نشانهی خواری و زبونی و همچنین مایهی شرمندگی است که مسلمانان و
ایرانیان امروز پس از 1400 سال ، از چیزهایی سخن رانند که هیچ سودی به زندگانی
آنها ندارد بلکه زیانهای بیشماری دارد. زیانهایی که امروز تنها گوشهای از آن را
میتوانیم دید و در آینده اگر بخود نیاییم و به نابخردیها ادامه دهیم باشد که جز
آتش و خون و دود و مرگ نبینیم.
آنچه از آن سخن میرانیم داستان کشاکش بلکه جنگ و خونریزی سنی و شیعه است.
راستی را بخواهید این خود شاخهای از آن درخت شوم پراکندگی اندیشهها و باورها و
دینها در جهانست ولی ما برای آنکه دامنهی سخن را تنگ گیریم بهتر دانستیم کنون از
آن سخنی بمیان نیاوریم.
شاید تا سی سال پیش که کشتارها و سنگدلیهای امروزی رخ نداده بود و حتا
نشانی از آن ـ جز کشاکشهای زبانی که گاهی دیده میشد ـ نبود ، کسی گمان هم نمیکرد
که کار مسلمانان روزی به این کشتارگاهها بکشد. بلکه کسانی بودند که میگفتند : «
این کشاکشها ازآنِ زمانی بوده که مردمان بیتمدن و به کیشها پابند بودند و چون
دیگر آن پابندیها و دُژآگاهیها نیست ، چنانکه میبینید رفته رفته کمتر میشود و
بزودی از میان خواهند رفت». آن روزها این سخن بیشتر پذیرفته میگردید تا اینکه کسی
بگوید اینها « آتش زیر خاکستر است و دور نیست که روزی باز برافروزد».
در دفتر «پیام بدانشمندان اروپا و آمریکا» که در سال 1942 چاپ شده ، جایی
هست که کسروی با یک اشاره میخواهد دانشمندان را به آنچه در کار روی دادنست آگاه
گرداند. اینست به کوتاهی چنین میآورد :
« ما از غریبان چشم داریم که از
دانشهای گرانبهای خود بما ارمغان فرستند ، نه اینکه کتاب
تذکرة الاولیاء را که سراپا زیان است چاپ کرده در میان مردم نشر دهند ، نه آنکه از خیام که گفتههایش سراسر بدآموزیست ، بستایشهای گزافهآمیز پردازند ، نه آنکه برای کشاکش سنی و شیعی که بیکبار زیان و آسیب است ، فلسفهها تراشند و بگمراهی مردم افزایند.
تذکرة الاولیاء را که سراپا زیان است چاپ کرده در میان مردم نشر دهند ، نه آنکه از خیام که گفتههایش سراسر بدآموزیست ، بستایشهای گزافهآمیز پردازند ، نه آنکه برای کشاکش سنی و شیعی که بیکبار زیان و آسیب است ، فلسفهها تراشند و بگمراهی مردم افزایند.
کوتاه سخن : چه شرقی و چه غربی باید دست بهم دهیم و تکانی
بجهان دهیم ، و نخست اندیشهها ، سپس زندگانی را بیک راه دیگری اندازیم».(ص19 از
21 نشر اینترنتی)
اشارهی کسروی به « فلسفه تراشیدن برای کشاکش سنی و شیعی»
به چیست؟!..
کسانی که نوشتههای کسروی در پیرامون شرقشناسان را خواندهاند
میدانند که ایشان در «پژوهشهاشان» بیش از همه دنبال چه بودهاند و اگر ماربینهای آلمانی و دکتر جوزفها و هانری کُربنهای فرانسهای و یک دستهای از اینان از کشورهای
اروپایی از شیعیان نیک نوشته و ایشان را «بحق» یا «ستمدیده» نشان دادهاند کسان
دیگری هم همچون گوستاو لوبونها و دیگران پشتیبان سنیان درآمدهاند و هر دو دسته
خواستهاند مسلمانان در باورهای سراسر زیانمند خود پافشارتر گردند و اینست مینویسد
: [با این کارهاشان]«به گمراهی مردم» میافزایند.
آری! آن یگانهمرد هفتاد و اند سال پیش چنین گلهای از
دانشمندان غربی کرده بود. او میدانست که این «سرمایهگزاری» برای خواستهای
آدمیانه و نیکخواهانه نیست. بوی بدخواهی آن را از هزاران کیلومتر دوری درمییافت.
امروز میبینیم نهالهایی که آن سالها کاشته بودند میوه
میدهد و مسلمانان باید با نفت و گاز و خون خود و فرزندانشان تاوان آزمندی غربیان
را دهند. امروز با راه افتادن شبکههای ماهوارهای (که بسیارند و نامهاشان نمیبریم)
این سیاست تندی و بیم بیشتری یافته و آتش کینه میان شیعیان و سنیان هرچه فروزانتر
گردیده.
