پرچم باهماد آزادگان

233 ـ يك مردمي تا خود نيك نباشند از جهان نيكي نبينند

پایگاه : چون با ساختاری که این پایگاه دارد دسترس به گفتارهای گذشته آسان نمی باشد برای آنکه آنها از دیده ها دور نماند بدیده داریم هر چندگاهی گفتارهای ارجدار گذشته را تازه گردانیم.
در زیر گفتار شماره‌ی 2 و 3 این پایگاه را بار دیگر نشر می کنیم.

در تاريخ هندوستان چنين مي خوانيم :
در آغاز سده‌ی هفدهم دو كشور فرانسه و انگليس نمايندگيهاي شركتهاي بازرگاني خود را در هندوستان برپا كردند. اين شركتها حق انحصاري بازرگاني ، پديد آوردن نيروي پليس در هندوستان را از دولت خود دريافت كرده در آنجا نيز با دادن پيشكش و يا ماليات به پادشاه يا فرمانرواي محلي حق ساختن ساختمانهاي بازرگاني يا بندرگاه را بدست آوردند. ساختمانهاي بازرگاني همان مغازه ها ، انبارهاي كالا و خانه هاي مأموران بود كه برج و باروي استواري آن را دربر مي گرفت تا در هنگام جنگ با دشمنان بتواند پايداري كند.
پس از مرگ پادشاه هندوستان بنامِ اورنگ زيب (1707) ، كاركنان دولت و پادشاه كه با عنوانهاي نوّاب و راجه شناخته مي شدند سر به خودسري برداشته و بجنگ ميان خود پرداختند.

232ـ یک نامه از راهنما

پایگاه : نامه‌ی زیر را یکی از برادرانمان در دسترس ما گزارده. با سپاس از ایشان خواهشمندیم یاران هر گونه نوشته یا خاطره‌ای از راهنما و یاران کهن دارند برایمان بفرستند تا در اینجا در دسترس همگان بگزاریم.
نام گیرنده‌ی این نامه نوشته نشده. میتوان گمانید که او شادروان فروتن ، داماد خواهر راهنما بوده. ولی این بیگمانست که گیرنده از یاران نزدیک کسروی و از اندامان باهماد آزادگان بوده.
اینک متن نامه :

231ـ ما چه مي گوييم؟..ـ12

در این دو سده‌ی اخیر به بیداری مردم و بهبود کشور کم کوشیده نشده. از کارشناس نظامی برای ارتش ایران آوردن در زمان فتحعلیشاه ، دارالفنون و دیگر اصلاحات امیرکبیر ، جنبش بزرگ مشروطه ، مدرسه سازی ، برداشتن چادر و دیگر کارهای نیک رضاشاه تا ملی شدن نفت و کوششهای دکتر مصدق و یارانش ، دادن حق انتخاب به زنان و اصلاحات ارضی در زمان محمدرضاشاه ، همچنین برانداختن پادشاه ، گرچه به گواهی تاریخ اینها هر یک گامهایی در راه پیشرفت بوده ولی چاره‌ی درد اصلی کشور نگردیده. به نیک گردیدن توده نینجامیده.
ـ این سخن به کوشندگان سیاسی ما گران می افتد که می شنوند به نیکی مردم نکوشیده اند. ولی چه باید کرد که این جز راستی نیست.
از بدیها پیراسته گردیدن و حقایق زندگانی را دریافتن پرورش یافتنست. ولی کوشندگان سیاسی ما بویژه این کوشندگان اخیر چه کرده اند؟!. شما به کارهایی که کرده اند بنگرید. آیا از کوششهای آنها مردم به دمکراسی دلبسته‌تر گردیده اند؟!. آیا معنی آن را بهتر دانسته اند؟! آیا از گمراهیهای خود آگاه گردیده اند؟! آیا آلودگیهای خود را شناخته اند؟! آیا حقایق زندگانی را آموخته اند؟! همه‌ی اینها بکنار ، آیا در رفتار یک دسته ای از مردم نیکی و بهبود دیده شده است؟!

