پایگاه : چند روز پیش ما بخش یکم از گفتار درازی
در پاسخ به آقای سلامتیان را در اینجا نهادیم که با فاصله هایی که میان گفتارها
بدیده می گیریم بیش از یکماه بدرازا خواستی کشید. از آنسو چون روزبه [= عید]
مشروطه نزدیک است و گفتارهای امسال ما بسیارند دیدیم میان بخش یکم گفتار پاسخ به
آقای سلامتیان و دنبالهی آن جدایی بسیاری خواهد افتاد. اینست بجای آن به گفتارهای
مشروطه می پردازیم و پس از انجامش به آن گفتار بازگشته همه را پشت هم خواهیم آورد.
خوانندگانی که بیوسان[= منتظر] دنبالهی آن بودند توانند pdf آن گفتار را از همین پایگاه دانلود کنند.
گفتار آقاي كسروي
ما
امروز جشن مشروطه گرفتهايم. نخست جاي پرسش است كه چرا امروز را كه روز
سيزدهم مرداد است جشن ميگيريم در حالي كه
ديگران فردا را كه چهاردهم است خواهند گرفت. در اين باره در سالهاي گذشته پاسخ
دادهايم.
مظفرالدين
شاه فرمان مشروطه را در چهاردهم جماديالثانی[1] 1324 بيرون داد. سال ديگر آزاديخواهان
و مجلس شوراي ملي آنروز را عيد مشروطه شناخته ، جشن گرفتند. سالها چنين بود تا
هنگاميكه تقويم ايراني ديگر شد و تاريخ شمسي به ميان آمد. در اين هنگام خواستند
آن عيد را با تاريخ شمسي حساب كنند و چنين پيداست كه در حساب اشتباه كرده روز
چهاردهم مرداد را گرفتند. در حالي كه روز چهاردهم جماديالثانی[2] 1324 ، سيزدهم
مرداد ماه 1285 بوده است. چون اين يك كار اشتباهي بوده ما نميخواهيم از آن پيروي
كنيم و روز سيزدهم را جشن ميگيريم. در آينده بايد ديگران هم اين روز را گيرند.
دوم بسيار خشنوديم كه امروز در نشست ما
بانوان نيز هستند و در اين جشن و شادي با ما همراهي مينمايند. از دو سال پيش
نشستهاي بانوان پاكدين در آبادان و مسجد سليمان و شيراز آغاز شده ولي در تهران نميبود.
امسال سه تن از بانوان بافهم و پيشگام ، بانو چهره نگار ، بانو امام جمعه ، بانو
آذر ، با شوهران خود از شيراز و مسجد سليمان و كرمانشاهان آمدند و بهمراهي بانواني
در تهران در اينجا هم ، نشست برپا گرديد و امروز براي نخست بار براي نشست همگاني
آمدهاند.
شيوه
بر آنست كه در چنين جشنهايي كساني برخاسته براي باز نمودن سهشهاي خود گفتار رانند.
من نميخواهم چنان گفتاري رانم. بلكه ميخواهم در چنين روز و ساعتي با خواهران و
برادران خود گفتگويي كنيم و نتيجههايي از آن بدست آوريم.
كساني
در شگفتند كه ما به مشروطه اينهمه ارج ميگزاريم و در كتابهاي خود ياد آن ميكنيم
و هواداري مينماييم. بايد دانست : مشروطه بهترين شكل سررشتهداريست. آخرين
نتيجهي انديشههاي نژاد آدمي است.
در
ايران چون معني مشروطه را ندانستهاند ، ارجش را هم نميشناسند. مشروطه تنها آن
نيست كه يك قانون اساسي باشد و مجلس شورا برپا شود و كارها با دست آن مجلس پيش
رود. مشروطه بسيار والاتر از اينها است.
مشروطه
آن است كه يك توده شايندگي پيدا كرده و خودش كارهاي خودش را راه برد و كسي در ميان
آنها براي فرمانروايي نباشد.
