پایگاه : این دنبالهی
یک رشته گفتارهای پیوسته ایست که از گفتار شمارهی 296 آغاز کردیم (جز شماره های
299 ، 304 و 306 که از این رشته بیرون است).
1 ـ راهرو هميشه بايد چشمش بسوي جلو باز باشد و همواره بايد پرواي آن بخش راه
را كه هنوز نپيموده كند و از پشت سر تنها بآزمايشهايي[تجربه] كه بدست آورده بسنده
نموده و از آنها دربارهی بازماندهي راه سود جويد.
در زندگاني نيز آدميان بايد همواره چشم بسوي آينده دارند و هوش و خرد خود
را دربارهی آن بكار بيندازند و از گذشته جز بآزمايشهايي كه بدست آوردهاند
نپردازند.
گروه خردمند و هوشيار آن گروهيند كه هميشه گذشته را گذشته و سپري شده گرفته
بانديشهي آينده پردازند و در هر كاري كه پيش ميگيرند نتيجهي آخرين را فراموش
نسازند.
ولي پوشيده نبايد داشت كه شرقيان امروز كمتر پرواي آينده را دارند و اين
ناپروايي بآينده خطاي بزرگي از شرقيان است و زيانهاي بزرگي را دربر خواهد داشت.
بويژه از اين حيث كه شرقيان راه ديرين زندگاني خود را رها كرده براه ناشناس نويني
درآمدهاند و در اين راهِ ناآزموده است كه بدانسان بيپروايي مينمايند.
اگر چين و ژاپن و آن پيرامونها را كه آگاهي درستي از آنها نداريم كنار
بگزاريم در ديگر كشورهاي شرق از هند و افغان و ايران و ترك و عراق و مصر و سوريا
در همهي اينها توجهي كه بآينده هست بيش از آن نيست كه هر كشوري ميكوشد خود را
بپايهی اروپا برساند. از اين گذشته همهي گفتگوها از زمانهاي گذشته ميباشد.
اگر بگوييم شرق هرگز بگمراهي امروز نبوده بيجا نگفتهايم. امروز پيشروان
كاروان شرق بيش از اين نميخواهند كه شرقيان پي غربيان را گرفته سر بپايين افكنده
از دنبال آنان راه پويند. ولي اين خود زبوني است. زبوني بسيار ناروايي.
هر گروهي كه از دنبال ديگران افتادند هميشه در دنبال
خواهند ماند. افتادن از پي ديگران شايستهي كساني است كه بهره از آزادگي و
گردنفرازي ندارند.
اگر اروپا بحال امروز نيفتاده و گرفتاريهايي كه اكنون دارد پيدا نكرده بود
باز زيبندهي شرق نبود كه پيروي او را بپذيرد.
اين شايستهي كوران است كه دامن پيشروي را گرفته از دنبال او راه پويند و
خودشان پرواي راه نكنند. خدا ما را بينا آفريده و بايد هر گامي كه برميداريم
خودمان زير پاي خود را بيازماييم. نيز هميشه پيش روي خود را پاييده هر كجا كه
گودال يا لجنزاري پيداست هنوز بآن نرسيده راه را برگردانيم.
ما از اروپا فنون و صنايع را دربايست[= لازم] داريم كه گرفتهايم و ميگيريم
و هرگز اين باعث آن نخواهد بود كه در ديگر زمينهها نيز پيروي اروپا نماييم.
اين انديشهي كج از مغز شرقيان بيرون نميرود كه پيشرفت
اروپا در صنايع و فنون ، دليل آن نيست كه در قانونگزاري و شناختن نيك و بدِ
زندگاني نيز پيش رفته باشند. زهي گمراهي گروهي كه چون كساني را در ماشينسازي استاد
مييابند در همهي كارهاي خود بپيروي آنان ميگرايند.
اين نكته را هم در اينجا بايد دانست كه خبطهايي كه امروز در زندگاني روي
ميدهد و يك راه غلطي پيش گرفته ميشود زيان آن پس از سي و چهل سال بلكه در پارهای
كارها پس از صد سال نمايان ميشود و از اينجاست كه هر مردمي هميشه بايد نگران
آيندهی خود باشند و راهي را كه ميپويند هوشيار باشند كه انجام آن چه خواهد بود و
آيا پس از سي و چهل سال آيندگان چه نتيجه از كارهاي امروزي خواهند ديد.[1]
اين كار بيشك براي شرقيان پيش خواهد آمد كه چيزهايي را كه امروز با صد گونه
ستايش و نويد رواج ميدهند پس از نيم قرن و يك قرن مردم گرفتار گزندهاي آن گرديده
صد نفرين برواج دهندگان آن خواهند فرستاد.
يك مثالي براي اين موضوع ياد كرده بآن بسنده ميكنيم : مصريان كه در راه
اروپاييگري جلوتر از بسيار ديگران ميباشند در سي و چهل سال پيش هياهوها بر سر درس
خواندن جوانان بر پا ميكردند و هر كسي كه قلم بدست ميگرفت پيش از هر چيزي بستايش
دارالفنونهاي اروپا برخاسته چه گزافهها كه نميسرودند و چه ريشخندها و سركوفتها
كه بر برادران مصري خود روا نميشماردند.
