پرچم باهماد آزادگان

351 ـ سودمند و زیانمند را بیک چشم نباید نگریست

(جنبش کتابسوزان ـ 11)
 جنبش کتابسوزان نیز جدایی میان نیک و بد گزاشتن است. داوری میان کتاب سودمند و زیانمند کردنست. این خود گمراهیست که بیشتر مردم چون نام کتاب می‌آید ، بی‌هیچ اندیشیدنی دلباختگی می‌نمایند. مثلاً کسانی گمان دارند که « هر کتابی به یکبار خواندنش می‌ارزد». .. آیا خرد چنین چیزی را می‌پذیرد؟ آیا روانشناسی تربیتی این را می‌پذیرد؟ هندیان خوراکهای تند دوست دارند و ایرانیان گزافه‌ را. مگر آدمی چند سال عمر میکند که به هر کتابی با چنین دیده‌ای بنگرد؟!
همچنین اینان بی‌آنکه دربند سود و زیان کتاب باشند آن را « خوراک روح» می‌نامند. از چنان دلباختگی است که آموزگاران « کتاب ، یار مهربان» را عنوان موضوع انشاء میدهند و آن را یک « کار فرهنگی» می‌پندارند زیرا بدینسان شاگردان به کتابخوانی دلبسته می‌گردند و این اوج یک خدمت فرهنگی است.

350 ـ کوتاهشده‌ی 9 بخش گذشته

(جنبش کتابسوزان ـ 10)
در نوشتاری که در روزهای پیش در نُه بخش آوردیم نکته‌هایی بود که فهرست‌وار یاد می‌کنیم :
1ـ سرچشمه‌ي بدبختی این کیشها ، این کتابهاست ، این درسهاست ، این روزنامه‌هاست ، این دستگاه فرهنگ نام است. اين گرفتاري براي ايرانيان از هزار سال پيش رو آورده و زمان بزمان بيشتر و بدتر گرديده تا بحال امروزي رسيده.
2ـ پس از نومیدی از مشروطه نیکخواهانی علت درماندگی توده را بیسوادی مردم نشان دادند ولی از جنبش مدرسه‌سازی نتیجه‌ی وارونه گرفته شد. زیرا دیده شد جوانانی که از آنها بیرون می‌آیند از دیده‌ی ستودگیِ خویها و استواریِ عزمها از بیسوادان پس‌ترند. دانسته شد كه وزارت فرهنگ بجاي اينكه به شايستگي جوانان بيفزايد از آن ميكاهد.
بدآموزیهایی که یادشان کردیم بسیار بيم‌آور است و از راههای چندی زیانهای بسیار بزرگی را به توده رسانیده :

349 ـ دروغ بیشرمانه‌ی قرآن‌سوزی

(جنبش کتابسوزان ـ 9)
اینهاست نمونه‌ای از بدآموزیهای زهرآلود سعدی و حافظ. چون شما سنگ آنها را به سینه می‌زنید من اینها را یاد کردم. اکنون شما ... بگویید که آیا زیان این بدآموزیها را می‌دانستید یا نه؟.. آیا در این زمان که نبردهای سخت تاریخی در میان توده‌های جهان می‌رود و دولتهای دیگر به نورسان درس میهن‌دوستی و جانفشانی می‌دهند و از جوانان هوانورد و چترباز پدید می‌آورند ، به جوانان ایران درسهای صوفیگری و جبریگری و خراباتیگری دادن و سَهِشهای[= احساسات] آنان کشتن را زیانمند می‌شناختید یا نه؟.. ...
شاید بگویید : « ما زیانمندی آنها را ندانسته بودیم». بسیار نیک ما نیز ... می‌پذیریم که ندانسته بودید. لیکن چه خواهید گفت به اینکه ما چند سالست در این زمینه گفتارها نوشته‌ایم و بدآموزیهای سعدی و حافظ و مولوی و دیگران را پیاپی به رخ شما کشیده‌ایم؟!. آیا باز توانید گفت : « ندانسته بودیم»؟!.

