پرچم باهماد آزادگان

241ـ همگي از اين توده‌اند


ما ميگوييم : شما اگر ميخواهيد يك توده‌ی سرفراز و نيكنامي باشيد و در جهان به آسايش و آزادي زندگي كنيد راهش آنست كه بكوشيد و نيك باشيد. مي گويم : از گله و ناله و فرياد نتيجه اي نتواند بود.
اين گفته‌هاي ما بكساني گران مي افتد و خوش نمي آيد. اينان ميخواهند كه هميشه گناه را بگردن ديگران اندازند و با ناله و زاري و بدگويي خشم خود را فرو نشانند و ديگر درپي چاره نباشند. ميخواهند ما نيز در پرچم موافق ميل ايشان تندي نويسيم و باين و آن تعرض كنيم.
ميگويم : چنين كاري آسانست ولي نتيجه نخواهد داشت بايد كاري كرد كه باين دردها چاره شود.

ببينيد امروز همگي از وضع گذشته مي نالند ولي علت آن را جستجو نميكنند و درپي اين نيستند كه ديگر آن وضع باز نگرد.
امروز در روزنامه‌ها يك رشته گفتارهايي درباره‌ی زندان و شكنجه‌هاي آن نوشته ميشود. كساني كه گرفتار زندان بوده‌اند و آزاد گرديده‌اند آنچه را كه ديده و دانسته‌اند مينويسند و از مختاري رئيس پيشين شهرباني شكايتهاي بسيار ميكنند.[1]
اينها همه راست است. مختاري نيز بيگفتگو گناهكار است و بايد بكيفر خود برسد. ولي من ميپرسم : مگر مختاري از آفريقا آمده بود؟! مگر از ميان همين مردم نبود؟!..
من مختاري را نمي شناسم و هيچگونه آميزش با او نداشته و يكبار هم او را نديده ام. ولي نيك ميدانم كه او نيز پيش از آنكه بآن مقام برسد همچون ديگران دم از وجدان ميزده و نيكي از خود نشان ميداده و از ستم و مردم آزاري نفرت مينموده. ولي چون بآن مقام رسيده از ضعف نفس خودداري نتوانسته و خوي درندگي آشكار ساخته.
شكايت از بدرفتاري پاسبانان زندان ميشود ، اينها همه راستست. ولي آيا آن پاسبانان از كشور ديگري آورده شده؟!.. آيا از ميان همين توده برنخاسته؟!.. آنها همان كساني هستند كه مي آيند و
مي نشينند و آنها نيز همان سخناني را كه بزبانهاست ميگويند. آنها نيز دم از نيكي ميزنند. چيزي كه هست چون ضعيف نفسند همين كه اختيار بدستشان مي افتد همچون درنده‌ی خونخواري گرديده آن دژ رفتاريها را ميكنند.
پس بدانيد توده آلوده است. بدانيد كه بايد بچاره‌ی اين توده كوشيد. چاره نيز همان است كه هركس نخست بخود پردازد و خود را آراسته گرداند.
داستان محاكمه‌ی 53 تن را در سه سال پيش خوانندگان فراموش نكرده‌اند.[2] من در آن محاكمه كه بودم خدا ميداند آنروز يكي از روزهايي بود كه من پيش خود كوچك گرديدم : روز نخست كه 48 تن را آورده و در سالن فتحعليشاهي بروي نيمكتها نشانده و در پيرامونهاشان پاسبانان و ديده بانان گمارده بودند ، و از يكسو قاضيان و كاركنان دادگاه و از يكسو وكلاي مدافع ، براي محاكمه آماده ميشدند من نگاه ميكردم ديدم همه‌ی كساني كه در اينجا هستند جز دربند خودنمايي نيستند. به هر يكي مينگريستم ميديدم گردن راست گرفته ، و سينه پيش آورده و با يك تفاخري ايستاده كه تو گويي يك فوج سربازند و شهري را فتح كرده‌اند. يا تو گويي اين 53 تن دشمنان قهاري بوده‌اند و اينان با دليري و زور بازو آنها را دستگير ساخته‌اند. يك نگاههاي خشم آلودي بسوي آنها مي انداختند كه بتصور نيايد.
مخصوصاً مي نگريستم « داديار» كه در دست راست دادگاه بروي يك بلندي مي نشست يك تن ضباط در پشت سر او مي ايستاد كه پرونده‌ها را يكايك باو بدهد. همان ضباطِ هيچكاره چنان گردن مي افراشت و سينه جلو ميداد كه تماشا داشت.
دادستان كه يا از كمي نطق و بيان و يا بملاحظه‌ی ديگري خود بدادگاه نيامده دستيارش را فرستاده بود ، با اينهمه از خودنمايي باز نمانده پياپي مي آمد و ميرفت و دستورها ميداد و دخالتها ميكرد. اگر از يكايك كسان سخن رانم مايه‌ی رنجش خواهد بود.
