آقاي نيري از سمنان مي نويسند : كساني كتاب
حبيبالسير را يكي از بهترين كتابهاي تاريخي میشمارند بلكه چندان دربارهی آن
توصيف قايل شدهاند كه ميگويند تاريخ مذكور در ايران مانند و همالي ندارد آيا
عقيدهی شما چيست؟..
ميگوييم : اگر حبیبالسير را با روضـةالصفا و
ناسخالتواريخ و تاريخگزيده و مطلعالسعدين و مانند اينها بسنجيد حبيبالسير از
همه بهتر است. زيرا در شمردن خاندانهاي پادشاهي بر همهی آنها بيشي دارد وانگاه
داستان شاه اسماعيل را كه همزمان بوده نيك نوشته است. ولي اگر بخواهند بگويند از
ديدهی تاريخنگاري و شرطهاي آن نيز كتاب بسيار نيكي است
چنين گفتهاي درخور
پذيرفتن نخواهد بود. زيرا معنايي كه ما براي تاريخنگاري نگاشتيم و شرطهايي كه
شمرديم در اين رشته تاريخهاي فارسي نابود است. اين تاريخنگاران بيش از همه
بستايشگري و چاپلوسي ميپرداختهاند و كساني كه درپي نيك و بد و درست و نادرست
باشند نبوده اند. دشمنان ايران را از نگهداران آن جدا نگرفته اند. ستم را از
دادگري باز نشناخته اند. تيمور و هلاكو و ابقاخان را با اسماعيل ساماني و يعقوب
ليث و محمود غزنوي بيك رشته كشيده اند. دوست و دشمن و خودي و بيگانه همه را بيك ديده
ديده اند. از اينگونه ايرادها چندانست كه بآساني شمرده نشود.
از كارهايي كه بايد انجام داد پيراستن اين
رشته از كتابهاي تاريخي است. از يكسو آنها سند تاريخي بشمار است و ما نياز بآنها
داريم و از يكسو شيوهی نگارش آنها و آلودگيهايي كه مؤلفان از خود نشان داده اند
چنانست كه نميتوان در برابر آنها خاموش ماند و بشكيبائي گراييد. اگر كسي ظفرنامهی
شرف الدين يزدي و مطلع السعدين سمرقندي و جهانگشاي جويني را خوانده و نيك در آنها
انديشه بكار برده ميداند كه مؤلفان زبوني و پستي را تا بكجا رسانده اند و چه ننگين
كاريها از خود نشان داده اند. در جايي كه گفتگو از كشتار بيگناهان و ويراني شهرها
و تاراج آباديها بميان آورده اند در برابر چنان ستمگريهاي چنگيز و هلاكو و تيمور
نه تنها دلسوزي از خود نشان نداده و افسوس نخورده اند چنگيز و هولاكو و تيمور را
در آن كارها دادگر و نيكوكار نشان داده و آيه هايي از قرآن و عبارتهايي از حديث و
شعر بسخن خود افزوده اند. اين زشت ترين فرومايگيست كه درندگان خونخواري بكشوري
تازند و در آنجا خون بيگناهان را ريزند و آتش بخانه ها زنند و كساني از مردم آن
كشور بشستن گناههاي ايشان و پاك كردن دامن هايشان كوشند. چنين سياهكاريها درخور
بخشايش نيست. خدا آنان را نخواهد آمرزيد و ما نيز نبايد بيامرزيم. بايد هرچه
زود[تر] اين گونه نگارشها را از ميان برداريم. بدينسان كه از هر يك آنچه تاريخ و
داستانست جدا كرده بازمانده را نابود گردانيم. بايد اين را دربارهی بسياري از
كتابها بكار بست.
حبيب السير و روضه الصفا باندازهی ظفرنامه و
مطلع السعدين و جهانگشاي جويني و تاريخ وصاف و مانند اينها آلوده نيست ليكن بيكبار
پاك هم نيست.
ما هر زمان كه فرصت مي يابيم اينها را
يادآوري ميكنيم تا كساني خود را آمادهی پيراستن اينها سازند.[1]
صدها جوانان هوش و جربزهی خود را در كارهاي
بيهوده هدر ميسازند. آنان را چه بهتر كه در اين كارهاي بسيار سودمند بكوشند. برخي از
اين كتابها چنانست كه اگر پيراسته شود هم خواندنش آسان ميشود و هم از بزرگيش مي
كاهد و با دررفت[= هزینه] كمي بچاپ ميرسد.
