راه نیک گردیدن کدامست؟!
گمان نکنید سخنان خود را که در آغاز این گفتار راندیم فراموش
کردیم. ما گفتیم این حکومت از هر سو دست آزادیخواهان را بسته و از دمکراسیِ راست ،
فرسنگها دور است. لیکن اینها هیچیک مایهی آن نتواند بود که امید را از دست دهیم و
دست روی دست گزاریم.
خوشبختانه راه بیرون آمدن از درماندگیهای در پیش ما گشاده است و
کسی نمیتواند جلو آن را بگیرد. زیرا شایندگی یافتن در سایهی دانستن حقایق
زندگانی و نبرد (مبارزه) با اندیشههای زیانمند بدست آید. یک تودهای که براستی
بخواهد نیک گردد ، میتواند حقایق زندگانی را با جستجو یافته یاد گیرد و برنامهی
درستی برای خود بدیده گرفته در آن زمینه بکوشد و خود را شاینده گرداند. امروز دیگر
مانند گذشته نیست که حکومتهای خودکامه بتوانند مردم را از دسترس به آگاهیها
بازدارند.
با دریافت آزاد و آسان آگاهیها که در سایهی اینترنت بدست آمده امروز
این کار هرچه آسانتر گردیده است.
در جهان هیچ نیرویی نیست که بتواند جلو نیک
گردیدن یک کسی یا یک تودهای را بگیرد.
ما میگوییم : نخست کاری که مردم باید کنند پاسخدهی بگردن گرفتن
است. به این معنی که هر کسی باور بدارد که با کوشش اوست که کاری پیش خواهد رفت و
اینست خود را آمادهی کوشش گرداند. بپذیریم که مردم نیروی بزرگی دارند به شرطی که
همدست و یگانه (متحد) باشند. چنانکه از یگانگی (اتحاد) مردم بود که توانستند شاه
را از کشور برانند.
درست است که این قانون اساسی و کارهایی که در دهههای گذشته انجام
شده کشور را به جایی رسانیده که بازساختن ویرانیها دشوار گردیده لیکن اگر از راهش
درآییم ، راه چاره هست. برای مثال : کسانی هستند که دل پردرد از این بیدادها
دارند و اینان اگر راه کوشش را چنانکه ما در گفتارهامان (در همین پایگاه) نشان
دادهایم درست شناسند و همدستی کنند نیروی بزرگی پدید خواهد آمد و برخی کارها را
که از راه خود بیرون رفته براه خود توانند بازگردانید.
ایرانیان باید بدانند که بیپروایی به کارهای سیاسی و نپذیرفتن
پاسخدهی جز عمر را با خودخواهی گذرانیدن نیست. این بیپروایی به نابودی و تجزیهی
کشور یا دخالت کشورهای بیگانه خواهد انجامید. دودش به چشم ایشان نیز خواهد رفت. در
هنگامهی آشوبها و گرفتاریها کسی نمیتواند بیگمان باشد که خود و خانوادهاش را تواند
رهانید. کسی که بیغیرتی مینماید و گردن به هیچ کاری برای توده نمیدهد ، همچون آن
بیدردیست که خانه را آتش فراگرفته ولی هنوز به اتاقی که او در آنست نرسیده. اینست
هیچ تکانی نمیخورد و شادمانست که دیگران گرفتار آتشند نه او. بیچاره نمیداند
زمانی خواهد رسید که دیگر دیر است و فرصت افسوس خوردن نیز نخواهد بود.
لیکن اگر کسانی درپی آنند که کینهی خود را به رفتارهای خودکامانه
و خونریزانهی دهههای گذشتهی این حکومت نشان دهند ، بدانند راه نیرومند گردیدن
کشور کنارهگیری و گوشهگیری نیست. راهی که ما را به هوده نزدیکتر میگرداند آنست
که آنچه را نیک بوده و یا اندک نیکی در آنست نیک دانیم و بنگاهداریش کوشیم و با
هرچه بدی بوده و هست نبرد کنیم.
