(جنبش کتابسوزان ـ 9)
اینهاست نمونهای از
بدآموزیهای زهرآلود سعدی و حافظ. چون شما سنگ آنها را به سینه میزنید من اینها را
یاد کردم. اکنون شما ... بگویید که آیا زیان این بدآموزیها را میدانستید یا نه؟..
آیا در این زمان که نبردهای سخت تاریخی در میان تودههای جهان میرود و دولتهای
دیگر به نورسان درس میهندوستی و جانفشانی میدهند و از جوانان هوانورد و چترباز
پدید میآورند ، به جوانان ایران درسهای صوفیگری و جبریگری و خراباتیگری دادن و سَهِشهای[=
احساسات] آنان کشتن را زیانمند میشناختید یا نه؟.. ...
شاید بگویید : « ما
زیانمندی آنها را ندانسته بودیم». بسیار نیک ما نیز ... میپذیریم که ندانسته
بودید. لیکن چه خواهید گفت به اینکه ما چند سالست در این زمینه گفتارها نوشتهایم
و بدآموزیهای سعدی و حافظ و مولوی و دیگران را پیاپی به رخ شما کشیدهایم؟!. آیا
باز توانید گفت : « ندانسته بودیم»؟!.
ما باز میپرسیم : شما نوشتههای ما را
خواندهاید یا نه؟.. اگر نخواندهاید پس این دشمنیها از چه روست؟!. اگر خواندهاید
دیگر چگونه توانید ندانستن را بهانه آورید؟!.
...
ما از شما میپرسیم :
کتابهای حافظ و سعدی با این زیانمندی ، آیا ما گناه میکنیم که آنها را در دست نورسان
نگزارده و میسوزانیم؟.. آیا گناهکار شمایید که اینها را و مانندهای اینها را به
دست نورسان داده سهشهای آنان را کشته مغزهاشان از کار میاندازید یا ماییم که آن
را گرفته به آتش میاندازیم؟!.. شما چه بهانه توانید آورد در برابر آنکه گلستان سعدی
را با آن باب پنجمش بدست جوانان میدهید و زشتی این کار خود را درنمییابيد؟!. آیا
ما حق نمیداریم تنها این را دلیل گرفته شما را دشمن بدخواه این توده
بشماریم؟!. همه چیز بکنار ، غیرتتان کجا رفته؟!. آ یا دادن گلستان و باب پنجمش
بدست جوانان ، با غیرت و مردی تواند ساخت؟!. شما همانها هستید که دیوان ایرج با آن
زشتیهایش بچاپ میرسد و بیست و پنج هزار نسخهي آن بدست نورسان میافتد و کمترین
تکانی بخود نمیدهید. ولی ما که آن را میسوزانیم بدشمنی برمیخیزید. آیا شما
بدخواه این مردم نیستید؟!.
یکی از بیآزرمیها که
پارسال در تبریز در میان وحشیگریها[1] رخداد این بود که ملایان و دیگران برای
برآغالانیدن مردم چنین پراکندند که ما قرآن را نیز سوزانیدهایم. این دروغ را پیرارسال
در تهران نیز پراکنده بودند. در حالیکه ما برای کتابسوزان در هر شهری جشن میگیریم
و این با بودن گروهی از مردمست که کتابهای سوزانیدنی را میسوزانیم. از این گذشته
تاکنون بارها گفتار نوشته بازنمودهایم که کدام کتابهاست باید سوزانید و ما هم میسوزانیم.
بازنمودهایم که قرآن در نزد ما گرامیست و همیشه پاس آن داشتهایم میداریم و
خواهیم داشت.
