پایگاه : روزبه پیمان را به
همهی آزادگان خجسته باد می گوییم. یاران! بکوشیم سالی که در پیش است فیروزیهای
بیشتری ازآن ما گردد.
دیگران که میشنوند این روز را ما بنام یک
مهنامه روزبه (عید) نهاده و جشن میگیریم در شگفت میشوند. میگویند : یک مهنامه
چیست که برایش روزبه گیرید؟..
آری ، این مهنامه هایی که دیده و میبینیم و
باید « روزینامه»شان نامید و دارندگانشان روزنامهنویسی را یک پیشه و آن را نیز
تنها بهر روزی درآوردن شناختهاند ، نه چیزیست که ارجی بدارد و برایش روزی را جدا
گردانند.
بیگمان یک دسته از دارندگان مهنامه کسان آبرومندی
بوده و هستند و این را نه برای روزی توزیدن بلکه از سر میهنخواهی و مردمدوستی راه
انداخته اند ولی بیشتر ایشان (نه همه) نیز یک « راه» روشنی در پیش نداشته و
ستونهای نامهی خود را با هرچه « نیک» و « سودمند» بدانند پر کرده و میکنند. ولی
مهنامهی پیمان داستان دیگری دارد.
این همان مهنامه ایست که در آن چند کتاب ارجداری
تکه تکه نوشته و چاپ شد و دو تا از آنها نام و آوازهی فراوانی یافت : تاریخ
مشروطهی ایران و تاریخ هجده سالهی آذربایجان. این مهنامه از همان روز نخست راهی
روشن را پیش پا داشت و کوشید تا از آن نپیچد و هرچه میگوید در همان راه باشد.
پیمان چون در دشوارترین دورهها قلم میزد آزادی دلخواه را نمی داشت و میبایست با
ملاحظات بسیاری گام بردارد. با همهی اینها ، شگفت آنست که امروز پس از هشتاد سال
که به نوشته هایش می نگریم آنها را دربر دارندهی نکته های ارجدار و نیز تازه و
برای دهها بلکه سدها سال دیگر سودمند مییابیم زیرا پیمان به « بنیادهاي زندگانی»
پرداخت ـ چیزهایی که کهنه و نو نگردد.
در یک جمله : پیمان چراغ راه زندگانی برای
ایرانیان بوده و هست.
پیمان می خواهد : ایران را چراغ آسیا و آسیا
را چراغ جهانیان گرداند. کسانی تا به کنه جستارهای او پی نبرند چه دانند که
این خواست دوری نیست؟!. چه دانند که راهی که پیمان به شرقیان بلکه به جهانیان می
نماید تنها راه رستگاری است؟!.
آیا چنین مهنامه ای جدا از دیگران و شایستهی
ارجشناسی نمیباشد؟!.
برای این روز گفتار زیر را از ماهنامههای سال
25 برگزیده ایم.
چرا آزادگان يكم
آذر را روزبه ميگيرند؟
درست سيزده سال پيش در همچو روزي يعني روز يكم
آذرماه 1312 از افق مطبوعات تهران خورشيد تازهای درخشيدن گرفت و نخستين شمارهي
مهنامه كه از چندي پيش چشم براه انتشار آن بود پراكنده گرديد و اين مجلهي پيمان
بود.
از چندي پيش از سال 1312 نام شادروان سيد احمد
كسروي تبريزي بواسطهي گفتارهايي كه در روزنامهها آنروز نوشته و جهت دارا بودن
انديشههاي نويني در كارهاي اروپا انگيزهي هيجان و جنب و جوش در ميان مردم شده
بوده بسيار شنيده ميشد. مخصوصاً نام اين دانشمند بزرگ از سال 1311 به بعد يعني پس
از نوشتن و پراكندن دو جلد كتاب آئين بيشتر بر سر زبانها افتاده و در نتيجه دستههاي
مخالف و موافقي براي اين انديشهها پيدا شده بود.
چون از چند ماه پيش از نشر مجلهي پيمان آگهي
انتشار آن در روزنامههاي تهران و پارهای شهرستانها چاپ شده بود ، خوب بياد دارم
كسان زيادي با بيصبري بيوسان[= منتظر] چاپ آن بودند ، تا از افكار نويسندهي
دانشمند آن كه شهرت جهاني داشت بيشتر آگاه شوند.
يكم آذر 1312 فرارسيد و شمارهي يكم اين مجلهي
علمي و تاريخي منتشر شد. نويسندهي پيمان در همان شمارهي نخست نوشت كه ما بنشر
اين مجله آغاز ميكنيم و راهي در پيش گرفتهایم و بياري خدا اميدواريم ما را
بسرمنزلي كه آهنگ آن کردهایم برساند و نيز منصفانه در آن گام اول آگاهي داده صفحه
های این مجله چنانكه بروي دوستان و همراهان ما باز است بروی نويسندگاني هم باز است
كه بگفتههاي ما ايراد دارند تنها با يك شرط كه مقصودشان آزار و دشمني نباشد ما هم
بنوبت خود انصاف نموده اگر ايراد را بجا دانيم بيدرنگ آن را پذیرفته و از روي
حقشناسي پاسخ خواهيم نگاشت.
