(جنبش کتابسوزان ـ 11)
جنبش کتابسوزان نیز جدایی میان نیک و بد گزاشتن
است. داوری میان کتاب سودمند و زیانمند کردنست. این خود گمراهیست که بیشتر مردم
چون نام کتاب میآید ، بیهیچ اندیشیدنی دلباختگی مینمایند. مثلاً کسانی گمان
دارند که « هر کتابی به یکبار خواندنش میارزد». .. آیا خرد چنین چیزی را میپذیرد؟
آیا روانشناسی تربیتی این را میپذیرد؟ هندیان خوراکهای تند دوست دارند و ایرانیان
گزافه را. مگر آدمی چند سال عمر میکند که به هر کتابی با چنین دیدهای بنگرد؟!
همچنین اینان بیآنکه
دربند سود و زیان کتاب باشند آن را « خوراک روح» مینامند. از چنان دلباختگی است
که آموزگاران « کتاب ، یار مهربان» را عنوان موضوع انشاء میدهند و آن را یک « کار
فرهنگی» میپندارند زیرا بدینسان شاگردان به کتابخوانی دلبسته میگردند و این اوج
یک خدمت فرهنگی است.
از آنسو شاگردان نیز میپندارند ایشان باید از کتاب و
کتابخوانی ستایش کنند. پس چنان انشاءهایی نوشته و سر کلاس درس میخوانند. به آنهایی
که ستایش بیشتر و بهتر نوشتهاند آفرینها ارمغان میگردد. شاگرد مینویسد : « ما
باید از کتابهای علمی و اخلاقی و رمانها و دیوان شعرا تا میتوانیم بخوانیم» ،
آموزگار هم بهبه و آفرین سر میدهد. این باورها بیهیچ دلیلی و بیآنکه میان نیک و
بد تفاوتی گزارده شود به دل شاگردان راه مییابد. مدرسه بپایان میرسد و بمیان
توده درمیآیند و همین سخنان را آنجا هم به همین سان میشنوند و آن باور در
دلهاشان استوارتر میگردد. چندی نمیگذرد که همانها را به فرزندان خود ، و اگر
آموزگار شدند به شاگردان یاد میدهند. عمرشان بسر میرسد ولی هیچگاه از فریبی که
خوردهاند آگاه نمیگردند.
آری ، یک فریب بزرگ.
چگونه
است که با هر کسی دوستی نمیکنیم؟!. چگونه است که راه هر سرگرمی و کوششی را بفرزند
خود نمیگشاییم؟!. چگونه است که هر خوراکی را نمیخوریم؟! به هر کاری برنمیخیزیم؟!. چرا در این گونه زمینهها نیک از بد و سودمند
از زیانمند جدا میگردانیم ولی کتابها را همه سودمند میدانیم؟!.
آیا گمان دارید این
باور اتفاقی رواج یافته؟!. درست است که این خود نشان کوتاهی خردها در روزگار ماست
ولی دستهایی نیز در کار بوده که فریبی بمیان آورند و کتاب را از هر گونهاش نیک و
مقدس وانمایند.
به این فریب کسانی
دامن زدهاند که سودشان را در زیان مردم و انتشار کتابهای زیانمند دیدهاند. ایشان از جدا گردانیدن نیک از بد کتابها و بداوری
سپاردن و ارزشگزاری بر آنها گریزانند. آنها هیچگاه نخواستهاند خرد داور سود و
زیان کتابها گردد ، مبادا که پرده از روی فریبکاریهاشان کنار رود.
پیشگامان
اینان همدستان شرقشناسان و بدخواه این توده و کشور بودهاند. سپس شاگردانشان از
آنان پیروی کرده به «تصحیح» ، « نقد» ، «حاشیهنویسی» یا چاپ کتابهایی پرداختهاند
که برای توده زهر کشنده بوده و آنان این را نیک میدانستهاند. ولی کسانی که از
ایشان پیروی کردهاند ، برخی به زیان کار خود آگاه نبوده و برخی نیز برای نام
درآوردن یا سودجویی به اینگونه زیانکاریها دست یازیدهاند. سپس کسانی هم بیک رشتهی
دیگری از کتابهای زیانمند از نوشتن یا ترجمهی رمانها ، پدید آوردن دفتر شعر از
بافندگیهای خود یا شاعرانِ درگذشته ، برخاسته و بکتابهای زیانمند بیش از پیش
افزودهاند.
بدینسان ، کتاب ،
کتابخوانی (از هر گونه) و کتابخانه مقدس گردیده. این را از گزارشهای تلویزیونی نیز
توان دید. از هر کسی که گزارش فراهم میگردانند و خواستشان بزرگ گردانیدن و ستایش
ازوست ، تلویزیون و خود او هر دو میخواهند که جلو قفسهی کتابهایش بنشیند و دوربین
یک دم چشم از آن قفسهها برندارد تا «درخشش دانشش» چشم تماشاگران را خیره سازد.