اگر تاريخ وصاف را بپيرايند يك هشتم آن باز
نمي ماند و كتاب كوچک و ساده و آساني پديد آيد كه هر تاريخ خواني خريدار و خواستار
آن باشد.
حبيب السير و روضه الصفا و مانند آنها چون
آغاز تاريخ را از آدم و حوا گرفته اند يك بخش بزرگ آنها ارج تاريخي ندارد كه بايد
بيكبار كنار نهاد. اينست اگر آنها را بپيرايند بسيار كوچک درآيد. ارج هر تاريخي
بيشتر از رهگذر پیشامدهاي زمان خود مؤلف و آن نزديكيها مي باشد. آنچه از كتابهاي
ديگر برداشته اند چندان ارجي ندارد.
اينست در پيراستن اينها بايد آن بخشهاي
بيهوده را بيكبار كنار نهاد و از بخشهاي ديگر نيز تنها بداستان[2] و تاريخ بسنده
كرده از چيزهاي ديگر بيكبار چشم پوشيد.
ما اگر بخواهيم خود را از آلودگيهاي زمان مغول و ترك
دور نگهداريم بايد باينگونه كارها پردازيم. (410627)
سنجش
ناسخالتواریخ
آقای محمدحسن شیشهگر از اهواز پرسیده : « دربارهی ناسخالتواریخ چه
میفرمائید».
پاسخ : اگر مقصود ارج تاريخي ناسخالتواريخ است بايد گفت جلدهاي يكم و دوم
آن درخور هيچ ارجي نيست. آن راه تاريخ كه آن زمان مي پيمودند امروز كسي آن را نميپيمايد
راستي را هم نميتوان دل بآن گفتارهاي بيپايهی گزافهآميز بست. اگرچه در راه كنوني
كه براي تاريخ باز كردهاند نيز گاهي پاي گزافه بميان ميآيد با اينهمه بسيار بهتر
و بپذيرفتن بسيار نزديكتر است.
داستانهايي
كه سپهر در اين دو جلد نوشته سخنانيست كه در توريت و انجيل و شاهنامه و اينگونه
كتابها بوده و پيش از آن كسان بسياري آنها را نوشته بودهاند.
جلدهايي كه
از پیشامدهاي آغاز اسلام سخن ميراند بد نيست ولي همهی گفتههايش را نتوان
پذيرفت. بويژه در موضوعهايي كه بكشاكش شيعي و سني ارتباط دارد و تاريخ راه خود را
گم ميسازد. جلدهايي كه پسر سپهر نگاشته بسيار كمارج ميباشد.
جلد قاجاري
كه خود سپهر پرداخته سودمندترين بخش ناسخ ميباشد. چنين پيداست آن را از روي نوشته
هايي كه از آغاز پادشاهي قاجاريان در دربار گرد آمده بوده پديد آورده است. بهرحال
از بهترين تاريخهاي زمان قاجاريست و اگر از چاپلوسيها و گزافهستاييها كه نموده
شده چشمپوشي كنيم درخور اعتماد نيز ميباشد.
سپهر يكي از
بهترين نويسندگان زمان قاجاريست و در اين كتابهاي خود شيوهاي را براي نگارش دنبال
نموده كه پسنديده و نيكوست. در آن زمان كسي باين سادگي و رواني نمي نوشته. ولي
چاپلوسيهايي كه بكار برده از ارج كتاب بسيار ميكاهد. كساني اين پستيها را گناه نميشمارند
بويژه از سپهر كه شاعر نيز بوده و شاعران چاپلوسي را ابزار كار خود دارند. ولي
بايد دانست چاپلوسي از زشتترين گناهان است و چون در تاريخ آن را بكار برند هرچه
زشتتر ميگردد. بر هيچ تاريخنگاري اين گناه را نبايد بخشود. (305322)
[1] : نتیجهی این یادآوری و درخواستها بود که شادروانان نقوی پاکباز و
محمدی ملایری ، یکی درهی نادری و دیگری سفرنامهی حزین را چنانکه درخور تاریخ
تودهی ارجداری همچون ایران است ، پیراستند و بزبان ساده درآوردند. کسروی نیز
دیباچه ای بر آنها افزود و کتاب نادرشاه را در 1324 پدید آورد که تاکنون چند بار
چاپ شده است.
[2] : داستان ، یک
رشته پیشامدهای راست را گویند. آنکه راست نیست و زاییدهی پندار است نامش افسانه می
باشد. خوانندگان برای آنکه بدانند یک تاریخ درست چه شرطهایی دارد ، توانند بخش
نخست کتاب «تاریخ و پندهایش» را که از نوشتارهای کسروی فراهم آمده بخوانند.