منظور از پيش گرفتن يك راه و نوشتن يك مهنامه یا
روزنامهی راهي اگر مقصود واقعي را بخواهيم چيست؟
جامعه را جهل و ناداني فرا گيرد ، خردها از كار
افتاده و از سنجش نيك و بد درمانَد ، آدميگري از ميان مردم رخت بربسته و وحشيگري
جاي آن را گيرد ، افراد يك كشور در نتيجهي بدآموزيها و آلودگيها و بيماريهاي
رواني در غرقاب ذلت و پريشاني غوطهور شوند ، در چنين هنگامي مرد بينائي از ميان
اين توده پیدا شود كه علل گرفتاري و بدبختي تودهي خود را با نيروي عقل و خرد
تشخيص داده و راه چارهي آنها را نيز بداند ، دلسوزانه کمر همت بميان بسته با
نوشتن و روشن كردن اين انگيزههاي بدبختي دیگران را نيز آگاه و با زبان منطق و
دليل راه چاره را نشان دهد و در راه حصول باين غايه از اين جلوگيري نهراسد و پروای
دشواريها را نكند تا اينكه راهي را كه پيش گرفته است گام بگام جلو رفته افراد
جامعهي خود را نيز در اين پيشرفت همگام خود سازد و بالنتيجه از يك تودهي پريشان
يك مشت جمعيت بسامان و متشکلی پديد آورده و آنها را از جهل و ناداني رهائي بخشد.
تودهي ايران كه همين حال و همين وضعيت را داشت
كسروي بزرگ چراغ پيمان را در دست گرفته يكي يكي بنوشتن علل گرفتاري ايرانيان و
نشان دادن راه رستگاري آغاز كرد.
اگر فراموش نشده است يكي از گرفتاريهاي عمدهی
آنروز ايران بلكه سراسر شرق درد اروپائيگري بود ، تودهی عقب ماندهی ايران چنان
شيفتهي اروپا و كارهاي آن شده بود كه بسیاری از سران توده اصلاح آن را تنها در
اين ميديدند كه ايرانيان روحاً و جسماً اروپايي شوند يا بقول يكي از رفقاي ظريف
ما کار تقلید اروپا بجايي رسيده بود كه بسياري از جوانان شب ، هنگام خواب رو به
اروپا ميخوابيدند تا صبح كه بيدار شده و بلند میشوند رو به اروپا باشند.
پيمان نيز در گام نخست باين بيماري پرداخت و با
نیروی حقيقت تيشههاي محكمي به ريشهي آن وارد كرد.
هايهوئي بنام ادبيات سرتاسر ايران را فرا گفته
شعر و شاعری در میان جوانان رواج یافته بود. نام شاعران خراباتي و چامه سرایان
صوفي بسر زبانها افتاده چه از طرف سياستمداران اروپا چه بوسیلهی مستشرقين و چه از
طرف كمپاني خيانت با زبان دست نشاندههایشان ستايش بيحساب از شاعراني ميرفت
كه از گفتههایشان بجز از ضرر و زيان يا پريشاني افكار و درهمي عقايد نتیجه بدست
نيامده است.
پيمان در گام دوم بسراغ اين آلودگي رفت اگرچه
نخست با هو و جنجالِ طرفداران شعر و شاعري روبرو شد ولي نويسندهی باایمان پيمان
پرواي اين هياهو را نكرده ايستادگي بخرج داد تا جایی که قدم بانجمن ادبي تهران
گزارده در كنفرانسي كه دربارهی ادبيات داد و آن را معني نمود تزلزل باركان آن
انداخته بالاخره آن سد را نيز با موفقيت از هم شكسته و از اين مبارزه نیز پیروز
درآمد.
در سال سوم پيمان بمبارزه با ماديگري پرداخت اين
بلاي بزرگ نيز از ارمغانهاي سرتاپا زيان اروپا بود در اينجا نيز در[بارهی]
بدآموزیهای فلسفهي مادي چنانكه بايد پاسخهاي برنده داده شده و در پیرامون خرد و
روان گفتنيهاي لازم با زبان دانش و علم گفته شد.
سپس نوبت پرداختن به آلودگيهاي ديگر از قبيل
صوفیگری و خراباتيگري و باطنيگري و مانندههاي آنها بود. زیانهای اين آموزشهاي غلط
يكي يكي با دلائل روشن گفته شد.
