پرچم باهماد آزادگان

31 ـ سرچشمة درماندگيهاي ايران

در اين سه ماه كه پرچم را پراكنده مي كنيم يك نتيجه اي بدست آمده و آن اينكه روزنامة ما يكدسته خوانندگان خاص پيدا كرده ـ يكدسته خوانندگان پيدا كرده كه پرچم را نه سرسري و از راه هوس ، بلكه با دقت و از روي فهم ميخوانند و بمطالب آن علاقه مند ميباشند. اين نتيجه مغتنم است و ما اميدمنديم اين خوانندگان روزبروز فزونتر گردند و بالاخره يكدسته اي كه رستگاري و رهايي اين كشور با دست آنان خواهد بود پديد آيد.
پرچم يكروزنامه اي كه تنها مقصودش پركردن ستونها باشد و هرچه بدستش افتاد يا بانديشة نويسندگانش رسيد بچاپ رساند نيست. اين روزنامه مقصدي را دنبال ميكند و راه آنرا

30 ـ ما را با موسيقي دشمني نيست

چند سال پيش كه ما از شعر سخن رانديم و به بيهوده گويي شعرا ايراد گرفتيم كساني گفتند : "با موسيقي هم دشمنست ، ميخواهد شعر و موسيقي و صنايع مستظرفه نباشد" و چون چند روز پيش دوباره در پرچم گفتارهايي در همان زمينه نوشتيم باز كساني آن سخن را بميان آوردند. ما نميدانيم چه ملازمه ميانة موسيقي و بيهوده گويي مي باشد كه ما از آن نكوهش مي كنيم و كساني بياد اين مي افتند. موسيقي كجا و اين بيهوده گويي كجاست؟!.. آري شعر را با موسيقي نسبتي هست. ولي ما كه با خود شعر دشمني ننموديم. بلكه از اينكه شعر را يك چيز جداگانه شمارند و بي هيچ نيازي بنشينند و قصيده يا غزل سرايند نكوهش كرديم.
همانا اينان مي خواهند بيهوده گوييهاي خود را همسنگ موسيقي جلوه دهند و هردو را از يك رديف و داراي يك ارزش شمارند. ولي

29 ـ در پيرامون شعر

چون در گفتارهاي پيش از مخالفت خود با شاعران نام برديم ميخواهيم در اينجا بهتر و مفصلتر شرح دهيم.
بايد دانست هرچيزي يك حقيقتي دارد كه اگر دانسته شود نيكي يا بديش بآساني شناخته خواهد بود. دربارة شعر هم بايد حقيقت آنرا دانست. زيرا چنانكه حقيقت بسيار چيزها دانسته نيست حقيقت شعر نيز دانسته نمي باشد.

28ـ بايد از نادانيها جلو گرفت

ما تاكنون بارها نام « حزبسازي» برده و گله كرديم. ولي هنوز جاي گله باز است ، هنوز بايد گفتارها برانيم. اين يك بازيچة بسيار خنكي گرديده. شش يا هفت تن گرد هم مي نشينند و يكرشته جمله هايي را از اينجا و آنجا دزديده در يكدفتري مينويسند : « وحدت ملي ، ترويج كشاورزي ، اصلاح برنامة فرهنگ ...» و نامي نيز از فلان و بهمان بروي خود ميگزارند ، و همين را حزب ميشمارند و بهمديگر وعده داده چنين ميگويند : بايد تبليغات كنيم ، بايد بكوشيم ، بايد جامعه را اصلاح نماييم ـ بيخردان چنين مي پندارند كه با اين چند چيز حزب درست ميشود. اين بازيچة كودكانه را حزب مينامند.
در تبريز حكايتي هست ميگويند

27 ـ بيكاري يكي از گناههاست

در يكرشته گفتارهايي از كارها و پيشه ها سخن رانده معني آنها را روشن گردانيديم. چنانكه گفتيم آنچه ما در زندگاني نيازمنديم در طبيعت گزارده شده. ولي بايد بكوشيم و آنها را بدست آوريم و از اينجاست كه كارها و پيشه ها پيدا گرديده. هر دسته اي از پيشه وران و كارگران و ديگران يك قسمت از لوازم زندگي را آماده ميگردانند و يا بيك بخشي از كارهاي آن ميپردازند. اينست معني كارها و پيشه ها.
در اينجا بايد يك نكتة ديگري را روشن گردانيم ، و آن اينكه بيكاري يكي از گناهانست. چون بايد در اين زندگاني بكوشيم و لوازم آن را آماده گردانيم ، از اينرو هر كس بايد پيشه اي يا كاري پيش گيرد تا در آن كوشش شركت كند و هر كسي كه بيكار مي نشيند معني اين رفتار وي آنست كه از دسترنج ديگران بهره ميبرد بي آنكه عوض دهد و اين خود خيانتي بتوده است.
ميدانم بيكاران خواهند گفت : ما پول ميدهيم و خواروبار و ديگر چيزها را ميگيريم. ما مفت نميخوريم. ميگويم

