پرچم باهماد آزادگان

193ـ زمین لرزه‌ی اهر و پیرامون آن


پایگاه : زمین لرزه در کشورهایی همچون ایران ، ترکیه ، ژاپن حکم توفانهای سهمگین را در آمریکا و سیلهای بنیادکن را در هندوستان و چین ، ‌لغزش زمین در فیلیپین و کشورهای مانند آن دارد.
همچنانکه آن کشورها گرفتار پتیاره‌های طبیعی‌ای مانند سیل و توفان و سونامی می گردند ما نیز بیش از همه با زمین لرزه و آسیبهای آن روبروییم. بدانسان که آنان میکوشند از آسیبهای توفان و سونامی و سیل برکنار باشند ما نیز باید بکوشیم کمترین آسیبها را از زمین‌لرزه دریابیم. در این زمینه ژاپن بهترین کارنامه را داشته و در آنجا زمین لرزه هایی با دامنه‌ی نزدیک 6 ریشتر کشته های بس اندک و ویرانی ناچیزی بجا میگزارد.



روز شنبه 21/5/91 زمین لرزه‌ی 2/6 ریشتری شهرهای اهر ، هریس ، ورزقان و روستاهای پیرامون آن را بسختی لرزاند : سیصد تن کشته و بیش از هزار و پانصد تن زخمی گردیدند و چهار تا پنج هزار خانه‌ ویران و دهها روستا با خاک یکسان گردید.




صحنه های ویرانی ، کشته و زیرآوار مانده‌ها که در روزنامه و تلویزیون جلو چشمها می‌آید همیشه دلخراشند. این بار هم ایرانیان با افسوس و تلخکامی با این پیشامد روبرو شدند.

این نیز همچون دیگر پیشامدهای دلخراش ، پرسشهای کهن را در اندیشه‌ی دلسوزان کشور تازه کرد. مثلاً این پرسش که چگونه در ژاپن بر چنین زمین لرزه هایی چیره گردیده اند چندانکه جز آسیبهای کم و کشته های اندک ، ویرانی دیگری از آنها بجای نمی ماند؟! چرا ما نمیتوانیم؟! و اگر این « مشیت الهی» است چرا برای آنها نیست؟!

این پرسشها بویژه هنگامی به اندیشه می رسد که یک یا چند ساختمان بتونی سالم در کنار ویرانه‌ی خانه های روستایی که با تیر چوبی و خشت و گل برپا شده در عکس ها و فیلمها دیده می گردد. اینها می فهماند که درگذشتگان نه به « مشیت الهی» ، بلکه از روی کاستیها و کم‌کاریهای خودمان مفت جان داده اند. پس ناچاریم بکوتاهیهای خود اقرار کنیم. کوتاهی از اینکه از دانشها سود نمی بریم ، از موهبتهایی که در این سرزمین پهناور و پرگنج هست نمی توانیم بهره جوییم ، نیروهای تنی و مغزی خود را نمی توانیم براه درست اندازیم. کوتاهی از آنکه زندگی روستاهای ما با کشورهایی که از منابع زیرزمینی بی‌بهره اند تفاوت چندانی ندارد.

تنها ویرانیها و کشته ها نیست که دلها را بدرد می آورد. در آن کشته زار ، خانه های بی ‌شکوه و ‌ارج روستایی و بیچیزی ایشان درد دیگری است که دلها را ریش می گرداند بویژه هنگامیکه با امکانات شهرها و خانه های پرشکوه آن بسنجش گزارده شود. آیا اقتصادی که به روستاییان ما آن کلبه ها و به پولداران شهری آن کاخها را می بخشد بیمار نیست؟!

این اقتصاد کشور ماست که روستایی در روستا باید بتدارک خوراک و پوشاک یک توده کوشد و چون از روی تنگدستی بجستجوی کار به شهر آمد باید سختترین و بیمناکترین کارها را انجام دهد و آن دستمزدهای ناچیز را در‌یابد ولی آنهایی که از « انحصار» و « رانت» سود می برند یا آلوده‌ی مشاغل انگلی‌اند (همچون دست بدست گردانیدن کالا و انبارداری و زمین‌خواری) هزار برابر بیشتر پول بکیسه‌شان سرازیر شود. بماند آنها که سراپای درآمدشان از مفتخواری است که در اینجا به آن نپرداختیم. آیا اینها با چه سازگار است؟! با دادگری؟! با آدمیگری؟! با اسلام؟! با قرآن؟! با حقوق بشر؟! با چی؟!

آیا فرشتگان آسمان باید چاره‌ی اینها کنند؟!.. بیگمان شما هم خَستوانید که اینها همه از کاستیهای ما و راه چاره‌شان نیز در دست ماست.

در این مجال تنگ سخن از چاره‌ی اینها راندن نابجاست. ما تنها اشاره هایی کرده کسانی که جستجوی چاره می کنند را به دو سه جستار زیر راه می نماییم.

