گفتار بانو چهره نگار شيرازي(روز سيزدهم مرداد)
راهنماي
ارجمند!
بسيار خرسندم
كه خود و خواهرانم در اين روزبه بزرگ كه يادبود فداكاريهاي جوانمردان چهل سال پيش
است با برادران خود شركت كرده و ميتوانيم بشما خجسته باد گوييم.
از آنجايي كه
پيشرفت زندگي خود از آيين سپهر است و آدميان هميشه رو بسوي پيشرفت داشته مشروطه كه
خود پيشرفت بزرگي ميبوده و از غرب آغازيده و تودههاي پيشرفته آن را پذيرفته
بودند با دست روشنفكران غيرتمند بايران كشانيده شد. رادمردان غيرتمندي كه از
درماندگي اين توده ، افسرده بوده و هميشه بانديشهي آزادي و سرفرازي توده و كشور
خود ميبوده با پادكارهاي[= عکسالعمل] سختي كه از سوي دستگاه خودكامگي و بدخواهان
روبرو ميبودند جوانمردانه جان بر كف نهاده كوشيدند و با خون آن را روان
گردانيدند.
گام نخست را
نيكان بنيكي برداشته ولي بزودي بدخواهان به بنياد پاكش رخنه رسانيده و برويهي
امروزيش انداختند. اين دگرگوني شُوندهايي[= سبب] ميداشته كه يكي از بزرگترين
انگيزهاش آماده نگردانيدن توده بويژه زنان ميبوده كه بدينسان ناانجام مانده.
در اين چهل
سال كسان غيرتمندي بودهاند كه از بيماري و آلودگي اين توده افسوس ميخورده و
بانديشهي درمان ميبوده. ولي بدانسان كه ميبوده درنيافته و يا راه درمان را
ندانستهاند. از سوي ديگر آزمنداني كه سودشان در زيان اين مردم بوده هرچه توانستند
بدرماندگي كشور و رسوايي توده كوشيدهاند. جاي افسوس است كه نيكان غيرتمندي كه
براستي آرزوي سرفرازي اين كشور را داشتند بيماريها و راه درمان را نشناخته اين
درنيافتند كه نخست ميبايد بيماريها را ريشهكن كرده بآماده گردانيدن مردم كوشند.
ولي بدخواهان گرفتاريها را نيك دريافته به نيرومند گردانيدنش كوشيده رشتهي كارها
را بدست گرفته و آلودگيها را هرچه فزونتر گردانيده و بمردم وانمودند كه ايراني
هيچگاه چيزي نبوده و در آينده نيز چيزي نخواهد شد. تا جايي كه خودمان هم باور كرده
بوديم ايراني نميتواند جداسر بوده خود رشتهي كارها را بدست گيرد.[1]
ما ايرانيان
از هرباره در سختترين و بيآبروترين روزهاي تاريخ خود بسر ميبرديم. از هر پیشرفتي
كه در جهان پديد ميآمد و پس از مدتها بكشور ما ميرسيد بجاي سود زيان برده به
بيماريمان ميافزود. روزنههاي اميد از هر سو بسته ، درهاي نااميدي باز ميبود.
آيين زندگي
از ميان رفته روزبروز بر سختي و تلخي زندگيمان ميافزود. آدميگري رخت بربسته از
مشروطه جز نامي نمانده و كارها طوري از هم گسيخته كه رخدادهي سوم شهريور يكي از
هودههاي[= نتیجه] آن بود.
در چنين
روزگار شرمآور و ننگيني ميبوديم كه بخواست خدا و پشتيباني او همهي شما كه
بآلودگيهاي اين مردم نيك آگاه ميبوديد و با پاكدلي آرزوي پيشرفت اين مردم و كشور
را داشته بالا افراشته و با بينش خداداده همهي بيماريها و آلودگيها را بدرستي
دريافته و راه درمانش را نشان داديد.
اكنون كه در
آنيم گام نخست را با كاميابي پيموده گام دوم را آغاز گردانيده و بهمهي آن انگيزههايي
كه جلوگير پيشرفت مشروطه ميبود راه يافته چاره انديشيديد. انبوه مردم حتا درس
خواندهها از معني مشروطه و سود آن ناآگاه مانده شما آن را باز و روشن ساختيد.
آن روز كه
براي آزادي و سرفرازي ما بكار آغازيديد يك تن بوديد و از هر سو بمخالفتهاي سخت و
كارشكني و همه گونه آزار روبرو بوديد. ولي بخواست خدا و پشتيباني او فيروز درآمده
غيرتمندان پاكنهاد بشما رو آورده و آن راه ورجاوند را پذيرفته در همه جا جنبشي
پديد آوردند. تا امروز كه در بيشتر بخشهاي كشور حتا در بيرون ريشه دوانيده و در
بيداري و آماده گردانيدن اين توده مردانه ميكوشند.
بودن ما در
اينجا كه هر يك از بخشي بشما رو آوردهايم خود بهترين دليل پيشرفت اين راه بوده و
بخوبي نشان ميدهد كه بسياري از مردان و زنان اين كشور آموزاكهاي نيك شما را
دريافته بپاك گردانيدن خود كوشيده و اينك براي آزادي و سرفرازي تودهي خود با از
خودگذشتگي آماده ميباشند.
چيزي كه جاي
خشنودي است شركت بانوان در جشن مشروطه است. زنان كه نيمي از مردم اين كشورند و در
آفرش و آدميگري از مردان كمي نميدارند بانگيزههايي كه تاريخ از آن ياد نموده از
پيشرفت بازمانده و در زير دست مردان كنيزوار ميزيستهاند.
