يك چيزي كه ما در بيشتر ايرانيان ميبينيم ترس است. بارها از پست نامه بما مي رسد كه مي بينيم كسي با نام پوشيده ايرادي گرفتـه يا پرسشي كرده است. در حالي كه اگر آنرا با نام آشكاري پرسيدي يا ايراد گرفتي هيـچ زياني نبودي.
بتازگي از پست نامه اي رسيده كه يكي با دستينهی ا. ح. چنين مي نويسد : « شما كه مي گوييد گوشت نبايد خورد و گوشت خوردن را عيب آدميان مي شماريد حرف شما مخالف با قوانين طبيعت است دنيا دستگاه آكل و مأكولست. در ميان حيوانات آنچه قويتر است ضعيف را شكار ميكند و ميخورد. از عنكبوت ناتوان گرفته تا شير و خرس توانا هر يكـي براي خود شكاري دارد كه مي گيـرد و ميخورد. در ميان مرغان هوا و ماهيهاي دريا نيز همين رفتار جاريست. انسان كه يك فردي از حيواناتست نمي تواند خود را مستثنا گرداند ... جلو قوانين طبيعت را نميتوان گرفت».
مي گويم : نخست ايراد ما بشما آنست كه چرا نام خود را پنهان داشته ايد. اين پرسش يا ايراد چيزي نبوده كه ما از آن برنجيم يا كسي شما را بيدين شناخته بآزارتان كوشد.
ما نيك ميدانيم كه از سالهاست اينگونه انديشه هاي پراكنده از اروپا يا از ديگر جاها بايران رسيده و رنگ برنگ در دلها جا گرفته است. روزنامه ها هرچه از كتابها يا از روزنامه هاي اروپائي گرفته اند بيباك و پروا بچاپ رسانيده در دلها جايگير گردانيده اند.