جملههای زیر را از
شبکههای اجتماعی میآوریم. ببینید چگونه کتابها را سراسر نیک دانسته و فرقی میان
سودمند و زیانمند آن نمیگزارند :
«مَبلغی که بابت خرید کتاب میپردازیم به مراتب پایینتر از هزینههایی
است که در آینده بابت نخواندن آن پرداخت خواهیم کرد».
« فقر یعنی اینکه کتابخانهات کوچکتر از یخچالت باشد. فقر یعنی اینکه
با هزینهی پیتزا مشکل نداشته باشی اما برای هزینهی یک کتاب دلدرد بگیری».
«کسانی که کتاب میخـوانند کمتر بدیگران فحش میدهند. بیشتر با دیگران
همدلی پیدا میکنند. دیگران را کمتر به بیشعوری متهم میکنند و در نهایت هم خود
آرامش بیشتری دارند و هم دیگران در کنار آنان خوشبختترند».
«وقتی یک کتاب هدیه میدهیم سالها قابل استفاده است و دهها نفر
میخوانند و همیشه بعنوان یک سرمایهی آگاهیبخش در کنار ماست». ..
چنانکه دیده میشود همه به سودهای کتاب پروا دارند. جز اندکشماری از
برجستگان توده که به آسیب برخی کتابها پرداختهاند ، مانند شادروان بانو توران
میرهادی[1] ، کمتر کسانی را مییابید که به این نکته پروا کردهاند یا میکنند.
اکنون میپرسیم : آیا گام نخست در کتابخوانی شناختن کتابی که برای خواندن
برمیگزینیم نیست؟! و اینکه چه سودی از آن برمیخیزد؟!.
پاکدینی در این گام پافشار است و آن را بجا و بایا میداند. چنین گامی
به رشد و شایندگی یک توده میافزاید. ببینید پاکدینی از ما میخواهد : « هر کاری
که میکنید سود توده را بدیده گیرید». این گفته همه چیز را دربر میگیرد. یکی
از آنها کتاب خواندن و نوشتن است. آیا با چنین معیاری کتابخوانی و کتابنویسی را
بسنجیم بهتر است یا آنکه در هر حال آن را سودمند بدانیم؟!..
خواست جنبش کتابسوزان نیز آنست که مردمان
کتابها را شناخته بخوانند. و چون میبیند مردم فریبخورده در برابر کتاب ـ از هر
گونه که باشد ـ دست بسته و بیاختیار میمانند و هیچ گمان بدی به آن نمیبرند اینست
در برابر چنان سستی و فریبخواری نمیتواند خاموش ماند. میخواهد مردمان بدانند
کتابهای سودمند ، زیانمند یا بیزیان کدامهاست. لیکن شناختن کتابها پس از آنست که
آلودگیها و بدآموزیها شناخته گردد. این هم گام دومی است که یک توده در راه شایندگی
تواند برداشت.
این جنبش پس از آن پیش آمد که دانسته شد ریشهی بدبختی این مردم در
این آلودگیها و بدآموزیهاست. دانسته شده تا آن کتابهای سراسر زیان هستند ، این
آلودگیها و بدآموزیها هم خواهند بود. باید بیگمان بود که راه رستگاری این توده
از این جنبش میگذرد.
«يكي از كوششهايي كه براي كندن ريشهی بدآموزيها و گمراهيها بايد كرد
، از ميان بردن هزارها كتابهاست. يكي از مايههاي درماندگي شرق اينها را بايد شمرد
و همه را از ميان بايد بُرد. از هزار سال پيش هر زمان سيل گمراهي ديگري برخاسته و
از سر شرقيان گذشته ولي چركاب همهی آنها در كتابها تهنشين گرديده. شما بيك
كتابخانه درميآييد ، كتابها ميبينيد پهلوي هم در قفسهها چيده و چون درمينگريد
این كتابيست در عرفان ، آن كتابيست در فلسفهی يونان ، آن فروغ مَزدَيَسني است و
از زردشتيگري سخن ميراند ، اين وجهدين ناصرخسرو است و از باطنيگري گفتگو ميكند ،
اين ديوان خيام خراباتيست ، آن ترجمهی فلسفهی شوپنهاور است ، اين تفسير ملا فتحالله
است ، آن مفتاح الجنانست ، آن ديوان ننگين ايرج است ، آن شعرهاي صادق ملارجب است
، اين كتاب فرائد ميرزا ابوالفضل است ، آن ارشاد العوام حاجي محمد كريمخانست. اگر
بشمُري كتابهاي بيست و سي گمراهي و بدآموزي را در يك كتابخانه تواني يافت. اينها
براي چيست و چه سودي از آنها توان برداشت؟!. آيا جز آتش چه چيز ديگر اينها را از
ميان تواند برد؟!.
اينها اگر بماند شما را نابود خواهد كرد و شما پيش افتيد و آنها را
نابود گردانيد.
ميدانم كتاب نگهداري يكي از هوسهاييست كه امروز رواج بسيار پيدا
كرده و كساني هرچه كتاب از نيك و بد بدست ميآوردند آن را نگه ميدارند و اين سخن
بر آنان ناگوار خواهد افتاد. ولي در راه پيشرفت توده بايد از اين هوسها درگذشت.
