امروز روز يكم آذرماه و سالگرد انتشار ماهنامة پيمان است. در اين روز در سال 1312 نخستين شمارة ماهنامة پيمان بيرون آمد. از آذر 1312 تا خرداد 1321 پيمان هفت دورة يكساله منتشر شد. امتياز پيمان را كسروي بزرگ در تابستان 1312 درخواست كرده بود و سرانجام در آذرماه توانست نشر آن را بياري برخي از همراهان خود از جمله شادروان رضا سلطانزاده آغاز كند.
علت اينكه پاكدينان اين روز را روزبه (يا عيد) ميگيرند از آنجهت است كه پيمان يك ماهنامة ويژه اي است. در اين زمينه در گفتار « يك نشست فراموش نشدني» (پست 89) كسروي شرح بسنده مي دهد. اگر به كوتاهي بخواهيم بگوييم در اين هفت سال ، پيمان توانست يك شاهراه رستگاري بروي ايرانيان بگشايد. اينست ارج و گرانمايگي آن ماهنامه.
پيمان همان ماهنامه ايست كه توانست بي آنكه حساسيت دولت رضاشاهي را برانگيزد كتاب گرانماية تاريخ مشروطة ايران را به روية « پيوست» آرام آرام منتشر كند. تاريخ پانصد سالة خوزستان ، كافنامه و « سخنراني كسروي در انجمن ادبي» ديگر دفتر و كتابهايي بودند كه نخست بار در پيمان تكه تكه نشر شدند.
چون برخي از گفتارهاي ديگر آن هم بروية كتاب درآمده كساني را كه مي خواهند به ماهيت آن بهتر پي برند به آن كتابها بازگشت مي دهيم. كتابهايي همچون دردها و درمانها ، ما چه ميخواهيم؟ ، در پاسخ حقيقتگو ، پيام من بشرق ، در پيرامون فلسفه ، در پيرامون تاريخ ، نيك و بد و گفتارهاي ارجدار ديگر.
اين دربارة نوشته هاي آن بود ولي دربارة چگونگي بنيادگزاري و نشر آن سلطانزاده سخناني دارد كه در پايين تكه هايي ازو مي آوريم. رضا سلطانزاده از دوستان زمان نوجواني كسروي و همدرس مكتب او بود و تا روز كشته شدن كسروي يار همدل و ارجمند او بشمار مي آمد. سلطانزاده عربي را نيك مي دانست و بدستياري آن زبان ، بخش « گزارش شرق و غرب» در پيمان و نيز گزارشهاي سياسي ايكه در پرچم چاپ ميشد را راهبري ميكرد. يادش را گرامي داشته رنجهايش را ارج ميگزاريم. او در دفتر يكم آذر (سال 22) چنين مي نويسد :
كساني كه در سالهاي 1309 ـ 1310 ـ 1311 روزنامه هاي مركز را مي خواندند البته بخاطر دارند كه در آن تاريخ دربارة تمدن اروپا و اروپاييگري چه هياهويي برپا شده بود. بعضي از اشخاص بنام ، عقيده داشتند كه بايد ظاهراً و باطناً اروپايي شده و تمدن اروپاييان را قبول كنيم. يكي از اين آقايان گفته بود : اگر ما ايرانيان نجات ايران را ميخواهيم بايد تمام اطوار و حركات خودمان را با اروپاييان تطبيق كرده اخلاق و عادات آنها را بدون كم و زياد و بدون چون و چرا و بي آنكه حق جرح و تعديل داشته باشيم قبول كنيم.
درست در همين اوقات كه آتش اروپاييگري در مركز[= پايتخت] ايران شعله ور بود آقاي كسروي يكي دو مقاله در روزنامة شفق سرخ و ساير روزنامه هاي آن روزي بر عليه اين افكار انتشار داده و تكان سختي در ميان تودة درسخواندة مركز پديد آوردند.
در بحبوحة اين هياهو يعني اوايل سال 1312 كه من از سفر مازندران تازه برگشته بودم از سويي هو و جنجال كذايي را مشاهده كرده و از سوي ديگر يكه و تنها بودن آقاي كسروي را در برابر اين دسته ها بديده گرفتم. سخت بيمناك شده براي تسكين خاطر خود بشخص ايشان مراجعه كردم. گفتند : فلاني! نيروي راستي و حقيقت بيشتر از آنست كه با اين هياهو متزلزل شود چيزيكه دربايست است و نياز داريم همانا فراهم آوردن وسايل انتشار يكروزنامه يا مهنامه است تا بوسيلة آن قضايا روشن گرديده و آميغها [=حقايق] گفته شود.
چون گرفتن روزنامه و نشر آن در آن تاريخ چندان كار آساني نبوده و قيود زيادي را در بر مي داشت و اين قيود مخالف با روح آزاد آقاي كسروي بود از انتشار روزنامه صرف نظر كرده و بفكر تأسيس مهنامه افتادند. با وجود نداشتن سرمايه و وسايل لازمه صرفاً در نتيجة سعي و پشتكار بانتشار مهنامة پيمان موفق شدند.
در نخستين روز آذر 1312 اولين شمارة آن كه در واقع اولين تازيانة بيداري بگمراهان و چراغ هدايت به پاكدينان بود انتشار يافت.
چنانكه آقاي كسروي بارها گفته و نوشته اند اين راه پرزحمت و سخت را گام بگام پيموده و هريك از گفتني ها را پس از مهيا ساختن زمينة آن بزبان آورده اند. ...