميدانيم تا نشر ميكنيم گامي بهوس ويا بكينه نخواهيم برداشت و از راه خود نخواهيم پيچيد.

143 ـ اردبيل يا كانون بيهوده‌كاري


كارگاه ملاسازي اردبيل در پروردن بچه‌آخوند و سيد و صوفي و دريوزه و روضه خوان و شيخ پايدار بوده و هست. اگر در پايتخت كشور آيت الله بازي در اين چند هفته‌ی اخير بازگشته و رواج گرفته[1] در اردبيل از بسيار پيشتر اين دستگاه رواج داشته است. اردبيل در اين شيوه از همه‌ی شهرهاي ايران جلوتر مي‌باشد.

از كارهاي بسيار نيك رضاشاه بود كه در دوره‌ی خود درِ اين كارگاه اردبيل را بگل اندوده از كار آن جلو گرفت. ولي جاي افسوس است كه آنشاه نتوانست اين بنياد را از پاي بست براندازد و ويران سازد.

جاي افسوس بيشتر اينجاست كه اينها دعوي دينداري ميكنند. بلكه خود را پيشروان و نگهبانان دين مي‌شمارند. در حاليكه هيچيكي از ايشان معني دين را نميدانند. هيچيكي داراي دين نمي‌باشند. آنها از اين راه نان ميخورند. روزي بدست مي‌آورند. بيشتر آنها مردان بيمايه و بي‌فهمي هستند كه معني دين را نميدانند بجاي خود ، معني هيچي را نميدانند. تنها سرمايه شان يك ريش و يك دستار و يكدست رخت دراز است. برخي نيز لقبهايي از فخرالواعظين ، سلطان الذاكرين ، فصيح الزمان ، تاج العارفين ، و مانند اينها بروي خود گزارده اند.

142 ـ بيهوده دست و پا ميزنند (2)


احمد کسروی از سال 1313 در ماهنامه‌ی پیمان در پیرامون شعر و شاعری گفتار نوشت و آن ماهنامه چنان بود که هر جستاری را آغاز می نمود تا چندی ایرادهای خوانندگان را چاپ کرده به آنها پاسخ می گفت تا آنکه زمینه نیک روشن می شد و جای تاریکی بازنمی ماند ، سپس جستار دیگری آغاز می یافت. همچنین شبهای پنجشنبه و روزهای یکم هر ماه نشستهایی در پیرامون جستارهای پیمان برگزار می کرد که تا سال 1324 همچنان ادامه داشت. در این نشستها آشنایان و خوانندگان پیمان و بویژه آنانکه ایرادی به نوشته های پیمان داشتند می آمدند و گفتگوها می رفت.