دو هفته پيش در روزنامه ها در ميان خبرهاي تلگرافي ديده شد كه در لندن كه اكنون تيره هاي گوناگوني از يوناني و فرانسه اي و چك و نروژي و هلندي و ديگران گرد هستند گفتگويي رفته كه زبان انگليسي زبان دوم (زبان بين الملل) باشد. ولي كميسيوني كه براي اين گفتگو برپا گرديده آن زبان را شايندهی اين كار ندانسته. چون برخي كسان معني اين خبر را نيك نفهميده در شگفت مي باشند كه چگونه انگليسي كه از توانگرترين زبانها مي باشد و امروز كمتر زباني باندازهی آن در جهان پراكنده است شاينده نيست كه زبان دوم (زبان بين الملل) باشد و در اين باره از ما پرسشهايي كرده اند اينست در اينجا در آن باره بگفتگو مي پردازيم :
بيش از همه اين خبر مي رساند كه سران توده هاي اروپايي (از پادشاهان و نخست وزيران و وزيـران و سرلشگـران و ديگـران) كه در نتيجـهی پيشامـد ها در لنـدن در يكجا هستند و بارهـا فراهـم مي نشينند و بگفتگو مي پردازند ببودن يك زبان دوم نياز مي بينند. باين معني اين مردان سياسي آنچه را كه دانشمندان و نيكخواهان جهان از صد سال پيش دريافته و دربارهاش بكوششهايي برخاسته اند راست دانسته در كوشش پيروي از ايشان كرده اند.
چنانكه گفته ايم نياز مردمان جهان بيك زبان همگان يك چيز روشنيست و هرچه كه بهمبستگي توده ها با يكديگر بيشتر ميگردد و آمدوشد در ميان ايشان فزونتر مي باشد اين نياز بهتر و بيشتر فهميده ميشود ، و ما برآنيم كه پس از جنگ يكي از چيزهايي كه نيك دنبال خواهد شد همين داستانست.
مثلاً يكي از چيزهاييكه براي پس از جنگ بانديشه گرفته شده ، بودن يك انجمن بزرگي ، (همچون جامعهی اتفاق ملل) مي باشد