230ـ ما چه مي گوييم؟..ـ11

ـ کارنامه‌ی کوشندگان سیاسی ایران گواه راستی سخنان ماست. ما اینجا هفتاد سال اخیر را بدیده میگیریم :
پیشامدهای شهریور1320 تاریخ ایران را دگرگون گردانید. با افتادن رضاشاه شیرازه‌ی کارها از هم گسیخت. دولت سستی که بر سر کار آمد از سختگیریها کاست و خود را هوادار آزادی و دمکراسی وانمود و زبانها و قلمها را آزاد گزارد. مردم بیکباره خود را رها از هر بندی یافتند و از اینجا یک رشته هرج و مرجهایی در کشور پدید آمد.
این همیشه بوده و خواهد بود که در چنین هنگامهایی مردمِ بیسر و بیسامان که از پیش پا افتاده ترین معنیها نیز ناآگاهند آزادی را بی‌مرز دانسته چنین دانند که به هر دلخواسته‌ای توانند برخاست. از اینجا خردمندان و برجستگان توده باید دست بهم داده بجلوگیری برخیزند. بفهمانند که آزادی آنچنان که آنان پنداشته اند نیست و مرزهای خود را دارد. و بدینسان از نابسامانیها جلو گیرند و خود پیش افتاده مردم را به رعایت قانون و نگاهداشتنش وادارند. ولی کوشندگان ما کاری به این کارها نداشتند. همینکه خود را آزاد یافتند به کارهایی برخاستند که زیبنده‌ی آزادیخواهان و خردمندان نبود.

229ـ ما چه مي گوييم؟..ـ10

ـ این نکته دانستنی است که گرفتاریهای توده‌ي ما تنها آنهایی نیست که یاد کردیم. لیکن ما سرچشمه‌ها را نشان دادیم. دیگر گرفتاریها از این سرچشمه‌ها آب می خورد. مثلاً یکی از آنها که گریبان مردم را گرفته و ناآرامشان گردانیده آشفتگی وضع ادارات است. از اینجا کسانی آن را یکی از«علت»های پس ماندگی کشور بشمار آورده‌اند. ولی اگر بدی قانونها و فزونی کارمندان را کنار بگزاریم ، آن نه علت بلکه خود «نتیجه»‌ی آلودگیهاست ـ آلودگیهایی که نامشان بردیم. همچنانست رفتار مردم با یکدیگر مثلاً در همسایگی و کوچه و بازار یا هنگام رانندگی و برخوردهایی که از این راهها پیش می‌آید. این نتیجه‌ی آن گرفتاریها و آلودگیهاست که به نامهربانی مردم با یکدیگر ، پستی خویها ، بی‌اعتمادیها و خودخواهیها انجامیده.[1]

228ـ کتابسوزان چیست؟.. ـ4

کتابهای زیانمند چه بنیادهایی را که برنینداخته
ولی آنچه شما پیش چشم نیاورده اید آن نوجوانانی است که در حوزه‌ها از همین کتابهای سراسر گمراهی خوانده پله‌های ملایی را یکایک بالا رفته سرانجام از شمار مفتخوران و گمراه گردانان میگردند. داستان زیر را که یکی از آشنایان گفته به عنوان نمونه می آوریم.
روزی تلفن زنگ زد و یک دختر بازاریاب تلفنی به تبلیغ کتابی از شیخ صدوق بدینسان پرداخت : عنوان کتاب «فضایل و مکافات عجیب اعمال در دنیا و آخرت» است ، در این کتاب شما خواهید دانست که چه سوره‌ای باعث افزایش رزق و روزی می شود ، چه سوره‌ای سختیها و مشکلات را دور میکند ، چه سوره ای فشار قبر را کم میکند ... صدقه در روز بهتر است یا در شب ... کتاب سیصد صفحه است به بهای هفت هزار تومان با پیک رایگان!
شما از همین یک نمونه آن را ببینید که نیروهای این کشور در کجاها بکار می رود و چه راههایی برای دست اندازی به داراک مردم پدید آورده اند. تنها پول مردم نیست که به کیسه‌ی یک مشت مفتخور می رود بلکه بدتر از آن اینست که مردم را با سخنان بیپا و زیانمند سرگرم گردانیده از پرداختن به کارهای سودمند باز می دارند. یک کلمه بگوییم : فریبشان می دهند و گمراهشان می گردانند.

