(جنبش کتابسوزان ـ 10)
در
نوشتاری که در روزهای پیش در نُه بخش آوردیم نکتههایی بود که فهرستوار یاد میکنیم
:
1ـ سرچشمهي بدبختی این کیشها ، این
کتابهاست ، این درسهاست ، این روزنامههاست ، این دستگاه فرهنگ نام است. اين
گرفتاري براي ايرانيان از هزار سال پيش رو آورده و زمان بزمان بيشتر و بدتر گرديده
تا بحال امروزي رسيده.
2ـ پس از نومیدی از مشروطه نیکخواهانی
علت درماندگی توده را بیسوادی مردم نشان دادند ولی از جنبش مدرسهسازی نتیجهی
وارونه گرفته شد. زیرا دیده شد جوانانی که از آنها بیرون میآیند از دیدهی
ستودگیِ خویها و استواریِ عزمها از بیسوادان پسترند. دانسته شد كه وزارت فرهنگ
بجاي اينكه به شايستگي جوانان بيفزايد از آن ميكاهد.
3ـ بدآموزیهایی که یادشان کردیم بسیار بيمآور است و از راههای چندی
زیانهای بسیار بزرگی را به توده رسانیده :
یکم ، مردمان را پراکنده و ایشان را دچار چنددستگی گردانیده (چنانکه میهندوستی
را مثال آوردیم و نشان دادیم که این بدآموزیها راههای دیگری در برابر آن باز کردهاند.
ناگزیر مردمان در این زمینه به راههای گوناگون رفته پراکنده شدهاند و آن راهها
همه به آخشیجِ میهنپرستیاند. اینست شگفت نیست که دستورهای آن را از نیرو انداختهاند.
شگفت نیست که مردمان به آنچه پروا ندارند میهن است). دوم ، هر یک از آنها مردمان
را از راه میبرد و چیزهای زیانمند و بیپا یادشان میدهد. سوم ، چنانکه چند رشته از
این بدآموزیها در مغزی جا گیرد ، چون هر یکی با دیگری ناسازگارست در نتیجهي این ،
مغزها آشفته و بیکاره میگردد.
4ـ در مدت دوازده سال بیشتر با گفتارهای پیاپی زیانهای بسیار این
کیشها و این کتابها و این فرهنگ را بازنمودیم ، دلیلهای بسیار آوردیم و از دیگران
خواستیم هر ایرادی میبینند بنویسند. گاهی از راه تاریخ ، گاهی از راه روانشناسی
آمده این نشان دادیم که این بدآموزیها همچون زهری که بخون آمیزد تودهی ایران را
بیمار گردانیده.
5ـ بارها اینها را نوشتیم. بارها یادآور شدیم که هر که را به این
سخنان ایرادی هست بنویسد. کسی ایراد نگرفت. راستی هم جای ایرادی نمیبود.
6ـ در همه جای جهان صدا افتاده که باید
بکوشیم و کشور خود را نگه داریم و آزادی خود را از دست ندهیم. اینها جملههایی است
که در کشورها تکرار میشود. در ایران هم این سخنان هر روز گفته میشود و با اینحال
شما اگر دقت کنید تأثیری از آنها در میان نیست و ایرانیان با صد بیپروایی روز میگذرانند.
ریشهی چنین بدبختیای نیز در آن بدآموزیهاست. آنها نمیگزارد آموزاکهای سودمند
اثر کند. کسانی که گمان میکنند دمکراسی یا «حقوق شهروندی» یا «جامعهی مدنی»
یا هر اندیشهی تازهای که به آن دل میبندند ، درمان این بدآموزیهاست ، از سختجانی
و زیانمندی اینها چندان که باید آگاه نیستند و اینست سخن ناسنجیده میرانند.
این بدآموزیها همچون لجن ته حوض است که
بدبوییِ آب از آن میباشد. تا لجن پاک نشود بوی بد آب از میان نخواهد رفت ـ اگرچه
حوض را با گلاب پر کنید.