براي روشني سخن نخست بايد معني توده و زندگاني تودهاي را بديده گيريم.
يك
توده كه بيست مليون ، يا بيشتر يا كمتر ، از ديگران جدا گرديده ، كشوري براي خود
برگزيده زندگي ميكند ، اين معنايش آن است كه ايشان دست بهم داده « سود و زيان» يكي
گردانيدهاند. آن كشور ميهن ايشان است كه بايد در آن زندگي كنند و بآباديش كوشند و
از دستبرد بيگانگان نگاهش دارند.
مانند
آن است كه اين بيست مليون گرد آمده همه با هم پيمان بستهاند كه در نيك و بد و سود
و زيان يكي باشند و براي ايستادگي در برابر پيشامدها يك صف پديد آورند و در آباد
گردانيدن و نگهداشتن كشور پشتيباني به يكديگر كنند ، يك جمله بگويم : همچون يك
خانواده باهم زندگي بسر برند. اين معني زندگاني تودهايست. در هر توده يك چنين
پيمان ورجاوندي در ميان است.
«
ميهن پرستي» كه گفته ميشود به همين معني است. دلبستگي به آبادي كشور و جانفشاني
در راه آزادي آن و همدستي و همدردي با همميهنان « ميهنپرستي» ناميده ميشود و
باياي هر مرد و زن باخرد و پاكدلست.
گاهي
كساني ايراد گرفته ميگويند : « ميهن چيست كه آن را بپرستيم؟...» ميگوييم : ميهن
اين سرزميني است كه آسايشگاه ماست ، زيستگاه ماست ، سرچشمهی زندگاني ماست ، در
اين سرزمين بسر ميبريم و آنگاه نيازمنديهاي زندگاني از خوراك و پوشاك و ديگر
چيزها هم از اين سرزمين بدست ميآيد.
به
اين سرزمين بايد «خدمت» كرد و پرستش نيز به اين معني «خدمت» كردن است.
روزي
يكي با من چنين ميگفت : « من كه در خوزستان هستم چرا بايد عربهاي بصره را با آن
نزديكي همميهن نشناسم و فلان مرد زابلي را با آن دوري همميهن خود شناسم؟..»
گفتم
: با آن زابلي پيماني در ميان داريد و نيك و بد و سود و زيانتان بهم بسته است. اگر
روزي مثلاً دشمني از جايي به خوزستان حمله كند آن زابلي به ياري شما خواهد شتافت
ولي با عربهاي بصره چنان پيماني در ميان نيست و اگر روزي يك گرفتاري براي خوزستان
پيش آيد آنها دستي به نام ياوري بسوي شما دراز نخواهند كرد. اين است جدايي[ای] كه
در ميانه ميباشد.
آري
ما با عربهاي بصره نيز همسايهايم و همبستگي همسايگي داريم. اگر روزي چنان پيش آيد
كه با عراق يكي گرديم ، با آن عربها نيز همميهن خواهيم بود.
تا
اينجا كه گفتم معني زندگاني تودهاي و ميهنپرستي بود. اكنون اين توده و اين ميهن
يك رشته كارهاي همگي دارد كه ازآنِ يك تن يا يك خانواده نيست بلكه ازآنِ همهي
كشور و همهي توده است.
مثلاً
جلوگيري از دزدان و راهزنان ، و ايمن گردانيدن از دشمن و جلوگيري از بيماريها و كم
گردانيدن آنها ، پيمان بستن با دولتهاي همسايه ، قانون گزاردن ، ارتش آراستن و
مانند اينها. سررشتهداري يا حكومت كه ميگوييم برخاستن به اين كارهاست.
