بسیاری از خوانندگان آگاهند که ما
جنبشی بنام کتابسوزان بپا داشتهایم و برآنیم که هرچه گستردهترش گردانیم. در این
زمینه کسانی نیندیشیده و نسنجیده رنجیدگیهایی نمودهاند ولی از میان این رنجیدگان
یک تن (آری ، یک تن هم) در این سالهای دراز ندیدهایم که درپی آن باشد که ما در
این باره چه میگوییم و آنگاه اگر سخنان ما راست نیست ، گفتاری یا کتابی نویسد و
گفتههای ما را در این زمینه آورده ایرادهایی را که به آنها دارد نویسد یا در
سخنرانیای گوید.
بسا کسانی گویند در هفتاد سالی که
ایران با خودکامگی و سانسور روبرو بوده ، کسی نمییارسته در این زمینه سخنی بگوید
یا بنویسد. بسیار خوب ، دربارهی ده سال اخیر چه گوییم که با بنیاد یافتن اینهمه
کانالهای تلویزیونی بیرون کشور یا پایگاههای اینترنتی که سخنرانان یا نویسندگان میتوانستند
بدستیاری آنها آزادانه سخن گویند ، هیچکس به این زمینه نپرداخته است؟!.
رو تُرش گردانیدن و چهره در هم کشیدن
، پاسخی به سخنان ما نتواند بود.[1] این تنها نشان دهندهی کمژرفایی اندیشههای
آن کسان است.
ما سخنان خود را بار دیگر میآوریم و
چشم داریم تا خردمندان ایران و جهان در این باره بداوری برخیزند.
« اين كار را چرا ميكنيم؟.. كتابها را
چرا ميسوزانيم؟.. براي اينكه آنها را سرچشمهي بدبختيها ميشناسيم و بياري خدا و
بخواست او بخشكانيدن آن سرچشمه ميكوشيم.
كساني بما ايراد گرفته رنجيدگي مينمايند.
ميگويم : از رنجيدگي چه برخيزد؟!. بهتر است بسخنان ما گوش دهيد و با ما بداوري
بنشينيد كه اگر حق با شماست ، ما دست از اين رفتار برداريم. وگرنه شما نيز با ما
همدستي كنيد.
ما باين كار بيمقدمه برنخاستهايم. ما سالهاست در اين راه
ميكوشيم و تاكنون صد گفتار بيشتر نوشته اين نشان دادهايم كه مايهي بدبختي اين مردم
انديشههاي پريشان و بدآموزيهاي فراوانيست كه در كتابها و مغزها جا گرفته. اين را
با دليلهاي بسيار ، روشن گردانيدهايم.
سپس چون بكوشش پرداخته ميخواهيم بياري آفريدگار جهان
ريشهي آن بدآموزيها را براندازيم در آن راهست كه بنابود كردن كتابها ميكوشيم و
هرچه را بدست آورديم بآتش ميكشيم. دوباره ميگويم : اينكار را با خواست خدا ميكنيم.
كنون شما هر سخني داريد بگوييد. آيا
اين توده را بدبخت و گرفتار ميدانيد؟!. اگر ميدانيد انگيزهي آن چيست؟!. ...»[2]
« چنانكه بارها گفتهايم ما اين
كار را از روي هوس ، يا از راه تندروي ، يا بنام ستيزه با اين و آن نميكنيم. بلكه
از روي فهم و بينش اين رفتار را برگزيدهايم و هودهي[نتیجه] بزرگي از آن
ميخواهيم.
كساني چون ميشنوند ما كتابها را بآتش
مياندازيم دهانشان باز ميماند. چه كنند بيچارگان! تاكنون از زيان اين كتابها
آگاه نشدهاند. در نزد آنان اين كتابها سرچشمهي فرهنگ و دانش است.
آنان كسانيند كه
درماندگي و بدبختي توده را با ديده ميبينند و خود نيز در آن بدبختي گرفتارند ، و
با اين حال تاكنون نينديشيدهاند كه سرچشمهي آن درماندگي و بدبختي چيست؟!.
ولي ما نيك ميدانيم كه آنچه تودههاي
شرقي را باين روز انداخته گمراهيهاي گوناگون و درهميست كه از هزار سال باز رواج
داشته و مغزها را پر گردانيده ، و چون ميكوشيم كه آن گمراهيها [را] براندازيم ، ناچاريم
كه كتابها را كه سرچشمهي آنهاست از ميان برداريم. اين كار ما درست مانندهي «پلشتروبي»[=
ضدعفونی] است كه پزشكان ميکنند. آنان هنگامي كه به بيماري ميپردازند تنها به
بهبود او بس نكرده بخانهاي كه خوابگاه او ميبوده و به رختها و ديگر كاچالش[اثاث
خانه] نيز ميپردازند و آنها را از ميكروبها پاك ميگردانند. ما نيز همان كار را
ميكنيم. بلكه ما آتش به زايشگاه ميكروبها ميزنيم.
