پرچم باهماد آزادگان

141 ـ بيهوده دست و پا ميزنند (1)


بهنگام چاپ اين شماره گفتاري از آقاي علي باستاني از خوزستان رسيد كه چون در اين شماره جا باندازه‌ی آن نمانده چاپش را بشماره‌ی ديگر ميگزاريم ولي مي‌بايد در پيرامونش چند سخني بنويسيم :

در يكي از شماره هاي « آموزش و پرورش» كه مهنامه‌ی رسمي وزارت فرهنگست گفتاري بخامه‌ی دكتري (دكتري كه ما نامش را ندانسته ايم ولي پيداست كه با همه‌ی عنوان دكتري از خرد بي بهره است) زير عنوان « دفاع از ادبيات ايران» بچاپ رسيده كه آقاي دكتر بهواداري از شعر و شاعران پرداخته ، و يكرشته سخنان پوچ و شعرهاي بيفرهنگانه اي را از اين شاعر و از آن شاعر گنجانيده از جمله در برابر گفته هاي ما و ايرادهايي كه بشاعران ميگيريم چنين گفته است :

« بايد يقين داشت كه در باب شعر و ادب در اشتباهند و هنوز به تفاوت طرز فكر و بيان شاعرانه با روش و گفتار فلسفي و ديني و اخلاقي و عملي پي نبرده اند»

140 ـ نمونه‌ی حديث


مشت نمونه‌ی خروار است

چون پايه‌ی كار و زندگي بلكه همه چيز ما بر روي حديث نهاده شده از اينرو بر همه‌ی ما لازم است كه بدانيم خود اين احاديث چگونه و بر روي چه پايه هائي است. ولي بعكس ، بيشتر مردم يا از اين زمينه هيچ خبر ندارند و يا اگر هم دارند چون از پشت پرده‌ی عادت و تقليد نگاه ميكنند نمي توانند چگونگي مطلب را ببينند. اينست كه در اين جا قسمتهاي روشني را كه از پشت پرده هم توان ديد از جلد چهاردهم بحار بفارسي مي‌آوريم تا خوانندگان بتوانند از روي اين ديده ها پي به نديده ها ببرند ولي اگر كساني بخواهند بهتر از چگونگي كار آگاه شوند بايد بخود آن كتاب رجوع كنند و با نظر حقيقت جوئي بخوانند.

جلد چهاردهم بحار باب اول از كتاب كافي ـ خدا گردانيد (يا پهن كرد) زمين را از زير كعبه بسوي مني و از مني بعرفات و گردانيد از عرفات سوي مني پس زمين از عرفات است و عرفات از مني و مني از كعبه است ـ در حديث ديگر است كه نهرها هم از زير خانه‌ی كعبه جاري ميشود. و نيز در جاي ديگر است كه محل باد هم زير ركن شامي كعبه است.

139 ـ باز چند سخني از بهائيان


مي‌شنويم از شوقي افندي رباني براي بهائيان ايران دستور رسيده كه از شهريكه هستند و مي‌باشند سفر كنند و هريكي در ديهي يا قصبه اي نشسته مردم را به بهائيگري خوانند. نيز مي‌شنويم كساني از بهائيان تهران بدماوند و ديگر جاها رفته بكار پرداخته اند.

ما در شگفتيم كه بآن ايرادهاي روشني كه ما گرفتيم و پاسخ تلبيديم پاسخي ندادند (و نتوانستند داد) ، و از آنسوي به اين چنين كاري برخاسته اند. ايرادهاي ما را در اينجا بي پاسخ گزارده در ديه ها بسراغ فلان كشاورز بيسواد و بهمان دروگر عامي رفته اند. راستي را درشگفتيم.

ما ميخواهيم از ايشان بپرسيم : شما در پي چه هستيد؟.. آيا يكدين راست و درستي ميداريد و ميخواهيد مردمان را برستگاري رسانيد و اين كوششها را در آن راه ميكنيد و يا درپي آنيد كه مردم را فريب داده بگرد سرخود آوريد و سودجويي نماييد؟..

138 ـ از اين راه چه هوده اي توانند برداشت؟!


يكي نامه اي فرستاده مي‌نويسد : كساني نوشته هاي شما را برداشته گفتارمي‌پردازند يا كتاب مي‌سازند. برخي ملايان همين رفتار را بالاي منبر ميكنند ، آيا نميخواهيد جلو گيريد؟..

مي‌گويم : از جواناني كه جز درپي خودنمايي نمي‌باشند و از خوشيهاي زندگاني تنها آنرا شناخته اند ، و از ملاياني كه در همه‌ی زيست خود جز دكانداري و مردم‌فريبي كاري ياد نگرفته اند ، چه شگفت كه بچنين ناداني برخيزند. ولي آنان را از اين كار چسودي ، و مارا چه زياني تواند بود؟!..

آيا اين نه ماننده‌ی آنست كه كسي در برابر كاريز زاينده اي جويي كند و آب با دست از آن كاريز بردارد و در جوي ريزد و چنين وانمايد كه آن نيز كاريزي زاينده ايست؟!..آيا اينكار را تا كي تواند كرد؟!..از اين راه چه هوده تواند برداشت؟!.. از چنين ناداني رسوا چه نياز بجلوگيري مي‌باشد؟!...