5 ـ درآمیختن بدآموزیهای کهن با دمکراسی ، یا پاشیدن آب بر آتش
آقای مشیری سپس در دنبالهی سخن از نواندیشی (تجدد) اندیشه
های کلنل وزیری را با راه کسروی به یک رشته می کشد و چنین می گوید : « اینها بر
این بودند که جامعه باید متحول بشود و بگونه ای دگر بشود و آنچه ما داشته ایم
ایستا و عقب مانده است».
پرروشن است که چنین بوده و اکنون نیز هست. آیا شما گمان
دارید که نباید متحول شود؟! یا گمان دارید یک مردم فالپرست و خرافی و آلوده به
جبریگری و صوفیگری و خراباتیگری و شیعیگری و مادیگری و ده تیرهی پراکنده از هم می
توانند دمکراسی بدارند؟! زهی خوش پنداری!
کسروی سیزده سال با همهی گمراهیها و آلودگیها نبردید و
سرمایهی بزرگی از اندیشه های خود برای ما بازگزارد تا بتوانیم راه دمکراسی را در
این کشور هموار گردانیم. کسروی و یارانش کوشیدند به برجستگان توده بفهمانند اگر
درپی آنید که توده از ادبیات سود بَرد باید نوشته های سودمند یا بیزیان جای
زیانمندها را بگیرد. قهرمانیها ،
غیرتمندیها ، خیزشها ، ستودگیها و مردمیها به ادبیات راه یابد.