در شمارههاي پيمان هميشه از كتابهاي سودمند و كتابهاي
زيانآور گفتگو خواهيم داشت. سودمند را ستوده ، زيانآور را خواهيم نكوهيد. مگر
كتابهايي كه سود و زيان آنها يكي است كه ما سخني دربارهی آنها نخواهيم داشت.
در آيين ما گرانمايهترين دانشها دو چيز است : يكي آنكه
بمردم آيين زندگي ياد دهد و ديگري آنكه دستور تندرستي بياموزد ولي افسوس كه در
فارسي در اين دو رشته كمتر كتاب چاپ ميشود.
آيين زندگي بماند در جاي ديگر از آن سخن خواهيم راند.
اما طب و تندرستي آيا مايهي تأسف نيست كه اين همه طبيب كه ما در شهرهاي ايران
داريم و پارهاي از ايشان دانش و آزمايش[= تجربه] بسزا اندوختهاند كسي از ايشان
كتابي تأليف نميكند كه بايرانيان دستور تندرستي ياد دهد؟
[1] مرا سخت شگفت گرفت وقتي كه دانستم مترجم رمانهاي آناتول فرانس بفارسي طبيب است و اين شگفت هرچه بيشتر گرديد وقتي كه از دوستي كه از خراسان بازگشته بود شنيدم كه او از نيكمردانست و بدستگيري مردم ميكوشد. طبيب نيكمردي چرا تأليفي در دستور تندرستي نكرده و از علم خود بهره بمردم نرساند و با ترجمه و نشر رمانهاي آناتول فرانس عمر خود و ديگران را تباه كند؟![2]
[1] مرا سخت شگفت گرفت وقتي كه دانستم مترجم رمانهاي آناتول فرانس بفارسي طبيب است و اين شگفت هرچه بيشتر گرديد وقتي كه از دوستي كه از خراسان بازگشته بود شنيدم كه او از نيكمردانست و بدستگيري مردم ميكوشد. طبيب نيكمردي چرا تأليفي در دستور تندرستي نكرده و از علم خود بهره بمردم نرساند و با ترجمه و نشر رمانهاي آناتول فرانس عمر خود و ديگران را تباه كند؟![2]
اي مرد نيك آيا چه مقصودي از ترجمه و چاپ اين كتابها
داشتي؟ چگونه رضا دادي كه از خواندن اينها صدها بلكه هزارها خواهران ايراني تو
پردهی پاكدامني را پاره كرده چند روزي كامگزارده يك عمر با تيرهروزي بسر ببرند و
ننگ خاندان و كسان خود باشند؟! يا چگونه رضا دادي كه جوانان ناآزمودهي ايران لگام
دين پاره كرده بر دزدي و دغلكاري دلير باشند؟! آيا از نتيجهي قهري كار خود غفلت
داشتي؟!
اي طبيب دانشمند ، ايران ما امروز بطبيباني كه با زبان
ساده و آسان راه تندرستي را بايشان ياد دهند صد حاجت دارند كه به بدآموزي همچون
آناتول فرانس كه آنان را به بيديني و ناپاكي برانگيزد يك حاجت ندارند. چرا شما بتأليف
يك چنان كتابي مبادرت نكردي و بترجمهي اين كتابها مبادرت كردي؟!
اي مرد ايراني ، آسيا كه من و تو از آن برخاستهايم
سرزمين دانش و حكمت است و بزرگاني از اين خاك برخاستهاند كه بزرگترين آموزگاران
جهان بودهاند و جهانيان امروز هرچه دارند از دست آن بزرگواران دارند. بشما كه
برخاستهي اين سرزميني سزاوار نبود كه بسرسامهاي آناتول فرانسي سر فرود آوري و
بايران ميهن شما شايسته نبود كه چنين رهآوردي براي او آورده شود.
رشتهي سخن را از دست ندهيم. ما بيشتر بكتابهايي كه
دربارهی آيين زندگي و دستور تندرستي نوشته شود خواهيم پرداخت و نزد ما كتاب صد
ورقي كه در يكي از اين دو فن نوشته شود برتري دارد بر كتاب هزار ورقي كه در
موضوعهاي ديگر نوشته شود. در مقالهنويسي نيز آنچه در اين دو باره باشد برتري
خواهد داشت بر مقالههاي ديگر. و اينست كه در اين شمارهي نخست از كتابي سخن ميرانيم
كه اگر هم يكسره از آيين زندگي سخن نميراند با آن موضوع بيارتباط نيست و در فن
خود يكي از گرانمايهترين كتابهاست.