348 ـ این بدآموزیها هر کدام به تنهایی یک توده‌ای را نابود تواند کرد

(جنبش کتابسوزان ـ 8)
این فشرده‌ي گفته‌های ایشانست :
اي بيخبر اين شكل مجسم هيچست                   اين طارم نُه رواق ارقم هيچست
***
جهان و هرچه درو هست هيچ در هيچ هست      هزار بار من اين نكته كرده‌ام تحقيق
***
حاصل كارگه كون و مكان اين همه نيست  باده پيش آر كه اسباب جهان اينهمه نيست
خوشوقت رند و مست كه دنيا و آخرت     بر باد داد و هيچ غم از بيش و كم نداشت
***
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو  که کس نگشود و نگشاید بحکمت این معما را
از یکسو نیز پافشاری می‌نمایند که ما را در این جهان اختیاری نیست ، و آنچه به سر ما خواهد آمد از پیش نوشته شده و کوششهای ما سودی نتواند داشت :
زین پيش نشان بودنیها بودست                        پیوسته قلم ز نیک و بد ناسودست
تقدیر تو را هر آنچه بایست بداد                     غم خوردن و کوشیدن ما بیهودست
***
بر عمل تکیه مکن خواجه که در روز ازل     تو چه دانی قلم صنع بنامت چه نوشت
***
بگیر طره‌ی مه طلعتی و غصه نخور    که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است
***
برو ای زاهد و دعوت نکنم سوی بهشت        که خدا روز ازل بهر بهشتم نسرشت
***
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند                   گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را
بدآموزیهای حافظ بیشتر از آنست که در اینجا بشماریم. این مرد کار را به آنجا رسانیده

347 ـ بتها نابود میگردند

(جنبش کتابسوزان ـ 7)
اکنون می‌خواهیم ... بپرسیم : آیا ما در این کارهای خود که تا اینجا باز نمودیم گناهی کرده‌ایم؟.. آیا به کاری بیرون از قانون پرداخته‌ایم؟.. اینک من کارهای خودمان را یکایک از شما می‌پرسم :
آیا ما حق داشته‌ایم که در اندیشه‌ي بدبختی این توده باشيم؟.. ...
پس از آن می‌پرسم : ما چون اندیشیدیم دیدیم مایه‌ي بدبختی این توده بيش از همه ، آن گمراهیهاست که نام بردیم. از هر راهی آمديم ـ از راه تاریخ ، از راه دانش ، از راه آزمایش ـ به همین نتیجه رسیدیم. آیا در این اندیشه و نتیجه گرفتن گناهی کرده‌ایم؟!.. آیا گامی به آخشیج[=‌ ضد] قانون برداشته‌ایم؟!.
شاید بگویید که ما در این اندیشیدن و نتیجه گرفتن دچار لغزش گردیده‌ایم. شاید بگویید که مایه‌ي بدبختی ایرانیان آن چیزهایی که ما می‌شماریم نیست. می‌گویم : پس شما بگویید که مایه‌ي بدبختی این توده چیست. شما بما راه نمایید. ما را از لغزش بیرون آورید. ... ما آنچه اندیشیده و دانسته بودیم بارها گفتار نوشتیم و در مهنامه‌ها و روزنامه بچاپ رسانیدیم. شما اگر ما را در لغزش می‌دیدید بایستی به نوشته‌های ما پاسخ دهید که نداده‌اید. چیزی که هست دیر نشده. شما اکنون هم توانید هر پاسخی می‌دارید بدهید. به هر حال ما بد نکرده‌ایم که اندیشیده‌ایم و به نتیجه‌ای رسیده‌ایم. در اینجا هم گناهی از ما سر نزده.

346 ـ پراکنده اندیشی چه اثری تواند داشت؟..

(جنبش کتابسوزان ـ 6)
در چند شماره‌ي پيش نمونه‌ای از پراکندگی اندیشه‌ها را نشان دادیم. کنون می‌خواهیم دنباله‌ي سخن را گرفته پيش رویم. می‌خواهیم رابطه‌ای که میانه‌ي آن اندیشه‌های پراکنده با بدبختیها و درماندگیهای ایرانیان است روشن گردانیم.
این بدبختیها و درماندگیها چه ربطی به اندیشه‌های پراکنده دارد؟!.. مگر اندیشه هم می‌تواند یک توده‌ي بزرگی را بدینسان درمانده گرداند؟!. برای دانستن اینها باید چند چیز را به دیده گرفت :
1) « سرچشمه‌ي کارهای آدمی مغز اوست». شما را بِهر کاری مغزتان وامیدارد. مرکز اراده‌ مغزست.