همان پارسال من چون
میدانستم که باز چنان دروغی را خواهند پراکند در نشست کتابسوزان تهران روز یکم
دیماه در گفتاری که راندیم در همان زمینه جملههایی را به زبان آوردیم که سپس چون
دفتری بنام «یکم دیماه» به چاپ رسانیدیم و نامهای کتابهای سوخته شده را چه در
تهران و چه در دیگر شهرها شمردیم ، در همان دفتر گفتار من نیز به چاپ رسیده و اینک
آن جملهها را در پایین از همان دفتر میآورم :
« این را هم بگویم :
دشمنان ما دروغی پراکندهاند که ما قرآن را نیز به آتش میاندازیم. روسیاهان چون
درماندهاند به این دروغ دست مییازند. من آشکار میگویم بسیاری از کتابهایی که
نزد دیگران ارجمند است ما به آتش میاندازیم. اینک کتابها روی میز چیده شده. در
میان آنها گلستان و بوستان سعدی ، دیوان حافظ و مفاتیح الجنان ، و مانند اینها هست
و همهي اینها درخور آتش است. ولی قرآن نزد ما گرامیست و ما پاسش میداریم. قرآن
کجا و اینگونه سوزانیدن کجا؟!.. قرآن جای خود میدارد. در میان کتابها یک
نسخه از انجیلها میبود که شما دیدید من جدا گردانیدم. انجیل با آن سخنانی که
دربارهاش توان گفت با این کتابها که به آتش میکشیم در یک رده نیست. کتابهایی که
بنیاد دینی از دینهای خدایی بوده باید پاس داریم».
یک دسته هم سوزانیدن
مفاتیحالجنان و جامعالدعوات و مانند اینها را دستاویز گرفته هوچیگری راه میانداختند.
میگفتند : «در اینها سورههایی از قرآن میبوده و شما سوزانیدهاید. نادانان نمیدانند
که بیشتر بدآموزان و گمراه کنندگان آيهها و سورههای قرآن را در کتابهای خود
آوردهاند ، و این نشدنیست که ما به پاس آنها از اینها چشم پوشیم. قرآن هر زمان که
دستاویز بدآموزان و گمراه کنندگان گردید باید از هر راهیست قرآن را از دست آنان گرفت
(گرچه با نابود گردانیدن آن باشد). همین کار را امام علی بن ایبطالب در جنگ صفین
در برابر نیرنگهای معاویه کرد.
مفاتیحالجنان کتابيست
پر از زیارتنامهها ، پر از دستورهای بتپرستی. جامعالدعوات کتاب فالست. سورههای
قرآن در توی آنها خود ناپاسداری بزرگی با قرآنست. نادان آن کسانی که اینها را نمیفهمند!.
برای جلوگیری از این ناپاسداری بهترین چاره سوزانیدن آن کتابهاست. ما بسیار نیک
کردهایم که آنها را سوزانیدهایم. باز هم خواهیم سوزانید. چیزی که هست این
سوزانیدن برای سورههای قرآن معنی دیگری میدارد و برای بازماندهي کتاب معنی
دیگری. دربارهی سورههای قرآن سوزانیدن همان معنی را میدارد که قرآن سوزانیدن
یاران پیغمبر.
همه میدانیم که در
زمان خلیفهی سوم چون قرآن نسخههای گوناگون پیدا کرده بود یاران پیغمبر یکی را که
درست میبود برگزیده نسخههای دیگر را سوزانیدند.
به سخن بيش از این
دامنه نمیدهم : این داستان کتابسوزانست که من با همهی پیرامونش به گفتگو
گزاردم. کارهای خود را یکایک باز نمودم. روشن گردانیدم که چه چیزهایی ما را به این کار واداشته است
و آنگاه چه نتیجههایی را از آن میخواهیم. باز نمودم که کدام کتابها را میسوزانیم.
اینها را با گشادی و درازی باز نمودم برای آنکه مردان پاکدل و غیرتمند بخوانند و
داوری کنند. نیک گفتهاند : « آن را که حساب پاکست از محاسبه چه باکست؟!.». ما در
راه رهایی یک تودهي بیست ملیونی میکوشیم و اینک من با سرفرازی بسیار کارهای خود
را به زبان آوردم. ما دوست میداریم سراسر جهانیان از کارهای ما آ گاه باشند. ...
خوب آقایان[نخستوزیر
، وزیر کشور ، وزیر دادگستری ، استاندار ، فرمانده ارتش ...] بگویید بدانیم چه
بهانهای میداشتید که بدینسان قانون را زیر پا گزاردید؟!. چه انگیزه میداشت که
از بایای خود چشم پوشیدید؟!. اگر روسیاه نیستید پاسخ دهید. شما نیز بنویسید.»
تا اینجا بود آن گفتار. چنانکه دیده میشود این گفتار
چگونگی جنبش کتابسوزان را روشن میگرداند.
[1] : داستان این وحشیگریها را که بریختن خونِ یاران کسروی
و تاراج باهماد آزادگان انجامید در پرچم هفتگی توانید خواند.
(این نوشتار دنباله
دارد)