1ـ اختناق هندوستان
مؤلف اين كتاب از آمريكاست. نه از آمريكاي ماشينساز و
آزمند[3] بلكه از آمريكاي مسيحي و آزاديپرست. اين مرد چنانكه از نوشتههايش
پيداست دلي بروشني آيينه دارد. دلي كه از ستم بيزار و شيفتهي دادگستري است و
بجستجوي حال هندوستان پرداخته سرگذشت آن را از روزي كه دچار سياست اروپا گرديده با
قلمي كه سزاوار يك مرد رادي است شرح داده و تاريخ زندگاني و سخنان پاكمرد هندي
گاندهي را برشتهي نگارش آورده است.
من اين كتاب را كه دو ماه پيش بدستم افتاده نه يكبار بلكه
سه بار خواندم و اينك خودداري نميتوانم از آنكه بآن مؤلف پاكدل آمريكايي سپاس
گزارم و از اين راه بسيار دور دست برادري بسوي او دراز دارم.
اما ترجمهي فارسي كتاب ، آقاي رحيمخان نامور آن را
ترجمه نموده و بچاپ رسانيده. بايد از اين جوان خردمند ممنون بود كه بجاي آنكه
همچون ديگران رمانبافي كند يا بافتههاي اروپاييان را ترجمه نمايد و مايهي گمراهي
برادران و خواهران خود باشد بترجمه و نشر چنين كتاب گرانمايه و سودمندي مبادرت
كرده است. اگر خوانندگان پيمان ميخواهند بدانند شرق چيست و غرب چيست و پاكمرد
هندوستان گاندهي را بشناسند اين كتاب را بدست آورده بخوانند.
(101028)
[1] :
خوشبختانه از آن زمان تاکنون در زمینهی تندرستی ، پزشکان ایرانی کتابهای بیشتری
نوشتهاند. گرچه همچون دیگر رشتهها بیشتر آنها ترجمهاند ولی ما آرزومندیم پزشکان
ما نیز از آزمایشها و فنونی که با رنج و سختی در سالهای دراز اندوختهاند بنویسند تا بیگانگان به ترجمهی آنها روی آورند.
[2] : برای
کسانی که نامهایی را ببزرگی شنیده جا در دل برایشان باز کرده ولی دربارهشان
جستجویی نکردهاند ، این داوری نویسنده دربارهی آناتول فرانس شگفت مینماید.
ایشان اگر درپی آمیغها[= حقایق] اند توانند کتاب در پیرامون رمان را خوانند.
[3] :
نکوهشها و عیبهای غربِ آزمند و ماشینساز در کتاب « آیین» نوشته شده. همچنین نخستین
بخش کتاب « ما چه میخواهیم؟» به اروپاییگری پرداخته و در آنجا اندیشههای آزمندانهی
اروپایی و برخوردش با شرقیان و نیز با زندگانی جهانیان به گفتگو گزارده شده.
2ـ
قهرمانان
پس از شرحي كه در شمارهي يكم زير عنوان كتابها ، دربارهی
نامهي اختناق هندوستان نگاشتيم آرزو داشتيم كتاب ديگري بدان ارج و بها پيدا كرده
پياپيِ آن ياد كنيم و ناگزير بياد كتاب كارليل فيلسوف انگليس افتاديم كه در اينجا
ياد ميكنيم.
توماس كارليل (چنانكه خود انگليسان ميخوانند كارلايل)
در نيم قرن پيش آن كار را كرده كه آن فيلسوف آمريكايي (مؤلف اختناق هندوستان) در
زمان ما. او نيز مردي شيفتهي داد و راستي بوده و تعصبهاي بيجاي نژاد و كيش پايبند
آزادي انديشهي او نشده است.
از زمان جنگهاي صليب[ی] هميشه يك رشته دروغهايي دربارهی
اسلام و پيغمبر اسلام در اروپا پراكنده بود كه هر چندگاه يكبار كساني آنها را
بقالب ديگري ريخته و دروغهاي تازهاي بر آنها افزوده از سر نو رواج ميدادند.