345 ـ چگونه به این جنبش رسیدیم؟

(جنبش کتابسوزان ـ 5)
 به سخن دامنه نمی‌دهم : ما ریشه‌ي بدبختیهای این توده را بدست آوردیم و یک چیستان تاریخی را باز نمودیم. سرچشمه‌ي بدبختی این کیشها ، این کتابهاست ، این درسهاست ، این روزنامه‌هاست ، این دستگاه فرهنگ نام است.
آری ما این را بدست آورده به آن شدیم که با همه‌ي این چیزها نبرد کنیم و همه‌ي بدآموزیها را براندازیم. چه آنهایی که بنام دین یا کیش رواج یافته ، چه آنهایی که بنام عرفان یا ادبیات پراکنده شده ، چه آنهایی که بنام اندیشه‌های نوین اروپایی به میان آمده ـ همه را ریشه‌کن کنیم.
...
ما نیک دانسته‌ایم که این کیشها و دستگاههای بدآموزی چیزهای ساده‌ای نیست. صدهزاران کسان از آنها نان می‌خورند. هزاران کسان به دستاویز آنها به مردم فرمان می‌رانند. نیک می‌دانستیم که ایشان تا توانند ایستادگی خواهند نمود و صد نیرنگ بکار خواهند زد و صد رنگ پيش خواهند آورد. نیک می‌دانستیم که خود را به دامن سیاست خواهند انداخت و از بدخواهان این کشور یاوری و پشتیبانی خواهند طلبید. همه‌ي اینها را نیک می‌دانستیم و همه‌ي دشواریها را از پيش می‌شناختیم. دانسته و شناخته به کوشش و فداکاری آماده گردیدیم.

344 ـ بدآموزیهای زهرآلود

(جنبش کتابسوزان ـ 4)
 دیدیم این گمراهیهای گوناگون و مغزآشوب که از هزار سال پيش در ایران بوده و مایه‌ي بدبختی این توده (و توده‌های دیگر) گردیده ، و در زمان ما نیز چون با اروپا همبستگی پیدا شده و اندیشه‌های اروپایی به ایران رسیده این بار چیزهای دیگری به آنها افزوده شده و زمینه به آشفتگی مغزها بازتر گردیده. گذشته از دانشهای اروپایی که جوانان درس می‌خوانند و چون با باورهای کیشی که در ته مغزهاشان خوابیده ناسازگار است مایه‌ي گیجی بیشتر می‌گردد ، در این چند سال در ایران روزنامه‌ها بدآموزیهای مادیگری را تکه به تکه با رُویه‌های[صورت] گوناگون در روزنامه‌های خود آورده‌اند و به گوشها رسانیده‌اند. از شگفتیهاست که در ایران کم کسانی «فلسفه‌ي مادی» را (به رویه‌ي دانش) می‌دانند. و اگر پرسیده شود : «مادیگری چیست؟...». جز کسان انگشت‌شماری پاسخ نتوانند داد ولی جمله‌های « زندگانی نبرد است» و « هر کسی باید زیرک باشد و پول در بیاورد» و «در جهان نیک و بدی نیست. هر کسی هرچه را به سود خود دید نیک می‌شمارد و به زیان خود دید بد می‌پندارد» و «هر کسی از روی ساختمان مغزی اندیشه‌اش دیگر است» و مانند اینها که بدآموزیهای پراکنده‌ي آن فلسفه است بر سر زبانهاست و در همه‌ي مغزها جا برای خود باز کرده.

343 ـ تاریخچه‌ی کوتاهی از بیداری ایرانیان

(جنبش کتابسوزان ـ 3)

بدینسان کشاکش پس از سالها جنگ و خونریزی با فیروزی آزادیخواهان پایان پذیرفت و التماتوم دولت خودکامه‌ي روس و دیگر پیشامدهای افسوس‌آور نیز مشروطه را از ایران نتوانست براندازد و این دستگاه در این کشور پایدار گردید.
ولی افسوس که دردها چاره نپذیرفت. بلکه به سختی آنها افزود. ناتوانی کشور در برابر بيگانگان بیشتر گردید. نابسامانی درون آن افزونی یافت. خویها پست‌تر و اندیشه‌ها کوتاهتر شد. ده دوازده سال از مشروطه نگذشت که همه‌ي آن امیدها که در دلها می‌بود جایش را به نومیدی داد. در این هنگام یک دسته بیکبار امید بریده پی کارهای خود رفتند و یک دسته‌ي دیگر چنین گفتند : «جامعه چون بیسواد است رشد سیاسی ندارد و تمام بدبختیها از اینجاست. باید جامعه را باسواد گردانید تا حقوق خود بشناسند و رشد سیاسی پيدا کنند. باید فرش و رخت خود را بفروشیم مدرسه برپا گردانیم. باید کارخانه‌های آدمسازی تهیه کنیم...». چند سالی نیز این سخنان در میان می‌بود و دسته‌ي بزرگی در این راه کوششها می‌کردند و مردم را وامی‌داشتند که فرزندانشان را به دبستانها فرستند.

