[پرچم :]اين گفتار از پيش نوشته شده ولي روز يكم آذر در جشني كه بوده كوتاه شده اي از آن رانده گرديده. اين بخش را از روي نوشتهی نخست مي آوريم ، و از آنچه روز يكـم آذر رانده شده فزونتر مي باشد.
در اينجا سخن ديگري هست و ميخواهم آنرا روشن گردانم. چنانكه ميدانيد كساني مي گويند من دعوي پيغمبري مي كنم. اين سخنيست كه دشمنان ما عنـوان كرده بزبان مردم انداختـه اند. در حاليكـه شما ميدانيـد من تاكنون نامي بروي خود نگزاردم. بلكه بارها از نام پيغمبري بيزاري جستم. اين نام غلطست. زيرا معنايش آنست كه كسي با خدا بگفتگو پردازد و از سوي او پيام آورد ، و چنين چيزي نشدنيست.
از آنسوي آنان پيغمبر كسي را مي گويند كه فرشته از آسمان بنزدش آيد و رود و از سوي خدا دستورها آورد ، و آنكس را با خدا پرده از ميانـه برداشتـه شده هـرچـه خـواست بپـرسد و هـرچـه خـواست بطلبد. بكارهاي نتـوانستني (معجزه) پردازد. شبي نيـز ببراق نشسته بآسمانها رود و با خدا ديدار كنـد. اينست معنايـي كه آنان بپيغمبر ميدهند ، و من از اين چيزها بيكبار ناآگاهم. نه بنزد من فرشته آمده ، و نه مرا با خدا ديداري رفته ، و نه من بكارهاي نتوانستني توانم برخاست.