بالاخره محاكمه آغاز يافت. « ادعانامه» خوانده شد. من نمي دانم آن را كه تدوين كرده بود كه در مقدمه اش زور خود را بكار برده و چنين خواسته بود كه جرم را هرچه بزرگتر نشان دهد. از جمله عبارت « مقدمين بر عليه استقلال كشور» را بكار برده بود كه من همين را ايراد گرفته گفتم : " اقدام بر عليه استقلال كشور در قانون ماده‌ی جداگانه دارد كه شما در اين ادعانامه بآن استناد نكرده ايد و كيفر آن « اعدام» است كه شما نخواسته ايد. با اينحال چرا اين عبارت را گنجانيده ايد؟!.." از اينگونه ايرادهاي بسياري داشت.
محاكمه چند روز امتداد يافت. پس از بازپرسها و رسيدگيها نوبت دفاع بوكلاء رسيد. يكي از آنان كه اروپا ديده و در آنجا درس خوانده بود بجاي مدافعه از متهم بستايش از اروپا پرداخت و ايران و ايرانيان را نكوهش بسيار كرد. ديگري كه سفري باروپا كرده دو يا سه ماهي در شهرهاي آن گرديده بود او نيز سفر خود را گفت و داستاني از آنجا ياد كرد.
ديگري چون از دسته‌ی ديگري بود بمناسبت روز رمضان يك حديثي خواند و قدري موعظه كرد. همچنين هر يكي بيش از همه خود را و دانش خود را نشان داد و جز دو سه تني بدفاع حسابي نپرداخت.
سپس نوبت دفاع بخود متهمان رسيد. دفاعهاي اينها شنيدني بود. هر يكي بنوبت خود سخنان مغزداري گفتند و به بيگناهي خود دليلها ياد كردند. جز از دو يا سه تني كه بگفته‌هاي بيهوده اي پرداختند ديگران رفتار بسيار متيني كردند. يك دسته از شاگردان دانشكده‌ها تنها گناهشان آشنايي پيدا كردن با دكتر اراني و گوش دادن بسخنان او بود.
اينان با دليل بيگناهي خود را برخ دادگاه كشيدند ، و از سختيهاي زندان سخنها راندند ، و از بيتابي و ناآرامي مادران و خواهران خود شرحها سرودند. برخي از اينان چنان دفاع كردند و سخنان مؤثر گفتند كه بيشتر شنوندگان را بگريه ‌انداختند.
بيگناهي اين دسته چندان روشن ، و اين دفاعهاشان چندان مؤثر بود كه من يقين داشتم اينها را رها خواهند كرد. ميدانستم محاكمه ساده نيست ، با اينحال گمان محكوميت به بيشتر از پانزده يا شانزده تن نميدادم ميگفتم : براي بازمانده چون هيچ عنواني نيست تبرئه خواهند كرد. ولي برخلاف اين تصور دو روز ديگر چون حكم دادند ديده شد بيش از دو تن را تبرئه نكرده‌اند.
كنون شما ببينيد آيا تنها مختاري گناهكار است؟!.. آيا آن قاضياني كه چنين رأيي داده‌اند گناهكار نيستند؟ آيا چه گناهي بدتر از اين كه كساني بروي ميز داوري نشينند ولي گوش بسفارش يا دستور ديگران دارند؟!..
از آنسوي مي پرسم : آيا اين قاضيان از حبشه آمده‌اند؟ آيا نه از ميان همين توده برخاسته‌اند؟! آيا نه از رديف ديگران ميباشند؟! آيا شما مي پنداريد كه اگر ديگران بجاي آنان گمارده شوند بهتر خواهد بود؟!.
اگر چنين مي پنداريد اشتباه كرده ايد. آن قاضيان از همين توده‌اند و تنها آنان نيستند كه پا بروي حق مي گزارند ، اگر ديگران را بجاي آنان گماريم همان رفتار خواهند كرد. از هزاران تن يكي پيدا ميشود كه گوش بهوا و هوس ندهد و بخاطر شغل يا باميد ترفيعِ رتبه از راه راستي برنگردد.
بالاخره نتيجه آنست كه توده آلوده است. از چنين توده اي قاضي ، و وكيل ، و سرشهرباني و زندانبان و پاسبان بهتر از اين درنيايد. اينست بايد به نيكي توده كوشيد ، و آن نيز با بدگوئي از مختاري و آه و ناله از شكنجه‌هاي روزهاي زندان و مانند اينها بدست نيايد. بايد از راهش وارد شد ، و راهش همينست كه ما پيش گرفته ايم.
نميگويم : بايد بديهاي مختاري يا ديگران را ننوشت. مي گويم : آنها را كه مي نويسيد نتيجه اين را بگيريد كه توده آلوده است و با ما همراهي كنيد كه بچاره‌ی اين آلودگي كوشيم.
