پايگاه : درپي پيشآمدهاي شهريور1320 لشكرهاي دو دولت انگليس و روس به كشور ما درآمدند و در بهمن ماه همان سال پيماني ميان ايشان با دولت ايران بسته شد و دو سو تعهداتي را تا پايان جنگ بگردن گرفتند. دربارة اين پيمان ، خوانندگاني از روزنامة پرچم كه كسروي و يارانش در همان سال بنياد گزارده بودند پرسشهايي كرده اند كه پاسخ كوتاهشدة او را در پايين مي بينيم.
... كنون بايد كاري كرد كه ديگر دچار چنين پيماني نشد. آنچه ميبايد كرد اينست ، و اين كار با آه و ناله ، و گله و فرياد ، و بدگويي از اين و از آن نشود. از گوش دادن به راديو برلين نتيجه اي نباشد ، از فرياد « يا مرگ يا استقلال» كشيدن شاهرخ بهرام [مجري همان راديو] سودي بدست نيآيد. اينها همه باد هوا شود و از ميان رود و درد و گرفتاري همچنان بماند.
اينها چيزهاييست كه از چهل سال باز مي آزماييد. تاكنون چسودي ديده ايد كه پس از اين توانيد ديد؟!.
بدانيد اي ايرانيان ، از اكنون كه اين پيمان بسته شده دو راه بروي شما باز است كه ميتوانيد هركدام را كه ميخواهيد پيش گيريد : يكي آنكه همچنان كه هستيد باشيد ، و چند روزي از پيمان بد گوييد و گله كنيد ، و بخشم آييد و تندي نشان دهيد و ... دل خوش گردانيد. چند روزي با اينها بسر دهيد و بگفتة روزنامه ها « اظهار احساساتي» كنيد و پس از آن فراموش گردانيد و پي كار و هوس خود باشيد ، و شاعر بقافيه سازي و رمان نويس بافسانه بافي ، و آخوند بمردم فريبي ، و روزنامه نويس بسودجويي ، و بازرگان به انبارداري ، و كرد بتاراجگري ، و شاهسون براهزني پردازيد.
ديگري آنكه نيك بحال خود بينديشيد ، و اين ذلت و خواري كه گرفتاريد نيك دريابيد ، و ريشة درد و سرچشمة آنرا بدست آورده از امروز درپي چاره باشيد و يك آيندة اميدواري براي خود تهيه كنيد.
اين دو راه بروي شما باز است. كنون بگوييد كه شما كدام يكي را مي پذيريد؟. نيك انديشيد كه كدام يكي را پيش ميگيريد.
اگر ميخواهيد چنانكه هستيد باشيد و تنها بگله و ناله و بدگويي بس كنيد ، نتيجه همين خواهد بود كه هست ، بلكه بدتر از اين گرديده يك آيندة بيمناكي در پيش خواهيد داشت.
يك چيزي بشما بگويم : اين جهان كه ما در آنيم از روي يك « آييني» مي گرددـ آيين بسيار استواري ـ آييني كه هيچگاه ديگر نگردد. اين طبيعت يا بفارسي گويم « سپهر» يكدستگاه بسيار استوارِ بسامانيست و هيچ كاري در آن بي انگيزه يا بيرون از قاعده نيست.
شايد شما اين گرفتاري و خواري را كه در آنيد « تصادفي» ميپنداريد ، و يا ديگران را گناهكار ميشماريد ، و يا مي خواهيد شاعرانه سپهر را « كجرو» و « دون پرور» شناسيد و اين ذلت و خواري را دليل نيكي و ستودگي خود دانيد. ولي اينها همه بي پاست ، و اين گرفتاري و خواري جز نتيجة رفتار و كردار خودتان نيست. و تا چنينيد كه هستيد چنين خواهيد بود كه هستيد.
من نيك ميدانم اين سخنان به بسياري از شماها خوش نخواهد افتاد. اين يكي از ناتوانيهاي شماست كه هميشه مي خواهيد گناه را بگردن ديگران اندازيد . شما كسي را دوست ميداريد كه در داد و فرياد با شما هم آواز گردد و هرچه بيشتر تندي نمايد. هم ميدانم كساني بزباندرازي پرداخته مرا هوادار و خواهان « پيمان» خواهند خواند. با آنكه من انديشة خود را آشكار مينويسم از چنان گستاخي باز نخواهند ايستاد. ولي اينها ما را از راه نخواهد برگردانيد.
ما درپي چاره هستيم و بايد جز درپي حقايق نباشيم. ما اين درفش افراشتيم و پرچم گشاديم كه يكراهي بسوي رستگاري نشان دهيم و اين باياي [وظيفه] ماست كه در هر گامي جز درپي راستي ها نباشيم و جز خشنودي خدا را نجوييم.
يكتودة خردمند بايد از گذشته پند آموزد. اين بار سوم است كه ايرانيان چشم باز كرده خود را در برابر يك چنين پيماني مي بينند و با داد و غوغا بجلوگيري و ايستادگي ميكوشند. يكي در سال 1325 ( 1907 ميلادي ) بود ... ديگري در سال 1337 (1919 ميلادي ) بود ...