342 ـ چه کتابهایی را می‌سوزانیم؟.. چرا می‌سوزانیم؟..

(جنبش کتابسوزان ـ 2)
درباره‌ی این جنبش که پاکدینان برپا کرده‌اند تاکنون از دیگران جز هایهوی ، رنجیدگی و سخنان بیپا شنیده نشده. این یکی از اندوههاست که در این کشور یک جنبشی که روی داده مردم یا دست کم برجستگان توده بجای آنکه نزدیک آمده بجستجو پردازند و بکوشند راست آن را بدست آورند و معنی‌اش را دریافته ، هرچه خرد راه‌نمود پیروی از آن کنند بدینسان دور ایستاده به نمودنِ احساسات یا روشنتر گوییم : تنها به هایهوی و رنجیدگی می‌پردازند.
کسروی کوششهایش را در زمینه‌ی زندگانی توده‌ای (اصول اجتماعی) با نوشتن کتاب آیین و پس از آن با بنیادگزاشتن ماهنامه‌ی پیمان آغازید و سپس روزنامه‌ی پرچم را بیرون داد و رویهم‌رفته سیزده سال به بازنمودن حقایق زندگانی از یکسو و علتهای درماندگی و زبونی ایرانیان از دیگر سو کوشید. چون علت آن زبونیها و درماندگیها از بدآموزیهاییست که در میان توده رواج دارد و سرچشمه‌ی بدآموزیها و گمراهیها نیز بیش از همه در کتابهای زیانمند بازمانده از دوره‌ی مغول می‌باشد اینبود او و یارانش به این نتیجه رسیدند که رهایی این مردم از آلودگیها بستگی بسیار به نابود گردانیدن کتابهای زیانمند دارد.

341 ـ جنبش کتابسوزان ـ 1

 بسیاری از خوانندگان آگاهند که ما جنبشی بنام کتابسوزان بپا داشته‌ایم و برآنیم که هرچه گسترده‌ترش گردانیم. در این زمینه کسانی نیندیشیده و نسنجیده رنجیدگیهایی نموده‌اند ولی از میان این رنجیدگان یک تن (آری ، یک تن هم) در این سالهای دراز ندیده‌ایم که درپی آن باشد که ما در این باره چه میگوییم و آنگاه اگر سخنان ما راست نیست ، گفتاری یا کتابی نویسد و گفته‌های ما را در این زمینه آورده ایرادهایی را که به آنها دارد نویسد یا در سخنرانی‌ای گوید.
بسا کسانی گویند در هفتاد سالی که ایران با خودکامگی و سانسور روبرو بوده ، کسی نمی‌یارسته در این زمینه سخنی بگوید یا بنویسد. بسیار خوب ، درباره‌ی ده سال اخیر چه گوییم که با بنیاد یافتن اینهمه کانالهای تلویزیونی بیرون کشور یا پایگاههای اینترنتی که سخنرانان یا نویسندگان می‌توانستند بدستیاری آنها آزادانه سخن گویند ، هیچکس به این زمینه‌ نپرداخته است؟!.
رو تُرش گردانیدن و چهره‌ در هم کشیدن ، پاسخی به سخنان ما نتواند بود.[1] این تنها نشان دهنده‌ی کم‌ژرفایی اندیشه‌های آن کسان است.
ما سخنان خود را بار دیگر می‌آوریم و چشم داریم تا خردمندان ایران و جهان در این باره بداوری برخیزند.

340 ـ حقایق چراغ راه ماست

خوانندگان میدانند که ما بیشترین پروامان به حقایق (آمیغها) است. برای مثال در آغاز کار این پایگاه و نیز در صفحه‌ی سخنان بیاد سپاردنی سخنی از کسروی بدینسان آوردیم :
«در بسیاری از رشته‌های زندگانی حقیقت از میان رفته. ما برآنیم که باید در ایران نخست یک تکانی در اندیشه‌ها پدید آید و سپس یک تکانی در طرز زندگانی پیدا شود و برای همانست که این کوششها را بکار می‌بریم. باید از هر باره بنیاد زندگانی حقایق باشد».
به علت اهمیت و تأثیری که حقایق در زندگی دارند ، ما از یکسو درپی شناخت آنهاییم و از سوی دیگر شاهراه پاکدینی را از آن رو که بروی حقایق بنیاد گزارده شده می‌پذیریم و به این کوششها برخاسته می‌خواهیم آواز خود را بگوش جهانیان برسانیم.