اسلام كه كتاب آسماني آن در همه جا بدست مردم هست و
بزبانهاي بسياري ترجمه يافته و در هر گوشهي جهان مليونها مردم پيرو آن دين خدايي
هستند و از روي دستورهاي آن زندگي بسر ميدهند ، بدگويان اروپا سخناني دربارهی آن
گفته يا مينوشتند كه هرگز سازشي با آن كتاب و دستورهايش نداشت.
اسلام كه مسيح را فرستادهي خدا شناخته و جايگاه او را
در ميان برانگيختگان خدا استوارتر و نامش را در جهان شناختهتر گردانيده كشيشان
متعصب اروپا بدعوي شاگردي آن پيغمبر جوان بدشمني اسلام برخاسته [از هیچ]كوششي در
راه ويراني اين دين و زشتي نام مسلمانان فرونميگزاردند.
اين كار نه تنها آزار بر اسلام بلكه عيب بر خود مسيحيان
نيز بود كه از چگونگي ديني بآن آشكاري آگاه نبوده تهمتهايي باين بيپايگي برو ميبستند.
ولي بدگويان متعصب مگر پرواي اين عيب را ميكردند و از كار خود باز ميايستادند؟!
بويژه پس از جنبش آخر اروپا كه دولتها دست بر كشورهاي اسلام انداختند و ناچار بسود
سياست آنان بود كه ميان اروپاييان نام مسلمانان هرچه زشتتر باشد و اسلام هرچه
نكوهيدهتر نموده شود.
اين جنبش ميدان ديگري بروي دشمنان بدگوي اسلام در اروپا
باز كرد.
در چنين هنگامي است كه كارليل بنوشتن كتاب خود پرداخته
و با شمشير سخنان راست و سنجيده زبان بدگويان را قلم ميكند. بگفتهي يكي از
نويسندگان اروپا پس از نشر اين كتابِ آن فيلسوف پاكدل انگليسي ، كسي را در اروپا مجال
زشتگويي دربارهی اسلام نماند و اگر كساني ستيزهرويانه چيزهايي گفتند يا نوشتند
اثري از آنها نمودار نبود.[1]
اين مؤلف دانا كساني را كه در گزارش ده و اند قرن جهان
در اين كشور و آن كشور برخاسته و بجهانيان يا بگروهي از ايشان تكاني دادهاند «
قهرمان» نام ميدهد و شرح حال يكايك آنان را ميسرايد از جمله پيغمبر اسلام را
نخستين قهرمان ميستايد.
اگرچه اين خرده بر كارليل ميتوان گرفت كه پس از ياد
تاريخچهي اين پاكمرد عرب كساني را بشمار آورده و داستان ايشان را سروده كه درخور
سنجش با او نيستند. هر چه هست گفتههاي او دربارهی پيغمبر اسلام چندان گرانمايه و
پر بهاست كه از اين خردهگيري هم بايد چشم پوشيد و بر پاكدلي او آفرينها خواند. از
همهي مؤلفان غرب پس از تولستوي مرد پاكدل روسي ، كارلايل يگانه كسي است كه معني
پيغمبر و پيغمبري را چنانكه بوده و هست دريافته و برشتهي نگارش كشيده است.
دل اين مرد آن روشنايي را داشته كه دلهاي شاگردان مسيح
و ياران پيغمبر اسلام و معني پيغمبري را نيز همچون آنان دريافته است. نگارندگان اين
مرد را فيلسوف ميخوانند. من يك كلمهي « خدايي» بر اين لقب او ميافزايم. براستي
او فيلسوف خدايي بوده است.
خدا او را فيروزمند گردانيده كه چنين كتابي بنويسد و
چراغي فرا راه مردم اروپا بگيرد. اگرچه بدگويان اسلام كور بودند و كوران را از
چراغ چه سود. ولي اين چراغ كارليل را آن سود بس كه كساني كه بدنبال آن بدگويان
افتاده بودند بروشني اين ، كوري آنان را ديده از دنبال آنان بازگردند.