26 ـ دربارة استقلال


در شمارة 57 پرچم گفتاري از آقاي دادپرور دربارة آذربايجان بچاپ رسانيديم كه در آن چنين ميگويد : " در آذربايجان پرچم مانند دستة گلي دست بدست ميگردد ... هر كس مي خواهد ببيند نسبت به آذربايجان تازه چه نوشته شده ... اما افسوس ... كمتر در پرچم خبر مسرت بخشي نسبت به آذربايجان خوانده ميشود".
ميگويم : چه آذربايجان و چه ديگر جاها « خبر شادي آور» بسته بكوششهاي خود ماست. ما را از اين گرفتاريها جز كوششهاي خودمان رها نخواهد گردانيد. بايد كوشيم و فيروز گرديم و به نتيجه هاي شادي آور رسيم.

25 ـ در پيرامون خواربار

چرا نرخها بالا رفته؟..

در اين چند روزه كه گفتگوي پخش اسكناس بميان آمده ناگهان نرخها بالا رفته و بقيمت كالا افزوده. آيا علت اين گراني چيست؟..
اگر از بازرگانان و بازاريان بپرسيد چنين ميگويند : فزوني انتشار اسكناس اعتبار آنرا از ميان ميبرد. اينست مردم بدارايي خود ميترسند و شروع بخريد كالا كرده نرخها را بالا برده اند.
و اين يك بهانه اي بيش نيست و حقيقت چيز ديگري است. حقيقت اينست كه يكدسته از آزمند پول دوست اختيار بازار را در دست دارند و اينان هر روز درپي يك بهانه اي هستند كه قيمت كالاها را بالا ببرند و بميزان استفادة خود بيفزايند.
اينان كه شبها گرد راديو مي نشينند و گوش ميدهند ، روزها كه روزنامه خريده ميخوانند ، باين و آن كه ميرسند و جستجوي اخبار ميكنند ، منظوري جز اين ندارند كه ببينند يك بهانه اي هست

24 ـ بايد انديشه ها يكرويه گردد

در گفتارهاي گذشته معني « دارايي» را روشن گردانيديم. دارايي اين خاك و اين آبها و اين هوا و اين تابش آفتابست ، اين كانهاست كه بفراواني در سينه هاي كوههاست ، اين چهارپايانست كه از هرگونه در دسترس ماست و در كارهاي زندگاني بما ياوري ميكنند ، اين مرغهاي قشنگ است كه در خانه ها و در باغها با ما همسايگي ميكنند.
اينهاست اساس دارايي. بايد قدر اينها را دانست كه از يكسو در انديشة نگهداري آن بود و از يكسو بآبادي و نيكيش كوشيد.
در شهريور ماه گذشته كه آن حوادث اندوه انگيز رخ داد در همانروزها يكي از نمايندگان در مجلس گفتگوي جواهرات كرد و اينسخن بزبانها افتاد ، و من ميديدم مردم با يك علاقة بسياري باين گفتگوها ميپردازند و از اينكه شاه گذشته آنها را با خود نبرده شاديها مي نمايند.
اين كار آنان بمن بسيار ناگوار مي افتاد. زيرا ميديدم اينان به بيمهايي كه از هر سو كشورشان را فرا گرفته اهميت نميدهند ولي دربارة جواهرات آنهمه علاقه نشان ميدهند.
ميديدم اينان از حقايق بسيار دورند و چنين مي دانند كه سرماية زندگيشان آن جواهرات و مانند آنهاست. ميديدم معني درست دارايي را نميدانند.

23 ـ دارايي چيست؟..