در آغازِ هر يك ازين مبارزهها كه هياهوي
طرفداران آنها بلند ميشد هيچيك در مقابل حقايق ايستادگي نتوانسته یکی پس از ديگري
در مقابل نوشتههاي دانشمندانهي كسروي بزرگ سپر انداخته ميدان را خالي ميگزاشتند.
اين نوشتهها چنانكه از يك طرف با اين آلودگيها
بنبرد میپرداخت از طرف ديگر نيز راه درست زندگاني را نشان داده در حقيقت شاهراهي
بروي خوانندگان باز ميكرد.
اين بود هر شمارهي پيمان كه با مخالفت دستهاي
از هواداران آلودگيهاي توده روبرو ميشد در عين حال تأثير بسزایی نيز در انديشههاي
كسان پاكدل و پاكدرون نموده و دسته موافقی نيز تشكيل ميداد و همين موافقين
بودند كه از دور و نزديك دست همراهي بسوي شادروان كسروي دراز كرده جمعيت پیمانیان
آنروزي را تشكيل دادند و همان پيمانيان بودند كه پس از پيشامدهاي شهريور 1320 خود
را بصورت باهَماد[= جمعیت] [در]آورده و نام آزادگان را برگزيدند كنون را نيز
هستند.
پيمان هفت سال به نبردهاي خود ادامه داد و راهي
را كه از روز نخست پيش گرفته بود گام بگام پيش رفت.
شهريور سال 1320 فرارسيد. اوضاع سياسي كشور
تغییر يافت. پيمانيان بنام آزادگان باهمادي تشكيل دادند. پيمان ماهانه نيز جاي خود
را به پرچم روزانه داد. نسبت بمقتضيات وقت مبارزهي آزادگان براه نويني افتاد و
كوششها زيادتر شد چنانکه كه قاعدهي كلي است مبارزه هر قدر جديتر شود و كوششهاي
حزبي هر اندازه به نتيجه نزديكتر گردد فعاليت مخالفين نيز شدت پيدا كرده و كارشكني
بيشتر ميشود. در اين مورد نيز چون بدخواهان كشور و كاركنان كمپاني خيانت كوششهاي
آزادگان را به نتيجه نزديك ديدند و فهميدند كه نزديك است روزي كه افراد غفلتزده و
بيحال در اثر گفتهها و نوشتههاي آزادگان بهوش آمده تشخيص سود و صلاح خود را
بدهند ، آنها نيز بفعاليت خود افزوده تا توانستند از هيچگونه نامردي و پستي دريغ
نگفته و از گفتن هيچ بهتان و افترائي كوتاهي نكردند.
ولي هيچيك از اين كارشكنيها و هيچكدام از گزند و
آسيبهائي كه بر اين جمعيت رساندند جلو كوششهاي آزادگان را نگرفت بلكه روزبروز بر
دائرهي فعاليتشان افزودند. از اين كارشكنيها نيز كه نوميد شدند دست بجنايت بزرگي
زدند جنايتي كه تاريخ ايران را براي هميشه لكهدار كرد جنايتي كه ايرانيان را در
پيش بيگانگان سرشكسته نمود. با زور پول و نيرنگ و تهمت و افترا عدهاي از اوباش
رذل را واداشتند تا مرد دانشمند و مبارزي مانند كسروي را با يك نفر از جوانان
آزاده در روز روشن در كاخ دادگستري جلو چشم بازپرس با طرز فجيعي كشتند. اين كار را
كردند براي اينكه جلو حقايق را بگيرند. اين جنايت را دست زدند براي اينكه آزادگان
را خفه نموده باين وسيله دكانشان را كه نزديك بتخته شدن بود ولو براي مدت كوتاهي
نيز باشد باز نگهدارند و بكول يكمشت جاهل و نفهم مانند گذشته سوار شوند.
ولي غافل از اينكه با اين جنايتها جلو آميغها[=
حقایق] را نميشود گرفت. با اين نيرنگها آتش آزادي و آزادگي را كه در دلها فروزان
شده نميشود خاموش كرد. با اين تشبثات فريفتن مردم براي هميشه امكان نخواهد
داشت و با اين پستيها و پليديها سد راه پيشرفت آزادگان نخواهند شد. زیرا
آزادگان فهميدند اين تشبثات پليدِ يك مشت مزدور دليل اينست كه تير آزادگان بر
هدف خورده[1] و اين دست و پا زدن شبيه دست و پا زدن مجرمي است كه در زير پنجهي
عدالت آخرين نفس را ميكشد.