گفتم كه كتاب كارليل بعربي ترجمه شده اما بفارسي اگر هم
ترجمه شده هنوز چاپ نيافته. ما چون آرزومند ترجمهی پارسي اين كتاب هستيم كه
گويندگان اين زبان هم از سودهاي فراوان آن بهرهمند شوند اين نكته را در اينجا
يادآوري ميكنيم كه كارليل نويسندهي زبردست و استادي بوده و نگارشهاي او جمله
بجمله داراي نكته و معني است و آنچه ما ميدانيم مترجم عربي با همهي شهرتي كه در نويسندگي
عربي دارد از عهدهي نگارشهاي كارليل چنانكه ميبايست درنيامده است. پس اگر كسي
بترجمهي فارسي آن كتاب پرداخت از هر باره اين بهتر كه از روي نسخهي انگليسي
ترجمه نمايد و تا ميتواند هوش و دقت بكار برد كه نكات مطالب از ميان نرود. اين را
هم آگاهي ميدهيم كه اگر كسي آن را ترجمه كرده يا پس از اين بكند و خرج چاپش را
نداشته باشد ادارهي پيمان ميتواند آن را بخرج خود چاپ كند.[2]
(104028)
[1]
: لیکن امروز باز هم کفهی بدگویان ـ چه در ایران ، چه در جاهای دیگر ـ سنگینی میکند
زیرا آنچه کارلایلها رشتند ملایان ایران و طالبان و القاعده و مانندهای آنها و این
سالهای اخیر وحشیان داعش پنبه کردند. راستی را ملایان
که آسیبهای تاریخی به این کشور زدهاند یکی از بزرگترین آسیبهاشان اسلام را افزار
سیاست و نام آن دین را خوار گردانیدن بوده. همین مایهی روگردانی بسیاری از مردم
از دین و اسلام گردید و نیکیهایی را که در سایهی آموزاکهای دینی از گذشت و
فداکاری و دستگیری از درماندگان و شرم و حلیت طلبیدن و پاس بزرگتران داشتن و
ارجشناسی از خدمتگزاران و ترس از گناه و مانند اینها آموخته بودند نیز از دست
هشتند.
پیشرفتهای
دانشی اروپاییان که چشم شرقیان و از جمله ایرانیان را خیره گردانیده بود ، بهمدستی هیاهوی « اروپاییگری» که فرومایگان
ایرانی پس از مشروطه تا سالهای میانی فرمانروایی رضاشاه راه انداخته بودند و اینجا
و آنجا پس ماندگی ایران را از دین میشماردند افسوسمندانه به روگردانی مردم از دین
انجامیده بود.
کسروی
ارجمندی و سود دین را نیک میدانست ولی در همان حال به زیانمندی کیشها خشنودی
نتوانستی داد. او با دلیلهای استوار (بعنوان مثال نک. کتاب دین و جهان)
نشان داد که برای برانداختن کیشها باید نخست معنی راست دین روشن گردد.
هنگامی که
کسروی در پیمان سخن از سودهای دین به معنی راست آن و زیانمندی کیشها راند یک کار
دلیرانه و بیباکانهای بشمار میآمد. زیرا این زمانی بود که برخی از پیشوایان دین
نیز برای آنکه همرنگ مردم گردند روگردانی از دین مینمودند. راشد که سالها
در رادیو ایران سخنرانی کیشی داشت یکی از همین روگردانان از دین بود.
کسروی میدید گمراهیها
و بدآموزیها بنیاد استوار دینها و بویژه اسلام را فراگرفته. اینست نخست از سودمندی
دین و بنیاد اسلام سخن بمیان آورد تا بنیاد دینها را از آلودگیها پاک سازد.
شنیدنی است ملایان
که در همان سالها مهر خاموشی بدهانهاشان زده بودند و بجای آنکه از پشتیبانی از دین
خشنود گردند و به همدستی برخیزند ، از بس بیدینی که مسلمانی را جز دم از اسلام زدن
نمیدانستند و امروز هم نمیدانند ، کسروی را دشمن اسلام شناسانیدهاند. خدا میداند
این بدگویی چه انبوهی از مردم را از رستگاری دور کرده و به گمراهی کشانیده. ناچار در
اینجا شرح کوتاهی میآوریم ولی خوانندهی کنجکاو بهتر است کتابهایش را بخواند.