كساني ميگويند : از آن كتابها هزار
نسخه بچاپ رسيده. چند نسخه را كه شما بسوزانيد چه نتيجه تواند بود؟!. ميگويم :
امروز آغاز كار است و خواهد رسيد روزي كه پشتهها افرازيم و همه را در يكجا آتش
زنيم. آنگاه اين سوزاندن دشمني نشان دادنست ، بيزاري جستنست. يك نتيجهي اين آن
خواهد بود كه مردم به بدي اين كتابها پي برند و آن پردهي ناآگاهي از جلو چشمشان
برداشته شود.
يكي نيز ميگويد : در اروپا كتابهاي
بدتر از اين چاپ شود و كسي هم نسوزاند. خود مردم بايد نيك باشند. ميگويم : ما
را با اروپا چه كار است؟! ما بايد با انديشه و فهم خود چاره بدردها كنيم. آنگاه
کی در اروپا چنين كتابهايي هست؟!.. اگر در اروپا كسي كتابي نويسد و اين بدآموزيهاي
زهرآلود صوفيگري يا خراباتيگري يا شيعيگري يا مانند اينها را بگنجاند او را ديوانه
شمارند و آسودهاش نگزارند. در اروپا اگر هم كتابهاي بدي بچاپ رسد هيچكس بمردم درس
بيغيرتي نخواهد داد. هيچ يكي نخواهد گفت : «پرواي آينده نكنيد ، در انديشهي گذشته
نباشد ، دم را فرصت شمارده بمستي بكوشيد». هيچيكي نخواهد گفت : «پي كار و پيشهاي
نرويد ، نان از گدايي بخوريد و بتهذيب نفس كوشيد».
شگفتتر آنكه ميگويد : «بايد خود مردم
نيك باشند». او نميداند كه نيكي مردم در دست خودشان نيست. ما اگر ميخواهيم
مردم نيك باشند بايد از راهش بنيكي آنها بكوشيم ، و راه همينست كه از گمراهيها و
نادانيها بيرونشان آوريم و كتابهاي زيانمند را از دسترسشان دور گردانيم.
اين سخن او بآن ميماند كه پزشكي كه
دستور «پلشتروبي» ميدهد يكي ايراد گرفته بگويد :
« اينها براي چيست؟!.. مردم بايد خودشان بيماري نگيرند».
« اينها براي چيست؟!.. مردم بايد خودشان بيماري نگيرند».
اين يك خويي در ايرانيانست كه هر كاري
كه ديدند و هر سخني كه شنيدند نافهميده و ناانديشيده خُرده گيرند. ميخواهند
خود را بنمايند و برتري فروشند. اينست باين گونه گفتههاي بسيار پوچ ميپردازند.
چيزيست بسيار
روشن : از هزار سال باز در ايران و كشورهاي اسلامي پياپي بدآموزيها پديد آمده :
شيعيگري ، باطنيگري ، جبريگري ،
صوفيگري ، فلسفهي يونان ، خراباتيگري ، علياللهيگري ، شيخيگري ، بهاييگري ، و
اينها كه هر يك گمراهي ديگري ميبوده كمكم بهم درآميخته و يك رشته پندارهاي درهم
گيجكنندهاي پيدا شده ، و همهي آنها بكتابها درآمده و از آنها بمغزها راه يافته
، و همانست كه مايهي درماندگي تودههاي بدبخت شرقي گرديده. اكنون كه انديشههاي
اروپايي بشرق رسيده ، اينها نيز نيك و بد درهم است ، و آنگاه با پندارهاي گيج
كنندهي كهن شرقي بهم ميآميزد و هرچه بدتر ميگردد.
باز ميگويم : سرچشمهي بدبختي
شرقيان اينهاست كه بايد از ميان رود. امروز جوانان كه سر ميافرازند گرفتار اينها
ميشوند و بيشتر ايشان بيكبار تباه ميگردند. اينست ما چنانكه از يكسو
آميغهاي[حقایق] زندگي را ميپراكنيم همچنان بايد باين كتابها پرداخته
بنابودي آنها كوشيم. ...»[3]
(این نوشتار دنباله دارد)
[1] : بود (bud) ، سبک شدهی بودن
[2] : دفتر یکم دیماه و داستانش
[3] : دفتر یکم دیماه 1322