(پرچم روزانه شماره‌ی 13 دوشنبه 20 بهمن ماه 1320)
[1] : ركن الدين مختاري سرشهرباني (رئيس پليس) حكومت رضاشاه بود كه پس از پیشامدهاي شهريور20 دستگير گرديد. مختاري متهم بود به سختگيريهاي ددمنشانه بزندانيان سياسي و شكنجه كردن ايشان. محاكمه‌ی او پنج ماه و اندي پس از نوشتن اين گفتار پرچم (كه خواهد آمد) برپا شد. در آن محاكمه كسروي عنوان وكيل تسخيري فرشچي نامي از همدستان مختاري را داشت. در روز آخر ، وكالت تسخيري مختاري را نيز به كسروي مي دهند. با توجه به‌انديشه‌ی كسروي درباره‌ی كارهاي رضاشاه و تحريك احساسات مردم عليه رضاشاه و حكومت او در آن روزها و نوشته‌هاي پرچم اين گمان پيش مي آيد كه تعيين شدن كسروي بعنوان وكيل تسخيري مختاري دسيسه اي براي كاستن از خوشنامي كسروي بوده.
كسروي اين را برو نمي آورد و از جلسات آن دادگاه بيشترين بهره را در جهت شناساندن علتهاي پيدايش ديكتاتوري در ايران و نام بردن از مقصرين دولتهاي پيشين و دفاع از تاريخ ايران مي جويد.
صورت دفاعيات كسروي در دادگاه مختاري و پزشك احمدي ، از ارزشمندترين كارهاي قضايي اوست و در يك كتاب گرد آمده.
[2] : « گروه 53 نفر» عنوان گروهيست كه شادروان دكتر تقي اراني در تهران پايه گزاري كرده بود. اين گروه جز برپا كردن بحثهايي در پيرامون ماديگري و سوسياليسم هنوز هيچ « كوشش سياسي مؤثري» نكرده بودند كه در سال 1316 دستگير شده و سال بعد محاكمه گرديدند. اعضاي آن بيشتر دانشجو ، استاد دانشگاه و از برجستگان توده بودند. شادروان اراني در اين هنگام 36 ساله و استاد فيزيك دانشگاه تهران مي بود. اراني در پايان اين محاكماتِ سفارشي به ده سال زندان محكوم ولي افسوسمندانه شانزده ماه بعد در بيمارستان زندان درگذشت.
همراهان او در زندان ماندند و پس از پیشامدهاي شهريور1320 از زندان رها گرديدند. هسته‌ی مركزي حزب توده بيشتر از همين همراهان دكتر بود. احمد كسروي كه در آنهنگام بجز راهبري ماهنامه‌ی پيمان به پيشه‌ی وكالت نيز سرگرم بود در محاكمات سال 1317 دفاع چشمگيري از متهمان كرد.
آقاي صدرالاشرافي از زبان ايرج اسكندري كه از وكلاي دادگاه 53 نفر بوده چنين مي نويسد :
من خودم دفاع حقوقي و قضائي كردم ولي كسروي نه تنها از [محمد]شورشيان كه از كل جريان 53 نفر دفاع اصولي و جمعي حقوقي كرد.
آقاي صدرالاشرافي مي افزايد :
در جلد اول كتاب سه جلدي انور خامه اي به نام « پنجاه نفر و سه نفر» نيز جريان اين محاكمه به كوتاهي ذكر شده... وي دفاع كسروي را از كل 53 نفر نه تنها محمد شورشيان چنين ذكر كرده است: " اينها شبيه در آورده بودند. اينها حزب نداشتند. حزب بازي كرده بودند ... اينها بزهكارند اما بدگهر نيستند ... اينها را بايد گوشمالي داد نه كيفر ... به همين اندازه كه زندان كشيده‌اند بسنده كرد." ...
مرحوم اسكندري گفت : "در آن زمان كه نفس كشيدن جز با اجازه‌ی رضاشاه ممنوع بود شجاعت فوق العاده اي لازم بود تا وكيلي از اولين فرد دستگير شده‌ی پنجاه و سه نفر يعني شورشيان دفاع اصولي و جمعي به عمل آورد. به نظر مرحوم اسكندري ... رضاشاه از همان اول مسئله را مهم نگرفت بعد از محاكمه نيز با توجه به دفاع اصولي كسروي « به سبب شناختي كه رضاشاه از او داشت» و برخلاف درخواست كاسه ليسان و بزرگ نمائي هاي شهرباني كه مي خواست « دستگيري شبكه كمونيستي خطرناكي» را براي رضاشاه جلوه گر سازد ، رضاشاه در جواب قرباني كردن چند تن از آنان براي عبرت سايرين گفته بود : " چند معلم (روشنفكر) كه اين همه ‌هاي و هوي لازم ندارد". [خاطره اي از زنده ياد سيد احمد كسروي تبريزي ـ پايگاه اينترنتي]
اين دفاعيات كسروي كه جزو افتخارات اوست در كتاب ده سال در عدليه‌ی او نيامده. علت اين كاستي را مي توان در پيشگفتار همان كتاب سراغ گرفت :
... باشد كه كساني پندارند كه چون نويسنده خودم بوده ام چيزهايي افزوده و يا بداستان رنگ و روي فزونتر داده ام. مي بايد بگويم بوارونه‌ی آن كار كرده ام. چون نويسنده خودم بوده ام براي آنكه خودستايي نباشد چيزهايي را كاسته ام و در ستودن هر داستاني كوشيده ام كه رنگ و رويش كمتر باشد كه فزونتر نباشد. بسياري از داستانها را ناگفته گزارده ام. ...