یک نکتهی
دیگر آنست که این دستگاهی که ما بنام دمکراسی و دولت و دادگستری داریم نارساییهای
بسیار دارد. داستان شتر است که پرسیدند چرا گردنت کج است. گفت : کجایم راست است؟!
هنر در آنست
که از هر فرصتی بتوان برای بهتر نمودن سود جست. ویرانگری را هر کسی میداند. مثلی
هست که میگویند : به گرگ باید دوختن را یاد داد ، دریدن را خودش میداند.
اکنون در این
دستگاه حکومتی ، مجلس و دولت و دادگستری ما ، نقص فراوان است. اگر مردم ما به چنان
شایندگیای رسیدهاند که یکدل و یکسخن یک راه را میخواهند و از اینجاست که
نیرومندند و راه روشنی در پیش دارند و برنامهای بجا و سنجیده فراهم آوردهاند ،
میتوانند خود بکوشند و دولت را در دست گیرند و خواستهای خود را بکار بندند.
لیکن اگر
هیچیک از اینها نیست و شما هزار تن را در ایران و در بیرون ایران نمیتوانید یافت
که یک باور بدارند و دهها گروه که هستند هیچیک دیگری را بحساب نمیآورد و هر یک
باورهای خود را دارد و راه و برنامهای بهتر هم در کار کشورداری ندارند و تنها
خواستشان اینست که از مردم ناخشنود و خشمگین لشکری بیارایند و آنها را در راه
خواستهای بیارج خود بجلو اندازند ، ما بارها در گفتارهای خود سرانجام تیرهی
اینگونه آشوبها را چه در ایران و چه در بیرون ایران ، برای مثال در مصر و سوریه و
لیبی یاد کرده و فرجام ناگوار و خونریزیهای بیهودهای که به سرخوردگی مردم و
پاشیدگی کشور انجامیده را یادآوری کردهایم.
پس اگر آن
نیست که یک دستهی نیرومندی از خردمندان و نیکخواهان گرد هم آمده و دست یکی
گردانیده و برنامهی سنجیدهای دارند ، یک راه دیگر اینست که به شایندگی خود
بکوشیم و به این آرمان نزدیک گردیم.
خواهید خواست
بدانید از چه راه به شایندگی خود بکوشیم؟ میگوییم این از گفتارهای ما دریافته
میگردد که باید نیک گردیدیم. هر کسی باید نخست خود نیک گردد. ما در اینباره
گفتارهای بسیاری در اینجا آوردهایم و کنون به آنها نمیپردازیم. لیکن دربارهی
کارهای سیاسی باید به هر کاستیای که در کشور هست نیک بیندیشیم و بسنجیم و ریشهی
آن را بدست آوریم. باید آگاهیهامان در این باره بیشتر باشد. همچنین در این زمینه
نیز حقایقی هست که در گفتارهای آینده یک به یک خواهیم آورد.
با دانستن
حقایق و افزودن به آگاهیهامان میتوانیم دریابیم که چارهی هر گرفتاری در چیست. تا
آن زمان که نخستین گامهای شایندگی برداشته شود میتوانیم به استواری هر نیکیای که
اکنون هست یا پیش آید بپردازیم و از بدیها بکاهیم. برای مثال دولتهای نهم و دهم
مجلس را خوار کرد و نمایندگان را به بازی گرفت. این از یکسو گناه آن دولتها بود و
از سوی دیگر از ناشایندگی نمایندگان مجلسها.
ولی امروز با
همهی نارساییهایی که در سه دستگاه اصلی کشور و دیگر سازمانها هست ، در همین مجلس
یا در دولت تکانهایی دیده میشود که میتواند رفته رفته به ارج و گرامی بودنشان در
نزد مردم بیفزاید. مردم باید اینها را بدیده گیرند و هواداری کنند. به گفتهی
کارشناسان : از فرصت سود برند.
یک نمونهی
این ، استعفای مدیرعامل راهآهن ایران پس از پیشامد دلگداز برخورد قطارها در
هفتخوان شاهرود بود. آن استعفا نخست باری بود که دیده میشد یک مقام مسئول آن
اندازه شرافت و دلیری داشت که جا را برای جانشینی که شایندهتر تواند بود باز کرد و
از پافشاری بیخردانه در اینکه مسئول پیشامد که من نبودهام و اینست نباید از
جایگاهم کناره جویم ، باز ایستاد.
نمونهی دیگر
پرسش آقای دکتر محمود صادقی نمایندهی مجلس بود دربارهی اینکه حساب قوهی قضاییه
چرا یک حساب شخصی است؟!. ما هر دو نمونه را در دو گفتار «پیشامد تلخ برخورد
قطارها» و «غیرت مجلس» یاد کرده و آنها را ستودیم. آرزو کردیم که از این مردان
بیشتر گردند و مجلس و دولت آبروی خود را بازیابد.