اینکه کسانی خود را از هرچه در این کشور پس از سال 57 پدید آمده
کنار میگیرند ، یا روشنتر بگوییم : با یک بخشی از توده و دولت قهرند ، و از هرچه
نیکی بدست حکومت ملایان رخ میدهد رو ترش میکنند ، این را ما خردمندانه نمیدانیم.
نیمی از این کسان از راه آزادگی و گردنفرازی نخواستهاند به
دمکراسی دکوری ملایان گردن نهند. این را میدانیم. لیکن باز هم میگوییم آنچه اینجا
ارجمند است نه احساس من و شما بلکه سود توده است.
در همین دمکراسیِ دکوری ، انتخابات را با همهی کاستیهایی که یاد
کردیم میتوان یک گشایشی دانسته به بهبود و قانونمند گردانیدنش کوشید. باینگونه
خواستها پس از آن توان رسید که کسانی از نیکخواهان و خردمندان راه نیکی پویند و
دیگران را نیز به آن خوانند و همه همدستی کنند و یک چیز را خواهند.
انتخابات از یکسو یک تمرین است که همچون دوچرخه سواری یا شنا با
تکرار جزو رفتارها میگردد (نهادینه میشود) و این برای ما دربایست (لازم) است و از
سوی دیگر میدانی است که مردم به کوششهای سیاسی هرچند برای زمانی کوتاه ، دلبستگی
نشان دهند. اینکه ما از انتخابات یک جهش و یک تحول بزرگی را انتظار بداریم غلط
است. حتا چنین باور ناراستی مایهی گمراهی تواند بود.
ما از یکسو باید به انتخابات درآییم و از سوی دیگر به مردم
بفهمانیم که این به تنهایی دمکراسی نیست. فریب انتخابات را نخورند و گمان نکنند که
در یک کشور دمکرات میزیند. از اینجا باید رشته را دنبال کرد و به چِبود (ماهیت)
دمکراسی پرداخت و معنی درست آن را به مردم یادداد. این آن کوشش سیاسیای است که هم
باید خودمان کنیم و هم دیگران را به آن واداریم. از اینست که میتوان انتظار سود
داشت. وگرنه انتخابات به تنهایی بویژه با شرطهایی که قانون اساسی و این حکومت تحمیل
کرده ، دمکراسی نیست. این ننگ دمکراسیهاست.
شما دیدید که ما ایرادهای بنیادی به این قانون و انتخابات گرفتیم و
در دیگر گفتارهامان نیز ایرادهای دینی و سیاسی به ملایان و حکومت ملایی کم نیست.
لیکن ما این را بدترین گمراهی میدانیم که به بیدردان پشتیبانی کنیم. بیدردان درپی
کار و کوشش و بهبود نیستند. ایشان جویای بهانههاییاند که از کوششها بگریزند.
همینکه شما بگویید : بیا دست بهم دهیم و به این بدبختیها چاره کنیم ، فلسفهبافیهای
ایشان آغاز میشود : «شما گویا در سوئیس زندگانی میکنید و نمیدانید در ایران چه
میگذرد؟!». میخواهد بگوید : تو مرا به کوشش سیاسی میخوانی و کوشش سیاسی در ایران
باز کردن آغوش بروی زندان اوین و اعدام است.
میگوییم : تو کوشش سیاسیای که به زندان بینجامد نکن. تو بکوش خود
نیک گردی. سپس بکوش دیگران را نیک گردانی. این نخستین گام برای شاینده گردیدن یک توده
است. هنگامی که دستهای از مردم چنین کردند یک نیروی بزرگی فراهم میآید. همان
نیرویی که شوروی را روسیهی کنونی گردانید ، در همهی کشورهای اروپای شرقی حزبهای
کمونیست را از کار برداشت ، برای مثال در لهستان دیدیم چگونه کمونیستی و همپیمانی
با شوروی را پایمال گردانید ، در هندوستان انگلیسیان را بیرون راند و در آفریقای
جنوبی حکومت ضد سیاهان را برانداخت.