در
زمانهاي پيش در هر كشوري پادشاهي بودي كه رشتهی اين كارها را بدست خود گرفتي ،
مردم و كشور را ، با دلخواه خود ، راه بردي و به همه فرمان راندي. مردم چنين ميپنداشتند
كه پادشاهان گماردهی خدا هستند. خدا آنان را برگزيده و به مردمان فرمانروايي
داده. خود پادشاهان همين باور را داشتند. ولي اين بيپا بود. خدا هيچكس را براي
فرمانروايي به ديگران نيافريده. آنگونه سررشتهداري جز نتيجهي نارسايي انديشهها
نبوده.
از
اينرو نيكخواهاني برخاسته و به مردم راهنمايي كرده گفتهاند : هر تودهاي بايد
خودش كارهاي خود را راه برد ، بدينسان كه هر چند سال يكبار نمايندگاني از ميان خود
برگزيند و مجلسي از آن نمايندگان پديد آورد و آن رشته كارهاي همگي را بدست آنان
سپارد و خود از دور و نزديك نگهبان باشد.
مشروطه
يا حكومت دمكراسي يا سررشتهداري توده همين است. همين است كه ميگوييم : بهترين
شكل حكومت است.
مشروطه
را چنانكه نام نهادهاند ، آزاديست. در زمانهاي پيش ، مردم در زندگاني به دو دسته
بودند. آزاد و برده. برده آن كساني بودند كه خودشان اختيار زندگي نداشتند. همچون
گاوان و گوسفندان خريد و فروخت ميشدند. يك برده اختيارش در دست آقايش بود. اگر ميخواست
ميفروخت ، ميخواست نگه ميداشت ، به هر كاري كه ميخواست برميگماشت. اگر برده
به كاري يا پيشهاي پرداخته مزد گرفتي ، آن مزد بخود او نرسيدي. اگر زن گرفته
فرزندي پيدا كردي آن فرزند نيز بنده و ازآن آقا بودي. «غلام خانهزاد» كه شنيدهايد
اين بود.
هزارها
سال در جهان بردهداري بوده است تا دويست سال پيش ، نيكخواهاني برخاسته آن را
برانداختهاند و اكنون بازماندگان بردگان آن زمان آزادند و آزادانه زندگي ميكنند.
مشروطه
و استبداد نيز همان حال را داشته. در استبداد ، تودهها اختياري از خود نداشتند و
دربارهي نيك و بد و سود و زيان خود نتوانستندي انديشيد. ميبايست سر پايين
اندازند و گردن به دلخواه و هوس پادشاهان گزارند. ولي در مشروطه تودهها آزادند و
اختيار زندگاني خودشان را در دست دارند. آنچه سودمند ميدانند و ميخواهند با دست
نمايندگان به كار توانند بست. هر قانوني را بهتر دانستند از مجلس توانند خواست.
يك
نمونهي نيكي از مشروطه و اندازهي سودمندي آن در اين چند روزه ديده شد. تودهي
انگليس كه در زندگاني دمكراسي پيشگام بودهاند هفتهي گذشته معني مشروطه و سود آن
را به جهانيان نشان دادند. چون در سايهي پيشامدها نزديكي به دولت شوروي و همگامي
با آن توده را به سود خود دانستند[3] در برگزيدن نمايندگان به حزب كارگران گرايش
نشان دادند كه بيشتري در پارلمان بهرهي آنها گرديد و رشتهي سياست كشور به دست
آنها افتاد.
در
اين باره سخنان بسيار رانده شده و زمينه بسيار روشن گرديده استبداد از هر باره بيمعني
و مشروطه از هر باره سودمند و ستوده است. معني ندارد كه يك تن به مليونها مردم
فرمان راند. معني ندارد كه يك تن نيك و بد مليونها مردم را بهتر از خودشان داند ،
باور نكردني است كه بنيادي كه يك تن ميگزارد پايدار ماند و بزودي از ميان نرود.
از
اينهاست كه ما هوادار مشروطهايم. بلكه ما يك رشته كوششهايي دربارهي پيشرفت
مشروطه ميكنيم كه ارجدارتر از كوششهاي خود مشروطهخواهان است. مشروطه در ايران ناانجام
ماند. ما ميكوشيم آن را به انجام رسانيم.