در هر حال ما
باید بدانیم که حکومت (مجلس ، دولت و دادگستری) با همهی نارساییها بایاهایی دارد
که اگر به آنها نرسد ما از امنیت و آنچه اکنون از آن بهرهمندیم نیز بیبهره
خواهیم بود. اینست ایراد گرفتن بجای خود ، ولی کارشکنی را هرگز نمیپذیریم. بازیچهی
دست آزمندان و فریبکاران گردیدن را جز بیمایگی و پستی نمیدانیم.
اکنون که
اینها را یاد کردیم باید یادی هم از آقای احمدی کنیم که اخیراً در مجلس از
نارساییها و ناکارآمدیهای قوهی قضاییه یاد کرده. ایشان سخنانی گفتهاند که بیش از
همه کارکنان دلسوختهی دادگستری ، وکیلان و کسانی که کارشان به تظلم از دادگستری
افتاده نیک میدانند چه میگوید. دیگران تنها میشنوند. اندکی دلهاشان میسوزد ولی
حال دلسوختگان را دریافتن چیز دیگریست.
دادگستری ما
ننگ دادگستریهاست. اگر کسانی از دادگستری نتیجه گرفتهاند بیگمان دریافتهاند
همچون کسی که لقمه را از پس سر بدهانش گزارد ، توانستهاند به خواستشان برسند : نه
با دل خوش و آسودگی بلکه با شکنجههای جانکاه.
این دادگستری
خود بزهکاریست که باید به دادگاه کشیده شود.
شریک جرم که
شنیدهاید این دادگستری ماست. آنها که آزمایشی نداشتهاند در شگفت میشوند که این
چه سخنیست ما میگوییم؟ ولی اینها گزافه نیست. آنکه به ستمگران و کلاهبرداران و
دزدان چراغ سبز نموده ، آنکه ایشان را جری گردانیده ، آنکه میدان گشاده تا سیزده
میلیون پرونده در جریان باشد ، همین دستگاهی است که قرار بوده داد بگسترد.
دستگاهی که ستمدیده را بیش از خود ستمگران شکنجه میکند.
لیکن اینجا
بدترین داوری آنست که بگوییم ، لاریجانی باید برود و دیگری بیاید تا کارها درست
شود. فراموش نکردهایم که شاهرودی که جانشین یزدی شد ، گفت : یک ویرانهای را
تحویل ما دادهاند. چنان گفت که تو گویی یک انقلابی در کار دادگستری روی خواهد
داد. ده سال هم فرصت داشت ویرانیها را آباد گرداند. آیا دادگستری کشور بهبود یافت؟
آیا از شمار پروندهها کاسته گردید؟ آیا پیشرفت کارها تندی گرفت؟!.
نه ، هیچیک
از اینها نبود. چه بسا ویرانتر به صادق لاریجانی سپرد و خود رفت. شایندهترین کسان
این دستگاهِ بیکاره را جز اندکی بهبود نتوانند داد. زیرا ریشهی گرفتاری دادگستری
یک بخشش در خود قانونهاست. کسانی اگر بخواهند بدانند ریشهی این کاستی و ناکارآمدی
چیست و در کجاست ، بهتر است کتاب «قانون دادگری» را بخوانند. خواندن این کتاب را
به همگان پیشنهاد میکنیم.
چون زبان
حقوق جدا از زبان عادی است ، کسانی به خواندن اینگونه کتابها دل نمیسپارند. لیکن
بدانند که زبان این کتاب آسان است. با آنکه برخی اصطلاحات و مواد قانونی در این
هشتاد سال دیگر گردیده ولی مثالها و دلیلهایی که آورده شده برای بیشتر خوانندگان
درخور فهم است.
اگر روزی گذر
شما به دادگستری افتاد و به پلههای آن نیک نگریستید و ساییدگی پلهها بچشمتان آمد
بدانید میلیونها بار دادخواهان از آنها بالا رفته پایین آمدهاند تا به داد خود
رسند ولی بیشترشان از پا افتاده از تباه گردانیدن بازماندهی عمرشان باز ایستادهاند.
تا قانونهای
ما اینست جای امیدی نیست. در این کتاب تنها نارسایی و عیب قانونهای ما نیست که
خواهید دریافت بلکه کتاب یک رشته قانونهای سادهای را پیش مینهد که آسانی و تندی
کار از آنها نیک هویداست.
بهرحال ما
باید از اعتراض و خردهگیری کسانی مانند آقای دکتر صادقی و آقای احمدی خشنود باشیم
و ستایش نویسیم تا فرق نمایندهی دلسوز و کاردان با آزمند و بیکاره دانسته گردد.
دو ویدئوی
زیر هر دو به جستارهایی میپردازند که اینجا یاد کردیم و اینست همراه این گفتار میآوریم.
در ویدئوی مجلس ، سخن بیشتر از
ناکارآمدی دستگاه قضایی است ولی ویدئوی دوم که از دانشگاهست ، یکی از دانشجویان یک
بام و دو هوا داشتن برخی مسئولان را برخشان میکشد. این ننگها که از آنها سخن
میراند ، زاده و پدید آمدهی همان مافیاگری است که یادش کردیم.