نبودنِ آزادی در ایران بهانهای برای نپرداختن به شایندگی یا نیکی
نتواند بود.
«شما خودتان دشمن خودتان ميباشيد. آنچه شما را زبون گردانيده و
بزيردست بيگانگان داده آلودگيهاي خودتانست. جهان به هر حالي ميافتد بيفتد ، شما
تا چنينيد كه هستيد چنين خواهيد بود كه هستيد.
يك مردم تا خود نيك نباشند از نيكيهاي جهان بهره نخواهند يافت.
يك تودهی آلوده اگر هم از پيشامدها سودي برند جز چندگاهه [= موقتی] نتواند بود و
سرانجام هودهاي از آن در دست نتوانند داشت».( پرچم نيمه ماهه ص313).
کسانی خودباختهاند. نیروی تودهها را دست کم و نیروی دولتی را
گزافهآمیز مینمایانند. پیشینهی زورورزانه و خونریزانهی حکومت را برخ میکشند.
مثلاً پیشگامان جنبش سال 57 و کسان بنامی را بیادها میاندازند که روزی جایگاههای
بلندی در این کشور داشتند و سپس یا بخشم حکومت گرفتار آمده از میدان بیرون
گردانیده شدند یا نابود گردیدند.
ایشان باید بدانند که چنین پیشامدهایی مفت نگذشته و برای هر کدام
از آنها ، حکومت بهایی پرداخته است. کاهش یاران و هوادارانش را دیده است. زمانی
کسی را یارای نکوهش (انتقاد) از رئیسجمهور نبود ولی دورهای پیش آمد که ازو نیز
نکوهشها رفت. زمانی به «رهبر» کسی نمییارست ایرادی گرفتن. اکنون بزرگان کشور ، گاهی
در گفتههاشان بیراه و نادرست بودن سخن «رهبر» را در پرده میفهمانند. در شبکههای
اجتماعی دلیری بیش از اینهاست.
میگویند : «چه سود؟! برای اینان هم در زندان جا هست!». میگوییم : پیشامدهای
جهان در پیش چشمتان است ، نیک بنگرید یک حکومت خودکامهای یک گروه و دستهای از
مردم ناخشنود را به آسانی روانهی زندان کرده آوازشان را خفه میکند. بیشتر که
گردیدند ناچار میگردد ایشان را زورورزانه و خونریزانه به خاموشی گزیدن وادارد. اگر
باز هم بیشتر گردیدند ناچار راه دیگری را در پیش میگیرد. لیکن هنگامی که انبوهیشان
از آن هم بیشتر شد به کنار آمدن با ایشان پناه خواهد برد تا جایی که بگوید : «صدای
انقلابتان را شنیدم».
بویژه امروز دیگر سال 67 یا 88 نیز نیست. در همین هشت سال از 88
تاکنون ، برآمدن و همهگیر شدن شبکههای اینترنت یک دگرگونی بنیادی در اخبار و
آشکارتر شدن رفتارهای سیاستگران در سراسر جهان را پدید آورده است.
باید به این نکته پروای بیشتری کرد و شرح بیشتری داد. امروز مردم
سراسر جهان رویهمرفته توانایی بیشتری برای ایستادگی در برابر ستمکاران دارند.
اینکه چه اندازه یگانگی دارند تا از این توانایی بهرهمند گردند ، آن داستان دیگری
است. امروز بویژه پس از « بهار عربی» دیده شد که مردم را سرکوفتن به آسانی گذشته
نمیباشد.
سیاستگرانی را که مردم سرنگون کردهاند بماند ، مردم جهان امروز
نشان دادهاند که میتوانند سیاستگران را در میدان نفوذ و خواست خود آورند : اگر
دچار فساد شدند از سر کار بردارند. اگر خودکامگی کردند ایشان را وادارند که گردن
به آزادی مردم نهند. ما از کوشش مردم و شایندگی بیش از همه همین را میخواهیم که
مردم با رشد خود به سیاستگران بفهمانند : گذشت آن روزی که چنین قانون اساسی
خودکامانهای برایمان نوشتید یا ما هم تأییدش کردیم. امروز ما هوشیار و بیدارتر
گردیده و دیگر فریب چنین نیرنگهایی را نخواهیم خورد. لیکن اینها هنگامی است که
مردم براستی از این دُژآگاهیها رها گردند.