در سايهي آن ستايشها و اين سركوفتها بود كه هر بقال و عطار و برزگر و
سوداگر پسران خود را پي درس فرستاده از دبستان بدبيرستان و از دبيرستان بدارالفنون
بكشانند و كنون پس از نيم قرن نتيجه آن شده كه هزارها [و] ده هزارها جوانان از
دبيرستانها و دارالفنونها بيرون آمده و چون هيچ يكي از ايشان بكار و پيشهاي آشنا
نميباشد و جز بدرد پشت ميز نشيني و مفتخواري نميخورد و از سوي ديگر بودجهي
هنگفت دولت از عهدهي آن همه بيكارگان زودرنج و ديرپسند برنميآيد اينست كه همگي
با بدبختي و ويلگردي دست بگريبان ميباشند و چه بسا كه كار بخودكشي ميانجامد.
اينست ميوهی آن درختهاي ناآزمودهاي كه باغبانان بلهوس در نيم قرن پيش
كاشتهاند. اينست پايان آن راه كجي كه پدران پيمودهاند و گرفتاري آن بهرهی پسران
گرديده.[2]
راهروي كه چشم روي هم گزارده تنها بعنوان اينكه ديگري پيش ازو از آن راه
گذر كرده كوركورانه قدم برميدارد چه شگفت كه دمادم بيفتد و از گودالي بگودالي
درغلتد؟! چه شگفت كه ناگهان چشم باز كرده خويشتن را درون لجنزاري دريابد و رهايي
از آن نتواند؟!
گروهي كه هوش و خرد خود را از كار انداخته بافتادن از دنبال ديگران بسنده
مينمايند چه شگفت كه در هر گام خطاي تازهای نمايند؟! چه شگفت كه فرزندان خود را
بدبخت و تيرهروز گردانند؟
سخن كوتاه كنيم : تاريكي و روشني آيندهي شرق بسته به بنيادي است كه امروز
در اين هنگام جنبش براي زندگاني گزارده شود. ...(113017)
2ـ اين پندها را از من بپذيريد :
ـ هميشه درازاي راه را پيماييد نه پهناي آن را.
ـ در راه زندگاني هميشه چشمتان بجلو
باشد و از پشت سر تنها بآزمايشها بسنده نماييد.
ـ پراكندگي انديشه ها را از
گرفتاريهاي سخت جهان دانسته همواره بچارهی آن بكوشيد.
كسروي (304209)
3ـ در پيرامون شَت زردشت
و آيين او
ما چون بارها
نام زردشت را برده و او را فرستادهی خدا خوانده ايم پرسشهاي بسياري دربارهی او
ميشود. ...
نخست مي بايد
دانست كه گفتگو از زردشت و آيين او را نبايد مايهی سرگرمي ساخت. اينكه ما سخن ازو
رانديم ، چون در ايران يك دسته او را يگانه فرستادهی خدا ميشناسند و جز او ديگري
را نمي پذيرند ، و از اينسوي دستهی انبوهي او را فرستاده نمي شمارند ، و اين يك
زمينهی دو تيرگي و پراكندگي ميباشد ، و ما ميخواهيم دو تيرگيها و پراكندگيها را
از هر راهي كه باشد از ميان برداريم ، از اينرو بآن سخنان پرداختيم.
ولي چنانكه
انديشه هاي پراكنده زيان آور است بگذشته پرداختن و آن را مايهی سرگرمي ساختن نيز
زيانها دارد. زندگاني راه خواهد ، و بايد در راه هميشه چشم بسوي جلو داشتن. مردمي
كه به گذشته پردازند رستگار نگردند.
شت زردشت را
بايد در تاريخ شناخت ، و اگر راستي را دربارهی او خواهند بايد گفت : فرستادهی
خدا بوده ولي يگانه فرستاده نبوده. جهان آفرينش بسيار بزرگتر از آنست كه بر سر يك
تن و دو تن گردد. ...
اينها از
ديدهی تاريخ و تنها از بهر آنست كه اگر كساني بخواهند ياد گيرند. اگر كسي نخواست
و ياد نگرفت هيچ باكي نيست و هرگز نبايد بر روي اين چيزها رنجيدگي نمود و از هم
جدا گرديد. گذشته گذشته و ما را مي بايد كه بامروز پردازيم و در انديشهی آينده
باشيم. اوستا كه نام بردم و گفتم آن را نامهی زردشت مي شناسند امروز را بيش از
اين ارجي ندارد كه نمونه اي از زبان باستان ايران ميباشد ، وگرنه هيچ سود ديگري از
آن نتوان برداشتن. يك پاكمردي كه روزي مايهی رستگاري مليونها مردمان گرديده امروز
نشايد نام او را مايهی پراكندگي و درماندگي گردانيد. ... (501009)
[1]
: بیگمان هر
خوانندهی باریک بینی چند نمونهی روشنی از تاریخ دهههای اخیر در اندیشه دارد که
گواه این سخنان میباشد.
[2]
: آیا اگر روزی
به کارنامهی دانشگاه آزاد ایران رسیدگی شود زیانی که نمونه اش در مصر پدیدار
گردیده از همین دانشگاه به دختران و پسران و در نتیجه به تودهی ما نرسیده؟! و آیا
سود اندک آن در برابر چنین زیانهای سترگی ناچیز نخواهد نمود؟!