پرچم باهماد آزادگان

232ـ یک نامه از راهنما

پایگاه : نامه‌ی زیر را یکی از برادرانمان در دسترس ما گزارده. با سپاس از ایشان خواهشمندیم یاران هر گونه نوشته یا خاطره‌ای از راهنما و یاران کهن دارند برایمان بفرستند تا در اینجا در دسترس همگان بگزاریم.
نام گیرنده‌ی این نامه نوشته نشده. میتوان گمانید که او شادروان فروتن ، داماد خواهر راهنما بوده. ولی این بیگمانست که گیرنده از یاران نزدیک کسروی و از اندامان باهماد آزادگان بوده.
اینک متن نامه :

کسروی تبریزی
تاریخ 21 مهر ماه 1321               تهران ـ آخر شاپور کوچه‌ی علایی
شماره ...
با درودهای فراوان        چند نامه ای از شما رسیده. چند سالست که عکس برنداشته ام و اینست یک نسخه از عکسی که از چند سال پیش مانده و درخور کلیشه شدنست می فرستم. بهمان اندازه‌ی خودش چاپ شود. اگر بزرگتر بخواهید محو درآید. روزنامه‌ی شاهین را ندیده‌ام. ولی آقای واعظپور خوانده بودند و با من گفتند. درخور پروا نیست. ما نمی توانیم پاسخی بآنها بدهیم. باید هنگامش برسد سزایش را در دامنش گزاریم[1]. در روزنامه‌ی اختر شمال در شماره‌ی 44 گفتار منوچهر عدل را خواندم و باید پاسخ دهیم [2] ولی شماره‌ی 45 آن بما نرسیده بآقای کروبی بگویید یک نسخه از 45 بنام خود من بفرستد. از آقای عودتی بسیار خشنودیم خبری هم نوشته بود که چاپ کردیم درباره‌ی دررفت پست و دیگر چیزها اختیار در دست شماست. درباره‌ی داماد همشیره آگهی داشتم که مرده‌ست. این یک اندوهی برای ماست که پیرامونمان را خویشان بیچیز گرفته‌اند و من دستم چندان باز نیست که بهمگی آنان دستگیری کنم. این یک مایه‌ی اندوهی برای منست که از روزی که حاجی میر محسن آقا[3] مرده بخانواده اش کمکی نتوانسته ام. آنمرد در گردن ما حق داشت. در سالهای اخیر زندگانیش گاهی پولی می‌فرستادم ولی پس از مرگش نتوانسته‌ام. بهرحال باید پسر بزرگش را بکاری بگزارید وگرنه از من و از دیگری کمک بآنها نتواند بود. من بیش از این نمی توانم که بخود همشیره گاهی اندک پولی رسانم.
بدگویی ملاها در تهران نیز بوده. ولی جای اندوه نیست. ما باید با اینان پرده را پاره کنیم.[4] در این روزها آقای امام در تهرانست و بنام او چند نشستی برپا کردیم و در همین زمینه گفتگو کردیم ما چنین میدانیم که اینها همگی بسود ماست. بگزار یکسویه گردد.

درباره‌ی روزنامه بایستی سخن بسیار نویسم ولی فرصت کمست. شاید از روز شنبه‌ی آینده یک صفحه گردانیم که بده شاهی فروخته شود کاغذمان پایان می یابد باید دوراندیشی نماییم. در پایان درودهای بی‌پایان می رسانم.
احمد کسروی
[1] : در سالهای 20 تا 24 روزنامه‌های بیفرهنگ یا مزدور ، کسروی و باهماد آزادگان را آسوده نمی‌گزاردند. شاهین یکی از آنها بود. در پست شماره‌ی 20 در همین پایگاه از نخستین گفتارهای تعرض‌آمیز شاهین یاد شده.
[2] : گفتار عدل و پاسخها به او در پستهای 72 و 73 این پایگاه آمده.
[3] : برای شناختن حاجی میرمحسن آقا نگاه شود به کتاب زندگانی من بند 4 (همباز پدرم).
[4] : تا آن روز با ملایان پرده‌پوشیهایی می رفت. ولی از همان زمان پرسشهایی از آنان کرده شد و همانهاست که سزاست «پاره کردن پرده» اش نامید. نگاه کنید به پست 76 همین پایگاه.