يكي از دانستنيهاي مهم معني داراييست. دارايي چيست؟.. بسياري از مردم دارايي يا مال پول را ميشناسند. شما اگر بفلان بازرگان ايراد گيريد كه چرا فلان كالا را باروپا ميفرستيد ، پاسخ دهد : ميفرستيم پول بياورد ، ثروت بياورد.
ولي اين بسيار عاميانه است. پول دارايي نيست. پول افزار مبادله است.
چون

22 ـ سال نو فرا مي رسد

سال كهن 1320 بپايان آمده سال نوين 1321 فرا ميرسد.
سال نوين فرا ميرسد. چنين پيداست كه يكسال پرآشوب و رنجي خواهد بود و ما نيز در سهم خود رنجهايي خواهيم ديد و سختيهايي خواهيم كشيد.
شيوة همگانيست كه در اين هنگام بدوستان و آشنايان دعا گويند و پيام « شادباش» فرستند. ما بجاي شادباش و دعا مي گوييم : بياييد اي ايرانيان ، اين سال را براي خود سال نيكي و فيروزي گردانيم.
با اين گرفتاريها ما را جاي « شادي» نيست. دعا هم از ما نخواهند پذيرفت. ولي در دست خود ماست كه

21 ـ بايد از دور و نزديك دست بهم داد

در يكرشته گفتارهاي گذشته مقصود خود را روشن گردانيدم و اينك ميخواهم روشنتر از آن گردانم :
امروز ايران در يك حاليست كه اگر كسي نيك انديشد و حال گرفتاري اين توده را بديده گيرد بايد رويش نخندد و هميشه دلتنگ و ناآرام باشد. بايد شبها خوابش نبرد و هميشه دل پر از درد دارد.
ببينيد كشوريست ما داريم : داراي هواي خوش ، آبهاي گوارا ، زمينهاي بارده ، كشوري پر از نعمت و بركت. در اين كشور زندگي ميكنيم و درپي نگهداري آن نيستيم ، در انديشة آباديش نميباشيم ، بهره اي كه از آن توان برداشت برنميداريم.
امروز يكدستة بزرگي در اين كشور ببهانة مذهب خود را كنار كشيده مي گويند ما كاري بكشور نداريم.[1] اينان پول دولت را حرام مي شمارند. كوشش در راه كشور و نگهداري آنرا گناه مي پندارند. تا ميتوانند ماليات نميدهند ، بسربازي نميروند.
اينان تا حدي پافشارند كه ماها را كه بنگهداري كشور علاقه منديم دشمن ميدارند و آشكاره بد ميگويند و ريشخند ميكنند ، و هر زمان كه روز سختي بكشور پيش ميآيد بشماتت مي پردازند.

20 ـ دربارة آذربايجان

چون دارندة اين نامه ، برخاستة آذربايجانست بي مناسبت نخواهد بود اگر نخستين گفتار ، در نخستين شمارة آن ، دربارة آذربايجان باشد.

از شهريور ماه گذشته كه تبدلاتي در ايران رخ داده ، يكرشته گفتگوهايي دربارة آذربايجان ، در تهران پيدا شده. بتازگي هم گفتاري در يكي از روزنامه ها زير عنوان « غائلة آذربايجان» انتشار يافت.

آنچه ما مي دانيم در آذربايجان ، حادثه يا حالي كه شايستة نام « غائله» باشد نيست. آري در شهريور ماه[1320] كه آن تبدلات روداد در آذربايجان ناامني هايي آغاز شد. كردان به تاراجگري برخاستند ، در قره داغ و آن پيرامونها نابسامانيهايي پديد آمد. ولي اينها تازگي نداشت و آنگاه مخصوص آذربايجان نبود. من در آنهنگام در جنوب بودم. ميانة شيراز و بوشهر آمد و رفت سختي داشت و در كتل دختر روز روشن جلو اتومبيلها را مي گرفتند.

دربارة حال كنوني آذربايجان ما آگهي درستي را در شماره هاي آيندة پرچم خواهيم نوشت.

يك چيز شگفتي كه در آذربايجان ، برخلاف انتظار ، رو داده روزنامه ايست كه چند تن مينويسند و هواداري جدي از زبان تركي مي نمايند. اين روزنامه

19 ـ ما از مردم چه ميخواهيم؟..

در ايران يكرشته كلمه هايي هست كه معناهاي نيكي داشته ، ولي چون بدست بدان افتاده بد گرديده و كلمه ها نيز موهون شده كه آدم چون ميخواهد در گفتن و يا در نوشتن يكي از آنها را بكار برد سختش ميآيد.
يكي از آن كلمه ها « حزب» است كه از بس موهونست ما بسختي آنرا بكار ميبريم ، و آنگاه در ترديد مي مانيم كه آيا خوانندگان چه معنايي را از آن فهميدند ـ آيا آن معناي درست و نيكش را يا اين معناي آلوده و موهونش را؟..
من چون در نوشته هايم اين كلمه را بكار ميبرم اينست بايد در اينجا معني درست آنرا روشن گردانيده بگويم ما از اين كلمه چه معنايي را ميخواهيم. نخست بايد اندكي از تاريخچة حزبها در ايران بنويسيم.