يكي از دليلها بر آنکه اينها سرا پا زيان ميباشد آنست كه بدخواهان شرق پولهاي
گزاف ريخته و آن كتابها را چاپ كرده و براي شما ميفرستند. آيا جز زيانِ شما آنان
را چه سودي از اين تواند بود؟!.
از چيزهايي كه همراه هياهوي ادبيات رواج يافته بدست آوردن كتابهاي
كهن و چاپ كردن آنهاست. همينكه چند تن از شرقشناسان اين كار را كردهاند ، در شرق
صدها كسان پيروي از آنان مينمايند و اين راهي براي نام درآوردن و يا سودجويي شده
كه بيآنكه جدايي ميانهی كتابهاي سودمند و زيانمند گزارند هرچه پيدا ميكنند بچاپ
ميرسانند. كنون شما اگر يكي از آنان را بيابيد و بپرسيد چسودي از آن براي تودهی
خود چشم ميداري؟!.. يا از آنكه ديوان صادق ملارجب را پراكنده ساخته بپرسيد : چه
نتيجه از پراكندن آن شعرهاي رسوا ميخواهي؟ يا از آنكه نصيحة الملوك غزالي را چاپ
كرده بپرسيد : چه دانشي از خواندن آن سخنان پوچ خوانندگان را خواهد بود؟! بپرسيد
تا ببينيد چه پاسخ ميدهند».[2]
سخن دیگری که باید بآن نیز اندکی بپردازیم آنست
که میگویند : « امروز همچون گذشته ، دیگر کسی کتاب نمیخواند یا نگاه نمیدارد.
امروز کتابها بیشتر یا صوتی و الکترونیکیاند یا اینکه مردمان از اینترنت نوشتار
میخوانند». میگوییم : آری ، نخست آنکه کتابها یا نوشتارهای الکترونیکی زیانمند
سرچشمهشان باز همان کتابهای کهن یا نو بوده. با آتش زدن به اینها پستی و بیارجیشان
را مینماییم و این خواه ناخواه اثر خود را دارد. همین مایهی آن خواهد بود که
حقایق در این زمینه انتشار یابد و کسانی که آنها را به رُویهی کتاب الکترونیکی
درآوردهاند از کارشان پشیمان گردند یا آنان که میخواندهاند بر زمانی که از دست
دادهاند و بدآموزیهایی که بمغز خود راه دادهاند افسوس خورند و گذشته از آن ،
چون از این راه به انتشار دهندگان آنها سود میرسانند از این کار دست شویند.
دوم ، آنچه دربارهی اثر داوری میان نیک و بد گفتیم اینجا نیز بجای
خود هست و دیگر نمیگردد. گفتیم که این داوری
گام نخست در راه شایندگی یک توده است. چه از جنس کاغذ ، چه الکترونیکی ،
باید مردم بدانند که نیک و بد را به یک چشم ننگرند. باید بدانند که بیپروایی به
کتابهای زیانمند ریشهی خود را کندن است. در اینجا هم اگر ما دستمان به کتاب
الکترونیکی یا نوشتارها و کتابهای اینترنتی نمیرسد و اگر تنها کتاب و فیلم و سیدی
و اینگونه چیزها را میتوانیم از دسترس جوانان دور گردانیم ، همین کار خُردی نیست
و رفته رفته دیگران را واخواهد داشت در داوریهای خود بازنگری کنند و زمینه برای
جلوگیرهای اینترنتی نیز فراهم آید.
با چنین جنبشی مردمان خواهند دریافت که رستگار گردیدن جز با دست شستن
از چنین آلودگیها نتواند بود. شما به این نگاه نکنید که امروز صد نسخه کمتر یا
بیشتر کتاب زیانمند سوزانیده میشود و این در برابر سیل چنان کتابهایی ناچیز است.
شما به این بیندیشید که این چه تکانی به اندیشههای مردمان خواهد داد. ما نشان
دادیم که کمتر کسانی کتاب را به دو دستهی زیانمند و سودمند یا بیزیان جدا
میگردانند. نشان دادیم که چنین تودهای راه زندگانی را گم کرده. چگونه میتوان
ایشان را از این گمراهی که دچارش گردیدهاند آگاه گردانید؟!.
این سوزانیدن ، دشمنی نشان دادن با آن کتابها و بیزاری جستن از
آنهاست. این جنبش مردم را بتکان خواهد آورد که به تیرهروزی خود و علتهایش
بیندیشند.
بیشتر مردمان جدایی چندانی
میان کتابها نمیگزارند و آن را در هر حالی « یار مهربان» میدانند. شما به این
بنگرید که کاری که ما به آن آغاز کردهایم ، این پردهی ناآگاهی را از جلو چشمان
ایشان برمیدارد.
[1] : شادروان توران میرهادی در زمینهی کتاب کودکان به کتابهای
زیانمند پروای ویژه داشته. او از بنیادگزاران و کارگردان اصلی « فرهنگنامهی
کودکان و نوجوانان» میباشد که جلدهای بسیاری از آن چاپ شده و بیرون آمده. روانش
شاد.
[2] : پیمان سال ششم شمارهی ششم صفحهی 313 (606313)
پایان