او میگوید : اسلام دو تاست. یکی اسلامی که پاکمرد عرب بنیاد گزارد و مردم
پراکندهی عرب را که دشمن یکدیگر بودند متحد و نیمی از جهان را زیر پرچم آن دین
گرد آورد. دیگری اسلامی که امروز هست و مسلمانان به دهها تیره پراکنده گردیده
هریک زندگانی نژادی خود را پیش گرفته در میان خود نیز دهها دشمنی و کینهورزی
دارند و در همان حال از پس ماندهترین تودهها بشمارند.
هر دینی باید با گمراهیهای زمانش نبرد کرده آنها را براندازد. آن اسلام
با بتپرستی که تنها گمراهی زمانش بود نبردید و آن را برانداخت. ولی سپس دهها
گمراهی دیگری که امروز نیز رواج میدارد پدید آمد و به اسلام درآمیخت : از فلسفهی
یونان ، صوفیگری ، خراباتیگری ، شیعیگری و بهائیگری گرفته تا « اژدها گمراهیِ»
روزگار ما ـ مادیگری. نتیجه آنکه امروز دهها گمراهی کهن و نو بر سر راه جهانیان
است که این اسلام آنها را برانداختن نمیتواند. زیرا اسلام زمانش گذشته است. امروز
این اسلام نام ، خود کانون دهها گمراهیست.
ولی گمراهیها بنیاد دین را بهم نتواند زد. بنیاد دین نه چیزیست که کهنه و
نو گردد. بنیاد همهی دینها یکیست. بنیاد اسلام و« پاکدینی» یکی است. پاکدینی
آیینی است که جهانیان را از گمراهیها میرهاند. در این گفتار نیز مقصود بنیاد
اسلام میباشد نه آن اسلامی که ملایان بما شناسانیده و در چشم جهانیان خوارش
گردانیدهاند.
[2] :
درماندگی مسلمانان در جهان در سد دویست سال گذشته بهانه بدست اروپای آزمند داد تا
مسلمانان را همچون دیگر شرقیان شایستهی زندگانی آزاد ندانند و به نیکمردان و
نیکزنان خود چنین وانمایند که ایشان را ما باید اداره کنیم.
اگر کار نه
بدست سیاستگران بلکه خردمندان و نیکخواهان غرب میبود ، کشورهای مسلمان و دیگر
شرقیان اینهمه رنج و بدبختی نمیکشیدند. این سیاستگران آزمند تنها به نشان دادن
عیبهای زندگانی شرقیان بسنده نکرده به هر شیوهای کوشیدند نگزارند شرقیان روی پای
خود بایستند. یکی از راههایی که ایشان را در این بدخواهی فیروز گردانید سدها کیش و
گمراهی است که در میان شرقیان بوده و هست. غربیان از اینها سود جستند و بدست
کارگزارانشان آتش دوتیرگیها و دشمنیهای کیشی را فروزانتر و ما را سرگرم عرفان و
فلسفه و ادبیات هزار سال پیش گردانیدند. (ما در این پایگاه در گفتارهای جداگانهای
بدخواهیهای آزمندانِ نیرنگباز غربی و همدستان ایرانی ایشان و تاریخچهشان را نشان
داده باز هم خواهیم داد).
راه دیگری که
ایشان پیش گرفتند آن بود که به برجستگان تودهی ما فهمانیدند که شما در هر زمینهای
(از جمله آیین زندگانی) پس ماندهاید و راهی جز این ندارید که دنبالهرو اروپا
گردید. اینها که برخی فریبخوردگان و برخی دیگر جز بدخواهان تیرهدرون ایران نبودند
آب به آسیاب دشمنان اروپایی ریخته و پیاپی بر سر ایرانیان میکوفتند که چرا آیین
زندگانی را از اروپاییان یاد نمیگیرند.
کسروی در سال
1321 در گفتار «پیام به دانشمندان اروپا و آمریکا» با آوردن دو نمونه این
بدخواهیها را بیاد دانشمندان غرب میآورد تا به تیرهدلیهای دولتهاشان پی برند و نیکخواهانشان
تا توانند نگزارند شرقیان در بدیها و نادانیها غوطه خورند. آن دو نمونه همچون مشتی
نمودار خروار که در آن گفتار (یا دفتر) آمده اینهاست : یکی چاپ کردن اروپاییان
کتاب تذکرة الاولیاء را و ارمغان گردانیدن آن بما
و دیگری به آتش کینهی شیعی و سنی نفت ریختن.