در جنبش
مشروطه هم بدانسان كه شاينده بود پيش نرفتند ولي دگرگونيهايي يافته بويژه از ديدهي
دانشي ترقي نمودهاند. ولي اگر در پاره چيزها فيروز گرديده ، در برخي كارها بپستي
گراييده و باياي زنانگي خود را درنيافته از آنچه شاينده بوده سرپيچيده و بكارهاي
هوسبازانه و زيانمند بدون اينكه بپايان كار خود بنگرند روز ميگذرانند.
زنان شرقي
بكنج خانه خزيده و از پيشرفت بازمانده و در غرب در هر گونه كاري كه شايندهي آنان
نميبود شركت كردند و بدينسان كه ميبينيم بزشتي و سختي دچار آمده و بكلي بيراه
ماندهاند.
قانوني كه
شخصيت زنان جهان را نشان داده باياي[= وظیفه] درست آن را روشن سازد در دست نميبود.
كنون خداي را سپاس كه با پراكندن كتاب «خواهران و دختران ما» زنان باياي خود را
دريافته و در راه نبرد با بديها و پراكندن آميغها با برادران خود شركت كرده و در
راه آزادي و بيداري اين توده همكاري مينمايند.
راهي كه شما
باز نمودهايد بهترين و دادگرانهترين راهي است كه زنان را شناسانيده و جايگاهشان
را نشان داده و آنان را به باياي خود آشنا ميسازد و اين نخستين بار در تاريخ است
كه آيين زندگي زنان بطور شاينده روشن گرديده و از هرگونه افراط و تفريط بركنار
است. من و ديگر خواهرانم بسيار خرسنديم كه براي نخستين بار در اين روزبه شركت
نموده شما و ديگر برادران خود را ديده خجسته باد گوييم و از اينجا بهمهي خواهران
و برادران خود در ديگر بخشها درود فرستيم.
راهنماي
ارجمند! ما نميخواهيم بستايش پرداخته گزافه گوييم. چه ميدانيم كه شما بستايش
نياز نميداريد و چيزي را براي خود نميخواهيد و تنها براي سرفرازي اين توده و
پيشرفت آدميگري ميكوشيد و خشنودي شما در چيزي است كه خدا از آن خشنود بوده شُوند
پيشرفت آدميان بويژه ايرانيان گردد. ولي ما ميخواهيم بگوييم كه ارج كارها و
كوششهای گرانمايهي شما را شناخته و پاكدلانه سپاس ميگزاريم و بدانسان كه شما در
بيداري و سرفرازي ما با از خودگذشتگي و فداكاري كوشيديد ما هم در بيداري ديگران
كوشيده تودهي خود را از اين درماندگي برهانيم.
برادران
گرامي كوششهاي پاكدلانهي شما در راه آشنا گردانيدن ما در ديدهي همهي خواهران
شما گرامي و ارجمند است شما بويژه آقايان راهبران باهَماد[= جمعیت ، حزب] كه پيشگامان
راه آزادي اين كشوريد هميشه بنيكي از شما ياد شده رفتارتان سرمشق ديگران خواهد بود
تاريخ و آيندگان هم مانند ما ارج شما را شناخته بنيكي ياد خواهند نمود.
برادران! پيش
از اين شما با يك دست تا اين پايه كوشيديد ولي از اين پس با هر دو دست خواهيم
كوشيد تا خواهران و برادران خود را آشنا ساخته آزادي و سرفرازي را روان گردانيم و
ميدانيم و باور داريم كه با ياري خدا و همدستي و پاكدلي چه كاري كه نتوان كرد.
در پايان
بسيار خشنودم كه بنام همهي خواهران خود از خودگذشتگي و جوانمردي برادران گرامي
آزادي و يزدانيان[2] را ستوده و روبرو سپاسگزارم و اميدوارم در سال آينده با
سرفرازي و كاميابي بيشتري در اين جشن همباز[= شریک] باشيم.
*****
[زیر پیکره های حيدر عمواغلي و عباس آقا این شرح نوشته شده :]
حيدر عمواغلي
و عباس آقا در ميان شورشيان ايران يك ويژگي داشته و آن اينكه «شورشي» بمعناي درست
واژه بودند.
*****
[1] : آنان
که راه ادبیات می پوییدند بویژه این سخن را پیاپی بزبان می آوردند : ایرانی که
نخواهد توانست از راه صنعت و دانش به پای اروپاییان رسد. ما را با شعر و شاعرانمان
می شناسند. هر کشوری افتخاری دارد و افتخار ما نیز اینست. از اینرو باید از این
راه ایران را برخ جهانیان کشید. این خودباختگی را دشمنان این کشور در مغزهای
ایرانیان جایگزین کرده بودند.
در داستان
ملی کردن صنعت نفت نیز بسیاری گمان داشتند نمی توانیم این صنعت را اداره کنیم. برای مثال سپهبد رزم آرا نخست وزیر بهنگام گفتگوهای
ملي شدن صنعت نفت در مجلس در مخالفت با ملي كردن صنعت نفت ميگفت ايران توانمندي
ادارهی صنعت پيچيدهي نفت را ندارد. حتي یکبار در مجلس گفت : ما ايرانيان يك
لولهنگ (= آفتابه) هم بلد نيستيم بسازيم ، حالا ميخواهيم نفت را اداره و استخراج
كنيم؟
[2] : آزادی
و یزدانیان دو جوانی بودند که در رخداد ترور نخست کسروی (8 اردی بهشت 1324) همراه
او بودند و با از خودگذشتگی از کشته شدن او جلو گرفتند. یادشان گرامی و نامشان
جاویدان باد!