227ـ کتابسوزان چیست؟.. ـ3


باید کارها از روی خرد باشد
هنوز نکته‌ی دیگری درباره‌ی پیروی از خرد هست. پاکدینی بر آن است که ملیونها مردم ایران دست از کیشها و باورهای بیپا و زیانمند خود بردارند و بیک شاهراه درآیند تا زندگانی سرشار از خوشی و نیکروزی را بیازمایند و بسر دهند. چنانکه می کوشد (برای مثال) شیعیان و بهاییان به آن جایگاهی از خرد و بینش رسند که معنی راست دین را شناسند و از این کوره‌‌راهها روی برگردانیده در برابر فشارهای دولت و نزدیکان و هیاهوی توده‌ی عامی ایستادگی کرده چندان دلیر گردند که بیکبار دست از کیش پدری خود بشویند ، همچنان می کوشد ایرانیان بجای تقلید و پیروی از آیین زندگانی اروپایی در هر کاری خرد را راهنمای خود گردانند و زبون هایهوی و تبلیغات نگردند. فریب آنها را نخورند و به استقلال اندیشه و رأی رسند.
خود کسروی اگر استقلال رأی نمی‌داشت و اندک پروایی به هیاهوی مردم و باورهای بیپای ایشان میکرد می بایست دست از همه‌ی آن کوششها بشوید. پس راستی را مردمان باید به جایگاهی از خردمندی برسند که هر کاری میکنند نه از روی تقلید بلکه براهنمایی خرد باشد و از هرچه جز اینست دوری کنند. اینکه فلان توده باور و رفتار دیگری دارند یا اگر کاری جز دیگران کنم چه‌ها خواهند گفت ، اینها هیچیک نباید جلو راهنمایی خرد را گیرد.
 این را نیز ناگفته نگزاریم : ما که دمکراسی را پذیرفته و در راهش کوششهای بسیار بکار می بریم انگیزه اش نه تقلید از اروپاییان بلکه پیروی از خرد است. زیرا این خرد است که دمکراسی را بهترین گونه از حکومت نشان می دهد.

226ـ کتابسوزان چیست؟ .. ـ2

تاریخچه ، انگیزه‌ها ، هوده ‌ها

شماها سنگ حافظ و سعدی را به سینه می‌کوبيد. بهتر است در آن زمینه نیز پرسشهایی از شما بکنيم :
ما درباره‌ي حافظ کتابی نوشته‌ایم که دو بار به چاپ رسیده. آیا شما آن را خوانده‌اید یا نه؟!. اگر خوانده‌اید بگویید چه ایراد داشته‌اید؟!. ما در آنجا زیانهای دیوان حافظ را که بسیار است با دلیل باز نموده‌ایم. بگویید شما چه پاسخی داده‌اید؟!. اگر نخوانده‌اید پس چگونه توانسته‌اید درباره‌ي کارهای ما «تصمیم» بگیرید[یا در آن باره داوری کنید]؟!. سخنان ما را ندانسته و نسنجیده چه سان به دشمنی برخاسته‌اید؟..

گذشته از این کتاب ، ما بارها گفتار درباره‌ي خیام و حافظ و سعدی نوشته بدآموزیهای زهرآلود آنان را به رخ شما کشیده‌ایم. خیام و حافظ از یکسو جهان را هيچ و پوچ می‌شمارند و نکوهشها می‌کنند و صد پافشاری نشان میدهند در این باره که مردم زندگانی را خوار دارند و بیپروایی نمایند ، گذشته را فراموش کنند و درپی آينده نباشند ، و دم را غنیمت دانسته به مستی و خوشی کوشند. این فشرده‌ي گفته‌های ایشانست :