يكي
از رسواييهاي اين كشور است كه پس از چهل سال هنوز در ايران معني مشروطه دانسته
نشده. ميتوان گفت از هزار تن يكي معني آن را نميداند و اين خود سدي بزرگ در برابر
پيشرفت مشروطه است. چيزي را كه معنايش نميدانند ارجش نخواهند شناخت ، بلكه بايد
گفت : دارايش نخواهند بود.
شنيدني
است كه بهبهاني و طباطبايي و ديگران كه پيشگام شدند و در ايران بنياد مشروطه
نهادند معني آن را نميدانستهاند. آري آنان مشروطه را به اين معني كه فهميدهی
ماست ، نميدانستهاند. بلكه آن را بودن قانونهايي در برابر دولت و برپا شدن مجلس
براي شور در كارهاي كشور ميشناختند و بيش از اين نميخواستند.
ميتوان
گمان برد كه بسياري از نمايندگان مجلس امروز هم مشروطه را بآن معني ميشناسند.
آقاي سيد محمدصادق طباطبايي كه پسر طباطبايي و خود در جنبش مشروطه پا در ميان
داشته و اكنون رئيس مجلس است به تازگي ازو رفتاري ديده شده كه ميتوان پنداشت او
هنوز هم مشروطه را به معناي راستش نميداند.[4]
از
اين گذشته در ايران در برابر مشروطه سدهاي بزرگي هست. اين كيشهاي گوناگون كه در
ايران است هيچ يكي با زندگاني دمكراسي سازگار نيست. همچنان ادبيات ايران يا
شعرهايي كه به فراواني دارند با مشروطه ناسازگار است. اينها سدي بزرگ ديگر در
برابر مشروطه است.
اكنون
سخن در آن است كه ما از روزي كه بكوشش برخاستهايم از دلبستگي[ای] كه به مشروطه
داريم ، از يكسو كوشيدهايم معني مشروطه را به اين مردم بفهمانيم. در اين باره
كتابها به چاپ رسانيده گفتارها نوشتهايم. يكي از ياران ما (آقاي فرهنگ) براي
فهمانيدن معني مشروطه كتابچهاي با زبان بابا شملي نوشته است كه دو بار به چاپ
رسيده.
از
سوي ديگر با كيشها و شعر و ديگر جلوگيرهاي مشروطه به سختترين نبرد برخاسته به
كندن ريشهی آنها كوشيدهايم.
اينها
كوششهايي است كه ما در زمينهي پيشرفت مشروطه كردهايم و ميكنيم. راست است كه
ميدان كوششهاي ما تنها ايران نيست ، ولي در همان حال به ايران كه ميهن ماست
دلبستگي ويژه داريم و اين يكي از آرزوهاي ماست كه اين تودهی بدبخت از آلودگيها
بيرون آيد و با تودههاي ديگر جهان همپا گردد و در اين راه از هرگونه كوشش باز نايستادهايم.
اين
است داستان دلبستگي ما به مشروطه و ارجي كه ما به آن ميگزاريم. و چون يك دسته از
دور و نزديك امروز به اينجا آمده در اين جشن و شادي با ما همراهي نمودهاند. در
پايان سخن خود بآنان سپاس ميگزاريم. اميدمندم زود خواهد بود آن روزي كه همهي
غيرتمندان و نيكمردان در ايران در اين كوششها با ما همدستي خواهند نمود.
*****
پایگاه : در
این شماره (مرداد 1324) پیکره های بسیاری بچاپ رسیده که ما در پایگاه نمی توانیم
آورد زیرا سرعت باز شدنش را کند میگرداند. ولی شرحهایی که در زیر پیکره ها آمده را
می آوریم.
از جمله زیر پیکره های شادروانان
بهبهانی و طباطبایی این جمله آورده شده :
« بنيادگزاران
مشروطهي ايران شادروانان بهبهاني و طباطبايي بودند. تاريخ آنان را باين عنوان
شناخته است.»