حقايق بالاتر از آنست كه با
هوچيگري از نيرو افتد ، مردم فهميدهاند آنچه را بايد بفهمند و شناختهاند
آن نكاتي را كه بايد بشناسند. آزادگان نيز از روزي كه گام باين راه گزاشتهاند موانع
كار را در نظر گرفته خود را آماده به هرگونه نبردي كردهاند و عهد كردهاند از پا
ننشينند تا چارهي درماندگيهاي تودهي خود را بكنند. غافل هستند كساني كه فكر ميكنند
با كشتن يك نفر دو نفر اين جمعيت پاشيده شود يا اين چراغ دانش و فهم كه سيزده سال
است براي راه نمودن ايرانيان روشن شده است خاموش گردد. آزادگان پس از اين پيشامد
ننگين بكوششهاي خود افزوده و چون دانستهاند كه در راه اصلاح ايران با چه خائنيني
روبرو هستند كه براي جلوگيري از نيكي توده از تشبث به هر گونه جنايت و پستي
خودداري نخواهند كرد لذا در مبارزه پافشارتر شده و براي از ميان برداشتن اين
انگلهاي اجتماعي از هيچ كوششي باز نخواهند ايستاد. امروز دشمنان آزادگان دو گروهند
گروهي دانسته و فهميده براي آلوده نگه داشتن توده و جهت سود شخصي بدشمني برخاستهاند
، گروه ديگر در نتيجهي غفلت و جهالت آلت اجراي مقاصد شوم يك مشت خائن قرار گرفتهاند.
رفتار ما با اين دو گروه متفاوت است ، طبقهي نخست را بايد برسد آنروزي كه علناً
بپاي ميز محاكمهي عدالت كشيده از روي عدل سزاي بدخواهيشان را بكفشان گزاريم ولي
طبقهي دوم را كوشش خواهيم كرد از خواب جهالت و غفلت بيدارشان كنيم. ما در هر رشته
كتابهائي داريم بايد هر طوري است اين طبقه را وادار كنيم آنها را بخوانند و بفهمند
در حقيقت آزادگان چه ميگويند ، بفهمند آزادگان بدخواه آنها هستند يا كساني كه
امروز آنان را آلت اجراي مقاصد پليد خود كردهاند؟
همراهان ارجمند امروز عمده وظيفهای كه ما داريم
اينست در نشر كتابها و ديگر چاپاكهاي[= مطبوعات] خود كوشش بيشتري كنيم كساني را كه
از دور ايستاده و دربارهي ما تنها از روي گفتههاي ديگران قضاوت ميكنند نزديك
بياوريم تا كتابها را بخوانند ببينند كه ما بجز از رستگاري آنان و سرفرازيشان
منظوري نداريم. آن وقت است كه در نتيجهي بيداري همينها كه امروز نفهميده مخالف ما
هستند آنروز فهميده موافق آزادگان شده و خود آنها كيفر مسبب بدبختي امروزشان را
بكفشان خواهند گزاشت و اين بهترين انتقامي است كه ما از بدخواهان و دشمنان طبقهي
اول خود خواهيم کشید.
باري از مطلب خيلي دور نرويم. گفتم كه در آذرماه
1312 نخستين شمارهي پيمان چاپ و پراكنده شد و راهي پيش گرفت. كساني با خواندن آن
مهنامه براه آن آشنا شده دور هم جمع شدند و همان جمعيت است كه از سال 1320 به این
طرف نام آزادگان بخود گرفتهاند.
پس جشني كه امروز بنام چهاردهمين سال انتشار
پيمان گرفته ميشود در واقع جشن چهاردهمين سال تأسيس باهماد آزادگان است و ارجي كه
براي اين روز از طرف آزادگان گزاشته ميشود و آن را روزبه گرفتهاند براي مهنامه
نبوده بلكه براي راهي است كه بوسيلهي مهنامهي پيمان بروي آنها باز شده و تا
امروز نيز همان راه را تعقيب كردهاند.
در پايان بار ديگر از همهي همراهان درخواست ميكنم
چنانکه تاكنون كردهاند از اين به بعد نيز در نشر كتابها و چاپاكهاي باهماد و
واداشتن ديگران بخواندن و فهميدن آنها كوتاهي نکنند و مطمئن باشند كه دير يا زود
خودشان كار خود را كرده بالاخره آزادگان پيروزمند خواهند شد زيرا خدا با آزادگان
است.
سخنراني آقاي ا. و.
(ماهنامهی
آبان ـ آذر سال 1325)
[1] : این نکته بویژه هنگامی بهتر آشکار میگردد
که بدانیم در آن سالها حزبها و جمعیتهایی بودند که شعارهای تندتری برضد دولت
میدادند و میتینگهای پرشکوه در خیابانها براه میانداختند و رویهمرفته هایهوی
بیشتری برپا کرده بودند ولی «کمپانی خیانت» بهتر از همه دانست که خطر راستینی که
هستیش را تهدید میکند کدامست. اینبود همهی نیروهایش را بکار انداخت و از هر سو با
جدیت به جلوگیری از کتابهای کسروی و سرانجام از میان برداشتن او کوشید.