225ـ کتابسوزان چیست؟.. ـ1

تاریخچه ، انگیزه‌ها ، هوده ‌ها


درباره‌ی کتابسوزانی که پاکدینان (یاران کسروی) برپا کرده اند تاکنون از دیگران جز هایهوی و سخنان بیپا یا گله و رنجیدگی شنیده نشده. این یکی از اندوههاست که در این کشور یک جنبشی که روی داده مردم بجای آنکه نزدیک آمده بدستیاری اندیشه ، بکوشند راست آن را بدست آورند و معنی اش را دریافته به داوری خرد سپرند و هرچه خرد راه ‌نمود پیروی از آن کنند بدینسان دور ایستاده با آن از روی احساسات رفتار میکنند. 

کسروی کوششهایش را از سال 1312 آغاز کرد و در گفتارهایی که در ماهنامه‌ی پیمان و سپس در روزنامه‌ی پرچم نوشت به بازنمودن حقایق و از جمله علتهای درماندگی و زبونی ایرانیان پرداخت. چون علت آن زبونیها و درماندگیها از بدآموزیهاییست که در میان توده رواج دارد و سرچشمه‌ی بدآموزیها و گمراهیها نیز بیش از همه در کتابهای زیانمند می‌باشد اینبود او و یارانش در سالهای پایانی دهه‌ی 1310 به این نتیجه رسیدند که نابود گردانیدن کتابهای زیانمند یکی از کوششهای سودمند و واجب برای رهایی این مردم از آلودگیهاست. 
«ما باين كار بيمقدمه برنخاسته‌ايم. ما سالهاست در اين راه ميكوشيم و تاكنون صد گفتار بيشتر نوشته ‌اين نشان داده‌ايم كه مايه‌ي بدبختي اين مردم انديشه‌هاي پريشان و بدآموزي‌هاي فراوانيست كه در كتابها و مغزها جا گرفته. اين را با دليلهاي بسيار ، روشن گردانيده‌ايم».

224ـ درباره‌ی کتابسوزان ـ 6

در آن ميان چون بخاري آماده گرديده بود « كتابسوزان» آغاز گرديد. آقاي كسروي يكايك كتابها را برداشته به بخاري مي‌انداخت و درباره‌ي برخي از آنها سخناني مي‌گفت.
نخست بسته‌ي كاغذي را برداشته گفت : اينها نوشته‌هاي آقاي يزدانيانست. پيش از آنكه براه ما آشنا گردد اينها را كه شعر است و رُمانست نوشته. اكنون پاكدلانه آورده كه بآتش كشد. دو تن ديگري از جوانان همين كار را كرده‌اند. رُمانهايي را كه نوشته‌اند آورده‌اند كه سوخته شود. هر جوان باخرد و غيرتمندي بايد اين كار را كند. رُمان نوشتن و شعر گفتن هوسهاي بي‌ارجيست. شما جوانان بايد آماده باشيد كه كارهاي بزرگ كنيد. كارهاي بزرگ كنيد تا خود بزرگ باشيد. شما در اين راه كه هستيد دست بهم داده برهايي بيست مليون توده كوشيد. همه‌ي نيروهاي خود را در اين راه بكار بريد. اين پيشرفتي كه ما راست دير يا زود با بدخواهان اين كشور برخوردي روياروي خواهيم داشت. شما خود را آماده‌ي آن روز گردانيد.

223ـ درباره‌ی کتابسوزان ـ 5

پایگاه : سیزدهم مرداد سالروز فرمان مشروطه گرامی باد! این روز را به همه‌ی ایرانخواهان خجسته باد میگوییم. برای این روز مژده اینکه تارنمایی به نشانی زیر کتاب تاریخ مشروطه‌ی ایران را از آغاز تا انجام تکه به تکه آورده و سپس به تاریخ هجده ساله‌ی آذربایجان آغاز نموده. ما به این یاران سپاس گزارده دست کوشنده شان را از دور می فشاریم و شما را به بازدید از آن می خوانیم :