« ما يك چيزي در ايرانيان ميبينيم كه
همان دليلست كه بسيار نادانند. اينان از يكسو هميشه از حال بدبختي خود گله ميكنند
، و از يكسو ميخواهند بهيچ چيزي از آنچه امروز هست دست زده نشود : كيشها همچنان
بماند ، ديوانهاي شاعران در رواج خود باشد ، صوفيگري بماند ، خراباتيگري
بماند ، ماديگري بماند ـ همه چيز بماند و نيك هم گردند. در اينجاست
كه بايد گفت : اينان چشم دارند و نميبينند ، گوش دارند و نميشنوند ، و مغز دارند
و نميفهمند».[1]
7ـ در میان این نبردها چون دیدیم سرچشمهي گمراهیها و نادانیها
کتابهاست که یادگار دورههای زبونی و بدبختی این کشور است و تا این کتابها در
میانست ریشهي نادانیها بر نخواهد افتاد بخود بایا شماردیم که به نابود گردانیدن
آنها کوشیم.
8ـ اکنون اینها را میپرسیم :
الف) آیا ما حق داشتهایم که در اندیشهي بدبختی این توده باشيم؟.
ب) آیا در این اندیشه و نتیجهگیری که چارهی این بدآموزیها ، نابودی
کتابهای زیانمند است گناهی کردهایم؟!
پ) اگر میگویید ما دچار لغزش در نتیجهگیری شدهایم ، این وظیفهی
شماست که ایراد کار ما را بگویید و مردم را از دودلی برهانید. آیا راه رهیدن از
این بدبختیها چه بوده؟
ت) کتابهای حافظ و سعدی با این زیانمندی ، آیا ما گناه میکنیم که
آنها را در دست نورسان نگزارده و میسوزانیم؟..
9) یک ویژگی گرانبها که پاکدینی را از دیگر دستگاههای اندیشهای جدا
میگرداند آنست که پاکدینی از مردم میخواهد بجای آنکه چشم به غرب دوزند یا به آن
پروا کنند که دیگران چه خواهند گفت ، در هر کاری خرد را داور گردانند و بداوری او
گردن گزارند.
« يك تودهی زنده بايد جدایي
ميانهی نيكان و بدان گزارد».
« مردمي كه جدايي ميان نيكان
و بدان نگزارند و از بدان و خيانتكاران نفرت و بيزاري ننمايند روي رستگاري نخواهند
ديد».
« راه نيكي يك توده آنست كه هر كسي نخست بخود پردازد و خود را از بديها
پيراسته گرداند».
« رهايي شما بسته به نيكي شماست ، بسته بآنست كه براه آييد و از اين آلودگيها
و پراكندگيها پاك شويد ، و اگر نشويد بجايي نرسيد و پيشامدهاي جهان هرچه باشد جز بزيانتان
بسـر نيايد. اين نادانيست كه كساني اين آلودگيها را برو نميآورند و مينشينند و سخن
از پيشامدهاي جهان ميرانند و خود را بهرهمند از سود و زيان آنها وامينمايند».
« شما نيك باشيد و از پيشامدها نترسيد. يك تودهی غيرتمند و آراسته لگدمال
پيشامدها نگردد و از ميان نرود».
این سخنان دربارهی نیک گردیدن توده است لیکن نیکی توده جز در سایهی
از میان برخاستن بدیها نخواهد بود. برای این هم باید نخست نیک از بد جدا گردد. یک
اثر دیگر جدا گردانیدن نیک از بد ، پاکی خویها و گرایش مردم به نیکوکاری و بیزاری
از بدیهاست. جدا گردانیدن نیک از بد
نه تنها دربارهی کتابها بلکه در هر زمینهای ستوده است و از چیزهاییست که بالندگی
و پایداری یک توده به آن بستگی بسیار دارد.
[1] : پرچم نیمه ماهه شمارهی 8
(این گفتار دنباله دارد)