1ـ تا مردم معنی درست دمکراسی را ندانسته و در نتیجه به آن دلبسته نگردیده اند ، خودکامگی (دیکتاتوری) هست و از آسیب این پیشامدها نیز کاسته نخواهد شد. زیرا شما می بینید با نبود دمکراسی و مشارکت نداشتن مردم در کارها ، چاره‌ی کار تنها از دولت انتظار می رود و او با آنکه دمادم شعار « پیشگیری بهتر از درمانست» را در هر کوی و برزنی سر می دهد ، اکنون بهترین کاری که می تواند کند آنست که مرهمی به زخم کنونی گزارد. او بر آن سر نیست که ماهیگیری یاد دهد تا مردم از گرسنگی بیکباره برهند بلکه گرسنگان را هر یک ، یک ماهی میدهد که فریاد اعتراضشان برنخیزد. مثلاً در این پیشامد بیدرنگ سخن از پرداخت وام دو ملیون تومانی ساخت مسکن می راند. ولی آن برنامه های اقتصادی ای که بتواند جلو مفتخوری و رانت و انحصار و قاچاق و کوتاه‌سخن فساد را بگیرد نه می‌دارد نه میخواهد نه می داند و نه می تواند.

اینجا سخن از این دولت و آن دولت نیست. اساساً از خودکامگان انتظار برنامه ریزی کلان و دراز مدت داشتن ، بیهوده‌کاریست. این سخن نه تنها در اقتصاد بلکه در دیگر زمینه ها نیز درست است.

کوتاه آنکه در چاره به بدبختیها ، گام نخست برواج معنی دمکراسی کوشیدن و ناسازگاری اندیشه های مردم با آن را از مغزها پاک کردنست. ما در این زمینه چند نوشتار جدا از گفتارهای شماره دار در صفحات پایگاه گزاشته و باز هم نوشتارهای دیگری در پیرامون دمکراسی خواهیم گزارد.

2ـ دمکراسی ای که ما سخنش را می رانیم ، نه یک نام و دکور ـ بدانسان که امروز در ایران هست ـ بلکه راست آن می باشد. در این دمکراسی انجمنهای ایالتی و ولایتی که در قانون اساسی پیش بود و رژیم پادشاهی مجال اجرا به آن نمی داد باید بکار افتد و مردم هر ناحیه ای بتوانند بر کارهای آنجا نظارت داشته و همچنین در اجرا یاور دولت باشند. اینکه امروز شوراها از روی قانون اساسی ، حداکثر وظیفه‌ای که دارند « نظارتی» می باشد ، بمردم میدان ندادن و آنها را در کارهای کشوری بی‌اختیار کردن است. بیگمان کارها که بدست مردم اداره شود نتیجه های گرانمایه ای از آن می توان امید داشت.

امروز تفاوت گزافی میان زندگانی شهر و روستا ، شهر کوچک و بزرگ و بدتر میان تهران و شهرستانها پدیدارست و پستی و بلندی بی‌اندازه در زندگیها دیده می شود. این را خردمندان جهان بیمناک دانسته هرچه کمترش را هرچه بهتر شمارده‌اند. در ایران افسوسمندانه این حال هر روز بیم‌اورتر می گردد و اگر به این رسیدگی نشود روزگار بدتری را باید منتظر بود.  

همه‌ی اندیشه‌ی خودکامگان کوشش به ماندگاری است. هم از اینروست که به کانونهای احتمالی اعتراض پروای ویژه دارند و نمی گزارند به آنها بد بگذرد (رشوه به ایشان می دهند). از اینجاست که تهران « عزیز بی‌جهت» گردیده و رسیدگی به تهران بیش از اندازه گردیده. ولی باید دانست این بسود تهرانیها نیز نیست. بسود ایشان نیست که برادران با دیده‌ی « بچه‌ي لوس بابا» به او بنگرند.

این نابسامانیها از نبود برنامه های بلند مدت فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی پدید آمده. و تنها با آموختن حقایق و بکار بردن دمکراسی و مشارکت مردم همچنانکه در انجمنهای مردمی به آنها می پردازند چاره پذیر است.

3ـ کار ، پیشه و‌ بازرگانی باید بمعنی راست خود بازگردد و از سرگشتگی برهد. همچون دیگر زمینه‌ها در اینجا نیز حقایق بسیاری هست که بیشتر ایرانیان یکبار هم نشنیده اند.

سخنان ما در این زمینه را در کتاب کار و پیشه و پول بخوانید. در این پایگاه گفتارهای دیگری نیز در زمینه‌ی کارها و درآمدها نشر گردیده.

در زمینه‌ی اقتصاد هم همچون دمکراسی باورها و اندیشه های غلط بسیاری جلوگیر راه افتادن یک اقتصاد سالم است. برای باز شدن راه چنین اقتصادی نمی توان چشم بر این باورها بست و با آنها نبرد نکرد. یک وجه کوششهای کسروی که بیهمتاست و آن را از دیگران جدا می سازد نبرد ورجاوند و بایسته با بدآموزیهاست. شرح آن باورهای زیانمند یا بدآموزیها را در نوشته های او توانید خواند.