پرچم باهماد آزادگان

372 ـ روز بزرگداشت سعدی؟!

پارسال در شهریورماه گفتاری بنام « آنچه کم داشتیم را برایمان فراهم دیدند!» نوشتیم و به نشان دادن زیانکاریهای کمپانی خیانت در ایران پرداختیم. باید دانست این کمپانی چند ملیتی و جهانی است و به زیان شرقیان در کار و تلاش می‌باشد.
آنان دانسته‌اند که « ادبیات» ، عرفان و فلسفه بافی و کیشها در کشورهای شرق چه زهر کارگر و اراده‌کشی است و اینست آن را افزار کارشان گرفته ،‌ شرقیان را با پرداختن به آنها سرگرم میخواهند.
اکنون که روز بزرگداشت سعدی را علم کرده و میخواهند بر طبل پوسیده‌ی ادبیات زمان مغول بکوبند ما خاموش نمی‌نشینیم و بر بهم زدن نقشه‌هایشان خواهیم کوشید.
گفتار پایین برای این خواست است.

داوری توده (35)
از آقايان طرفداران شعراي زمان مغول خواهشمند است اشعار زيرين را مطالعه و اگر توانستند آنها را بهم وفق دهند آنوقت گوينده‌ی آنها را از بزرگان بشمارند و الا حق ندارند هر هوسمندي را جزو بزرگان ايران بشمارند. آن دو شعر اينهاست :
نخست :
بني‌آدم اعضاي يكديگرند                       كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي بدرد آورد روزگار                    دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بيغمي                    نشايد كه نامت نهند آدمي
دوم :
در آن مدت كه ما را وقت خوش بود          ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود
توضيح اينست كه گوينده‌ی اين شعرها كه سعدي است در زمان هجوم مغول
مي‌زيسته ، مغولان چهل و چند سال اين كشور را مورد تاخت قرار داده پياپي آدم كشتند ، دخترها باسارت بردند ، خاندانها برانداختند. از سال 615 كه خود چنگيزخان به ماوراءالنهر و خراسان آمد تا سال 618 قصابي مي‌كرد و هنگامي كه بازگشت مليونها دختران را با خود برد.
سپس تا ده سال ديگر ايران در زير پاي مغولان لگدمال مي‌شد كه هر زمان دسته‌ی ديگري مي‌آمدند و در يك جايي مي‌كشتند و آتش مي‌زدند و تاراج ميكردند و اسير مي‌بردند.
سپس نيز جرماغون نويين از طرف اُكتاي قاآن بحكمراني اين كشور آمد كه يك رشته خونريزيهاي بيحسابي نيز در آن هنگام رخ داد. سپس هم در سال 648 هلاكو بايران آمد كه بار ديگر خونريزيهاي بسياري شد و سال 656 كه سعدي آن را سال خوشي خود شمارده سال قتل عام بغداد است ساليست كه بيش از يك مليون خون بيگناهان ريخته شده ساليست كه صدهزارها خاندان در سوگواري بوده‌اند.
آقاي سعدي با همه‌ی اين فجايع چهل ساله معاصر بوده و شما در يكجايي از شعرها و كتابهاي او نتوانيد يافت كه تأثري از خود نشان داده باشد و چنانكه مي‌بينيد سال كشتار بغداد را سال خوشي خود گرفته در اينجاست كه من مي‌پرسم آن شعرهاي نخست كجا و اين كجا؟!. در اينجاست كه ميخواهم هواداران اين شاعر و مانندهاي آن پاسخ دهند. در اينجاست كه شعر را بخود شاعر برگردانيده مي‌گويم : آقاي سعدي :
تو كز محنت ديگران بيغمي                    نشايد كه نامت نهند آدمي
از تبريز محمد ملك‌نژاد
(پرچم روزانه شماره‌ی 191)