ما
نيک آگاهيم كه در اروپا از يكسو كسان بسياري از گرسنگي ميميرند و يا از بيم چنان مرگي خودكشي مي كنند
و از آنسوي شكر و قهوه و گندم و گوشت را بنام آنكه خرنده ندارد بدريا مي ريزند و نابود ميكنند. ما در يكي از
شماره هاي پيمان شمارشي در اين باره از يك مهنامهی انگليسي آورديم و چنانكه آن مي نمايد در يكسال نزديك بچهار مليون تن
بدانسان مرده يا خود را كشته اند و در همانسال صدها هزار خروار گندم و شكر و ديگر
خوراكيها را نابود ساخته اند. آيا اين نابساماني دليل بيراهي زندگاني نيست؟!.
آيا با يك آيين خردمندانه جلو اينها
را نتوان گرفت؟!.
ما
را در پيرامون اروپا سخن بسيار است ، و در اين باره كتابها و گفتارها بسيار نوشته
ايم كه شما مي بايد آنها را
بخوانيد. ما اروپا را در اين راه
زندگي كه پيش گرفته رستگار نمي شناسيم. ولي اين جلوگير ما نيست كه به پيشرفتهايي
كه در زمینهی دانشها كرده
و بافزارهاي بس شگفتي كه براي زندگي پديد آورده و تكاني كه بجهان داده ارج گزاريم.
اين
به چيستان مي ماند كه ما
از يكسو به پيشرفتهاي اروپا در راه دانش و بافزارهايي كه براي زندگاني ساخته ارج
مي نهیم و از يكسو آن را در راه زندگانی رستگار نميدانيم. بسياري اين را نمي توانند فهميد و در آغاز كار كه ما خرده گيري
بر اروپا مي نموديم مي پنداشتند كه با دانشها و اختراعهاي آن دشمني مي نماييم. اينست بگله برميخاستند.