«
پراکندگی مرگ است.» اینکه در ایران مردان و زنان آزادیخواه در زندانها بسر
میبرند یا بیصدا سر به نیست میشوند و مسئولانِ چنان دُژکرداریهای ننگینی شناخته
نمیشوند ، آیا این نشان از زبونی یک مردمی نیست؟! مگر
مردم سنگ و درختند یا که عروسکهای خیمه شب بازی که آنها را بیکبار بیکاره و افزار
دست دولت نشان دهند؟!.
هستند
کسانی که بدروغ مردم را بیاختیار وامینمایند. این کسان با چنان سخنی میخواهند
موضوع مسئولیت مردم را از ریشه انکار کنند. آن را میگویند زیرا نمیخواهند
خونسردی و بیدردی ایشان به آشکار افتد. میخواهند در زندگی تنها در اندیشهی خود
باشند. این را « زیرکی» و بهترین راه زندگی دانسته و زیانهایش را نمیدانند.