زیر پیکرهی ستارخان
:
«جنبش مشروطه
در ايران آزمايشي بود و نيك نشان داد كه اگر ميداني باز شود و تودهي انبوه پا
بميان كار گزارد از آنان مردان شايندهي بسيار پديد تواند آمد. در آن جنبش در میان
جنگجویان مردانی پیدا شدند که آبروی تاریخ این کشورند و اگر رویهمرفته را بگیریم
ستارخان از همهی آنها والاتر بود.
این مرد بزرگ
شدهی کوه و بیابان بود و هرچه داشت از خودش داشت و دیده شد که چه شایندگی نشان
داد.»
زیر پیکرهی
باقرخان :
«در تبريز پس
از ستارخان باقرخان بود. اين مرد نيز با همهي بيسوادي و اينكه از ميان تودهي
انبوه برخاسته بود شايستگي بسيار از خود نشان داد. باقرخان سردستهی مجاهدان و
آزادیخواهان خیابان بود و خیابان در آن روز یک نیم تبریز شمرده می شد. آن فیروزیها
که تبریز در جنگهای سال 1326 (قمری) پیدا کرد یک نیم سرفرازی بهرهی باقرخان و
خیابانیان می باشد.»
زیر پیکرهی يفرمخان
:
«يفرمخان در
ميان گردان جنبش مشروطه ويژگيها داشت. زيرا درس خوانده و روسيه ديده و زماني در
سيبريا با شورشيان روسي بسر برده و از هر باره آزموده بود. در ايران نيز اين فرزند
ارمنستان شايندگيهاي بسيار از خود نشان داد و جايگاه والايي در تاريخ اين كشور
براي خود باز كرد.»
زیر پیکرهی سردار
محيي :
« سردار محيي
با برادران خود بهمدستي يفرمخان و ديگران پديد آورندهي جنبش رشت بودند و آن تكان
تاريخي را پديد آوردند. اين فرزند گيلان و ديلمخان نيز شايندگيها از خود نشان داد
و جا براي خود در تاريخ باز كرد.
اين گردانِ
زمان شورش ، پس از پايان شورش ، افزار دست بدخواهان گرديدند و بديها با يكديگر
كردند. ولي اينها از جايگاه آنان در تاريخ شورش ايران نخواهد كاست.»
[[1]] : اصل :
جمادی الاولی نوشته شده که لغزش است.
[2] : اصل :
جمادی الاولی
[3] : این بیدرنگ پس
از جنگ جهانی دوم و زمانی رخ داد که با همدستی یکدیگر و یاری آمریکا دشمنان بیزینهاری
را شکستند.
[4]
: گروهی از بازاریان عامی با تحریک ملایان از برخی کتابهای کسروی بمجلس شورا شکایت
کردند و سید محمد صادق طباطبایی نیز شرحی به دادسرای تهران نوشته که بازداشت آن
کتابها را خواستار گردید. اینست آنچه کسروی میگوید معنی راست دمکراسی را نمیداند.
اینست آن تیرهبختی که نویسنده پس از چهل سال که از مشروطه میگذرد از آن گلهمند
است. در شمارهی گذشته (تیرماه 1324) و تا پایان سال در همهی شماره ها آزادگان ـ
یاران کسروی ـ از چهار گوشهی کشور دهها تلگراف و نامهی سرگشاده به فرزند شادروان
طباطبایی فرستادند که همه بیپاسخ ماند و آن پرونده بکار افتاد که میدانید
سرانجامش چه شد. امروز هم بهتر از آن روز نیست. ما نیز امروز باید سخت گله مند و
درپی چاره باشیم زیرا که صد و اند سال از فرمان مشروطه میگذرد و از آن جز قانون
اساسیای که به آن پروایی نمیشود و پارلمانی که تصمیماتش را دیگران پوچ میگردانند
بهرهای از مشروطه نیافتهایم!.