مردم با دوربینهای همراهشان در همه جا هستند و دیدهبانی میکنند.
دیگر اخبار همه در دست آسوشیتدپرس و رویترز و فرانتسپرس و بی بی سی و دیگران
نیست. نیروی مردم امروز افزایش یافته است. یاوریهایی هم که سازمانهای آزادیخواه
جهانی میکنند در گذشته به این اندازه کارگر نبود.
شما در ایران نیز این آزادیها را بیشتر میبینید. لیکن باید بهوش
باشیم که اگر به شایندگی مردم نکوشیم ، از این آزادی میوهای جز هرج و مرج و از
میان رفتن همین امنیت کنونی و یکپارچگی کشور میوهای نخواهیم چید! آنچه کمبودش
چشمگیر است ندانستن حقایق است. «درد بزرگ ایرانیان ندانستن حقایق است». «آنچه یک
توده را زیردست دیگران گرداند جز ناشایستی خودشان نتواند بود. حوادث بسیار میآید
و میرود ولی هیچ یکی مردمی را از پا نیندازد. آنچه مردمان را از پا اندازد جز
آلودگیهای خودشان نتواند بود».
اینست که میگوییم : بیدرنگ باید به شایندگی خود و سپس به شایندگی
مردم کوشید و هم باید آنچه نیک است را ، با آنکه یک حکومت خودکامه پدید آورده ارج
شناخت و به استوار گردانیدن و نگاهداریش و آنچه بد بوده و هست را به نیک گردانیدنش
کوشید. و اگر نیکیپذیر نیست باید به از میان برداشتنش برخاست.
هیچ نیرویی نمیتواند جلو نیک گردیدن یک مردمی
را گیرد مگر بیدردی و بدیهای خود آن توده.
آن نیروی بزرگ که فراهم آمد ، کارهایی تواند کرد که باورش برای
بیشتر مردم دشوارست. چنین نیروی بزرگی که از همدستی و یگانگی مردم پدید آمد بود که
توانست ساواک و ارتش شاهنشاهی را با آن آوازه و شکوه بزانو درآورد.
خوانندگان آگاهند ما از روزی که این پایگاه را برپا کردیم پیاپی
گفتارها در نیک گردیدن و راه آن پراکندهایم. هنوز هم این رشته دنبال میگردد. باشد
که خوانندگانی در آغاز گمان داشتند این پایگاه به زمینهی « اخلاق» میپردازد. ولی
باید بدانند که خویها (یا اخلاق) یکی از کارگرترین پایههای شایندگی است. پس بیشُوَند
(بیعلت) نبود که از آنجا آغاز کردیم.
راستست که دو گفتار اخیر ما در اینجا در زمینهی نیک گردیدن و راه
آن بود لیکن این جستار دامنهدارتر از اینهاست و آنچه ما به آن پرداختیم جز کنار
زدن گوشهای از رویهی این جستار نبود. سخنان بسیار از هر گوشهی آن رفته تا زمینه
روشنایی بیشتری یابد. اینست با آنکه چند ماهی است به این زمینه در کانال پاکدینی
آغاز کردهایم هنوز این جستار در آنجا دنباله دارد و ما در نیمهی راهیم. کسانی را
که خواهان دانستن آگاهیهای بیشتر در این زمینهاند به خواندن گفتارهای پایگاه در
این زمینه میخوانیم.
آن جوانان باغیرتی که دلشان از اینهمه آشفتگی و بیآبرویی که حکومت
ملایی در این سی و اند سال برای ما پدید آورده دل پردرد دارند نوشتههای ما را
بخوانند و اگر ایرادی در آنها نمیبینند از پیوستن و دست یگانگی دادن بما دریغ
نکنند.
پایان