مرا آشناييست كه نخست مسيحي بوده ولي چون
بزرگ شده و درس خوانده همچون هزاران ديگران از دين روگردان شده ، و چون
سالها در اروپا ميزيست پس از بازگشت بديدنم آمد و نشست و از ديدار هم خشنودي
نموديم و او بسخن درآمده چنين گفت : در اروپا رشتهی فلسفه را دنبال
ميكردم و در موضوع دين نيز اتد[=etude] كردم و چون بايران بازگشتم و شنيدم شما مجله مينويسيد
و طرفداري از دين ميكنيد بسيار تعجب كردم و بعضي شماره هاي مجله تان را گرفتم و
خواندم. حقيقت اينست كه چيزي نفهميدم و اينست آمده ام با خودتان گفتگو كنم. شما
كسي نيستيد كه بتعصب يا منظور مادي چيزي نويسيد و بايد يكي
دو ساعت با هم نشسته اين موضوع را حلاجي كنيم و من نميـدانم مي توانيم
گفتگو كنيم يا نه؟!.
گفتم : چرا نتوانيم و بهتر از اين چه كاري ميداريم؟!.
گفت : اگر بدتان نيايد اشكالاتي كه در موضوع دين دارم
مطرح كنم و ايرادهاي خود را بگويم ، و چون من در اين موضوع اتد كرده ام از روي
بصيرت و احاطه ايراد خواهم كرد.
گفتم : بدم نخواهد آمد. شما آزادانه ايرادهاي خود را
بگوييد و اين مرا فرصت خواهد بود كه خواست خود را از دين روشنتر گردانم. شما
ايرادهاي خود را يكباره بگوييد و من هم يكباره پاسخ خواهم گفت. چيزي كه هست بايد
خواستتان رسيدن براستي باشد و پافشاري به پيش بردن گفته هاي خود ننماييد. اگر شما
از روي بينش و فهم ايراد خواهيد گرفت من نيز از روي بينش و فهم پاسخ خواهم داد.
گفت : من تصديق ميكنم كه اديان سه هزار سال بيشتر دنيا
را اداره كرده. انبياء مردم را از بت پرستي نجات داده و خودشان عقايدي در اطراف
زمين و آسمان و خدا و بهشت و جهنم بمردم ياد داده و اصول معيشتي هم بنياد نهاده اند
كه تقريباً سه هزار
سال يا بيشتر دوام داشته.
ليكن از آنجا كه عالم
در ترقيست سوسيولوژي اروپا (علوم اجتماعي) پيدا شده
و آنرا از بين برده و اولين ايراد من بشما اين است كه اصول عقيده و معيشتي اديان
در نتيجهی ترقي كون محكوم بنابودي شده و از ميان رفته و شما كه
ميخواهيد آن را بازگردانيد اولاً مبارزه با طبيعت مينماييد و ثانياً بر فرض آنكه
مغلوب نشده و موفقيت پيدا كنيد تازه نتيجه آن خواهد بود كه مردم را از ترقي
بازداشته بقهقرا بازگردانيد.