نميخواهم اين پيمان 1320 را با آن دو پيمان پيش بيك ترازو گزارم. در اين زمينه گفتگو ندارم خواستم آنست كه چنانكه از هياهوها دربارة آن دو نتيجه اي نشد و گوش نداند و پس از بيست و اند سال شما همانيد كه بوديد و باز خود را در برابر يك چنان پيماني مي بينيد ، از هياهو و فرياد و گله و نالة امروزي نيز هيچ نتيجه نخواهد بود.
شما از چه مي ناليد؟!.. از دست كه گله مي كنيد؟! سرچشمة همة گرفتاريهاي شما در ميان خودتانست. شما خود بديد كه دچار بدي گرديده ايد.
دوباره ميگويم : گردش اين جهان از روي يك آيين استواريست ، و من اينك يك بندي را از آن آيين براي شما مي نويسم : " يك مردمي تا خود نيك نباشد از جهان نيكي نبينند".
كنون شما آيا اين را مي پذيريد و از درون دل باور مي كنيد يا نه؟.. اگر نمي پذيريد بايد گفت : معني جهان و زندگي را نمي شناسيد. بايد گفت : از راستيها بسيار دوريد. اگر مي پذيريد و از درون دل باور ميكنيد در آنحال بايد بجاي اين گله و ناله هاي بيجا در انديشة نيكي باشيد تا بتوانيد از نيكي هاي جهان بهره ور گرديد.
شگفت است كه در همين روزها در نشستي اين گفتگو ميكردم و چون كساني بگله و ناله پرداخته بودند بايشان پاسخ داده ميگفتم : " شما بديد كه از جهان بدي مي بينيد" ، يكي از آنان فرياد برآورد : " آقا چگونه ما بديم ؟ ! ديگران بما زور ميگويند و ظلم مي كنند".
گفتم : " آنهم از بديتان است. شما اگر نيك باشيد كسي نتواند زور بگويد. اين زورگويي از آنست كه ناتوانيد و ناتواني از آنست كه آلودة انديشه هاي پراكنده و خويهاي پستي هستيد".
گفتم : " آنهم از بديتان است. شما اگر نيك باشيد كسي نتواند زور بگويد. اين زورگويي از آنست كه ناتوانيد و ناتواني از آنست كه آلودة انديشه هاي پراكنده و خويهاي پستي هستيد".
ديگري گفت : " تا مردم بيايند نيك شوند فرصت از دست رفته. بايد هرچه زودتر كاري كرد".
گفتم : چكار توانيد كرد؟!.. شما گله و هياهو را كار ميشماريد و همين نشان نافهمي شماست. شما با اين حالي كه هستيد چه توانيد كرد؟!.. جز آنكه فلان وكيل با صد بدنامي كه دارد در مجلس نطق بسيار درازي كند و از روزنامه ها نيز توقع درج آنرا داشته باشد. و بهمان وكيل كه ما ميدانيم جز پول بهيچ چيزي پابندي ندارد برويه كاري ايراد ايرادهايي كند ، و فلان شاعر شعرهايي گويد و بدست اين و آن دهد؟!... آيا از اينها چه سودي تواند بود؟!.. همين كسان تا چه اندازه بجانفشاني آماده اند؟.جانفشاني بماند ـ تا چه اندازه بزيان پولي تحمل توانند كرد؟..
چه شده است كه هر زمان نام نيك گرديدن ، بميان مي آيد شما مي رميد؟.. چه شده است كه نميخواهيد از راهش بچاره كوشيد؟.. ميگويند : " تا آن زمان فرصت از دست رفته". ميگويم : نرفته و شما هر زمان نيك شويد و اين آلودگيها را از خود دور ساختيد فرصت در دست شما خواهد بود. بالاخره راه جز اين دو نيست. يا بايد باين ذلت و خواري تن در دهيد و ديگر آوازي از خود در نيآوريد ، و يا به نيكي خودتان و توده تان بكوشيد. اينكه ميخواهيد خود را نيك نگردانيد و با آن همه آزاد و سرفراز زندگي كنيد ، آرزوي بسيار خاميست بلكه بايد گفت : با طبيعت جنگيدن است.
...
بايد گفت : در زندگاني دو راه هست : يكي راه هوس و ديگري راه خرد. راه هوس آنست كه بچگان دارند ، زنان دارند ، جوانان نا آزموده دارند. هرچه دلشان خواست ميكنند. انديشه بكار نمي برند ، جز درپي خوشيهاي خود نباشند ، و چون در نتيجة كارهاي ناستودة خود گرفتار گردند آن زمان هم بگريه و ناله بس كنند و دلسرد گردانند ، راه خرد آن است كه مردان آزموده و خردمند دارند ، و در هرچيز جستجوي ريشه و سرچشمة آن كنند و بهيچ كاري جز از روي انديشه در نيايند ، و از هر كوشش در بند نتيجه باشند ، و بهر دردي از راهش چاره جويند.
امروز بسياري از ايرانيان راه هوس را پيش گرفته اند و از انديشه و خرد كمتر بهره ور ميگردند. ...
اما اينكه نيكي چيست و ما چگونه نيك باشيم زمينه ايست كه در شماره هاي آينده گفتارهاي بسيار در پيرامون آن خواهيم نوشت. اين راهي كه ما ميرويم همان راه نيكي توده است. ( پرچم روزانه شمارة 4 ، 9/11/20)
نسخة pdf براي خوانايي بهتر