امروز که به گذشته بازمیگردیم میبینیم
این سیاست بدخواهانه کمابیش از میانهی سدهی نوزدهم مسیحی بکار افتاده و آن روز
که کسروی این را بگله بدانشمندان غرب میگوید سد سال از چنان سیاستی میگذشته. آری
، تخمهای ناپاکی که غربیان در دلهای مسلمانان و دیگر شرقیان کاشتند امروز بارور
گردیده و نشانش دهها بیگناهی است که هر روز در این کشورها با بمب و موشکهایی که دانش
پیشرفتهی غربی راه ساختش را هموار نموده به خون خود میغلتند و چندانست که چیزی
جز استخوانی چند و تکه گوشتهای سوخته و آویزان از این بیگناهان بازنمیماند.
اکنون زبان بدگویان به مسلمانان تیزتر
گردیده. زیرا کسانی که بدخواهیهای گذشتهی غربیان را ندانند ، گمان دارند اینهمه
کشتار و وحشیگری از پیدایش طالبان تا داعش در این روزگار در گوهر اسلام بوده و
اکنون فرصت نمایش یافته.
خوانندگان نیک میدانند که ما خود
نکوهندهی اسلام امروزی هستیم. بلکه همهی کیشهای کنونی را نکوهش میکنیم. بیپرده
بگوییم : این کیشها که زیر نام اسلام و مسیحیگری و یهودیگری و زردشتیگری و
مانندهای آنها هنوز ایستادگی میکنند همه بیدینی است.
امروز از اسلام و دیگر دینها جز نام
چیز دیگری بازنمانده. همان مسیحی یا بودایی که میگوید آزارش بمورچه هم نمیرسد ،
او هم بیدین است و خود نمیداند. یکی از کوششهای پاکدینی دین را بمعنی راست خود
بازگردانیدن و برانداختن همهی کیشهای کنونی در جهانست.
تنها مسلمانان نیستند که به خون
غلتیدهاند. شما در هر گوشهی جهان کشتارهایی بنام اختلاف کیشی دیده و میبینید.
در میانمار در این سالها چه روی داده؟ در ایرلند چهسان؟ کشتار مسجد بابری در هند
چه بود و اینهمه خونریزی همیشگی در هندوستان ریشه در چه دارد؟ از کشته شدن بهاییان
در ایران ، شیعیان در ترکیه و پناهندگان اردوگاههای صبرا و شتیلا در لبنان هنوز جز
چند دهه نمیگذرد.
ولی گیریم کیشها (یا بیدینیها) از
جهان برخاستند و همه به یک آیین درآمدند. باز هم جهانیان باید حقایقی را یاد گیرند
تا آز و کینهها از دلها پاک شود و جایش را به مردمی و آدمیگری دهد. زیرا برای
مثال دو جنگ جهانی که ریشه در کیشها نداشت. مردم کشورهایی که آتش آنها را
برافروختند توگویی گذشته را فراموش کردهاند که باز خود را « متمدن» میشمارند.
همینست آنهایی که در کنگو به کشتن ده ملیون تن بینوای رنجکش راه گشودند یا در
الجزایر صدها هزار تن آزادیخواه را کشتار کردند.
دژرفتاریهای سیاه و سفید ، سفید و
بومی آمریکا (سرخپوست) ، کشتار کممانندی که نزدیک به بیست سال پیش در رواندا روی
داد ، درگیری کردان و دولت ترکیه ، دشمنی و دژرفتاری کاستهای هندی با یکدیگر که از
یک کیش هستند یا آنها که کیش و نژادشان یکی و تنها زبانشان دیگر است ، جنگهای تودههای
همسایه با یکدیگر و پیکار روزافزون یکههای (افراد) یک کشور آیا جز تلخی زندگانی
میوهای ببار میآورد؟! آیا حال جهانیان در سدهی بیستم و بیست و یکم که اینهمه به
آن مینازند شایندهی آدمی است یا شایندهی ددان؟!.
آیا برافتادن کیشها چارهای به این
درندهخوییها تواند کرد؟! ..
آدمیان را بیش از هر چیز آدمیگری باید.
آنچه بدان نیازمندند دین به معنی راست آنست.
ما خوانندگان راستی پژوه را بخواندن
نوشته های پاکدینی میخوانیم تا این جستارها بر ایشان روشنتر گردد.