نخستین دو دستگیهای خونین میان مسلمانان را در لبنان ،
ترکیه و در میان پاکستانیان سراغ داریم. سپس این خونریزیها در دیگر کشورها نیز
دیده شد و پس از آن کار به بمبگزاریهای جانفشانانه کشید. امروز ما خو گرفتهایم
که هر روز اگر نشد ، هر هفته خبر یکی دو بمبگزاری از اینگونه را از خبرگزاریها
بشنویم و تصویرهای جانگداز آن را در تلویزیون و اینترنت ببینیم.
امروز دیگر گزارش کشتارهای طالبان و القاعده و بوکو حرام و
داعش و دستههایی از اینگونه و نیز بمباران یمن و اعدامها در عربستان و جنگ در
سوریه برایمان چیز عادیای شده ولی به ریشهی اینها که مینگریم ، یک بخش بزرگش را
وابسته به این روزی میبینیم که شیعیان بنام غدیر خم عید میگیرند.
از اینجاست که با همهی بیزاریمان به درآمدن به چنین
گفتگوهای خنکی ، چون پای میلیونها بیگناه در میانست ، و از آنسو از بنیاد این کیش
و این کشاکش آگاهیم ، بر خود بایا میدانیم که به این گفتگو درآییم و اندیشههای
مردمان را روشن گردانیم. باشد که دریابند بنیاد این خونریزیها یک مشت دروغسازی
سیاسیای بیش نبوده که 1400 سال پیش کسانی برای بچنگ آوردن فرمانروایی برای خود
ساختهاند. بدانند و بیزاری جویند از اینهمه کشاکش بیپای تاریخی که به جنگهای میان
ایران و عثمانی نیز کشید و دریابند زیان دوتیرگیها را.
یک کار نیک آنست که کسانی که زبانهای مسلمانان را از ترکی و
عربی و کردی و دیگر زبانها میدانند و این خونریزیها دلهاشان را بدرد میآورد و آن
را با غیرت آدمیگری ناسازگار میبینند این گفتار را به آن زبانها نیز برگردانند.
این کارهاست که خدا را خشنود میگرداند وگرنه از سیاه پوشیدن یا اشک ریختن برای
کسانی که 1400 سال از کشته شدنشان میگذرد خدا را چه خشنودی تواند بود؟!..
گفتاری که در شمارهی دیگر دنبال خواهیم کرد ازآنِ هفتاد
سال پیش است. خواست از این گفتار تنها جستجو در ادعای شیعیان و دلیلهای آن نبوده
ولی چون ما در اینجا به روشن گردانیدن ریشهی داستان غدیر خم و ادعای شیعیان میکوشیم
، تنها یک تکه از آن را میآوریم. از آنجا که تکهی دیگرش نیز ارجدار است در فرصتی
دیگر همهی آن را خواهیم آورد.
به نام یگانهی هستی بخش
گواهی پاکدلانه ع.م.ت.ج
سلام می کنم به همهی یاران گرانقدر راه پاکدینی. اینجانب
در سال 1388 و از راه کتاب زیبای شیعیگری با راهنما آشنا گردیدم. از سال 1387 و با
خواندن پاره ای از سوره های قرآن به کیش شیعه مشکوک بودم ولی خرد من توانایی رد
کردن آن را نداشت. هنگام خواندن شیعیگری و دلایل برنده راهنما برای روان پاکش درود
میفرستادم و تو گویی تشنه ای که به آبی زلال رسیده سطر به سطر کتاب را می خواندم. پس
از این آشنایی زمینه را رها نکرده و با سختی کتابهای دیگر را نیز خواندم و همهی
اینها در حالی بود که آزمون کارشناسی ارشد را نیز در پیش روی می داشتم ولی دانستن آمیغها
بسیار نزد من گرانمایه تر بود.پس از گذشت زمانی اندک با آقای فرهیخت و سایت وزین
ایشان آشنا شدم و کتابهایی که در جاهای دیگر بدست نیاورده بودم یافته و با لذت
خواندم. از سال 89 شروع به خواندن کتابهای دیگری به جز کتابهای پاکدینی کردم تا
راهی بهتر از پاکدینی بیابم که میباید اعتراف کنم که چنین راهی نیافتم و اکنون
یگانه راه نجات نوع بشر را در پیروی از تک تک دستورات پاکدینی می دانم. از آقای
فرهیخت و سایر یاران که درفش پاکدینی را بالا نگاه داشته اند نهایت سپاسگزاری را
دارم.
ع.م.ت.ج
27/06/1395 خورشیدی