http://mashruteh.mihanblog.com


اکنون می‌خواهیم بسخن دیگری در این پست بپردازیم. خوانندگان بیاد دارند که در بازپسین بخش از گفتار « ما چه میگوییم؟» گفته‌های زیر را آوردیم :
« ـ اين نكته در ايران نادانسته مانده كه گرداننده و راه برنده‌ی آدمي دانسته ها و فهميده هاي اوست. از اینجاست که نه تنها به شنیده ‌ها و دیده‌ها بلکه به اندیشه‌ها و آنچه به مغزها راه می یابد که سرانجام هم به کردارها می‌انجامد پروایی ندارند.
ـ مردم چون باسواد گرديدند درپي خواندن خواهند بود و كتابها براي خواندن خواهند خواست. پس جاي پرسشست كه چه كتابهايي بخوانند؟.. اگر كتابهاي ما همين هاست كه هست بيگمان زيان باسوادي بيشتر از سود آن خواهد بود.
ـ یک بینشی که از بازنمودن حقایق و این کوششهای ما بدست خواهد آمد اینست که مردم درخواهند یافت که کتاب بخودی خود نمیتواند نیک باشد. نیکی یا بدی کتاب در سودمندی یا زیانمندی نوشته‌های آنست. این نافهمی باید از میان برخیزد که کتاب را بخودی خود نیک می‌‌پندارند. فهم همین نکته یک گامی در راه پیشرفت است.»

222ـ ما چه مي گوييم؟..ـ9

پایگاه : در گفتارهای پیش چنانکه گفته بودیم از کتاب انکیزیسیون در ایران سود برده خواست خود را با تکه های کوتاهشده‌ای از آن باز نمودیم. اینک گفتگو را با بهره‌جویی از کتاب « در راه سیاست» دنبال می کنیم.
ـ دستگاههای تن از جمله تنفس ، گوارش ، گردش خون ، مغز و اعصاب و دیگرها چنانست که کارکرد درست هر یک نتیجه‌ی کارکرد درست دیگران و هماهنگی آنان مایه‌ی تندرستی است. کسی که دستگاههای تنش بدینسان درست و هم‌آهنگ کار کند تندرست بوده و آن کس نیرو دارد و در کارهایش فرو نخواهد ماند. ولی اگر هر کدام از دستگاهها کارش را بدرستی انجام نداد و این هماهنگی میان اندامها بهم خورد او بیمار گردیده از نیرویش کاسته و از کار افتاده خواهد شد و اگر اینحال سختتر گردید به مرگ او خواهد انجامید. پس تندرستی نتیجه‌ی یگانگی و هماهنگی دستگاههای تن ، و مرگ نیز نتیجه‌ی پراکندگی و ناهماهنگی آنهاست.
چنانکه بیماری مایه‌ی ناتوانیست ، همچنان ناتوانی نشان بیماریست.
در کشورها نیز همان حالست. کشورها نیز بیمار و تندرست دارند.

221ـ ما چه مي گوييم؟..ـ8

ـ كيش شيعي يا بهتر گويم دستگاه ملايان در ديده‌ی ما خصوصيتي داشت. اگر مايه‌ی بدبختي ايران سه چيز باشد يكي همينست. از سوي ديگر ما مي دانستيم ملايان با آن دستگاهي كه درچيده‌اند تا توانند ايستادگي خواهند نمود ، و چون دليل يا منطق در ميان نيست به هايهوي و شورانيدن مردم و يا بسخنان زشت و بيهوده خواهند برخاست.
ـ یکی از بزرگترین آسیبهایی که دستگاه ملایان به ایران رسانید ناانجام گزاردن جنبش مشروطه بود. راستست كه در آن جنبش شادروانان بهبهاني و طباطبايي پيشگام گرديدند و سه تن از علماي بزرگ نجف ـ آخوند خراساني و حاجي تهراني و حاجي شيخ مازندراني ـ پشتيبانيهاي مردانه نمودند. ولي آنها جدا بودند. ديگران با آنها نيز كينه ورزيده و بدخواهي نشان دادند.
مردم نافهمِ عامي را برآغالانيدند و در تبريز كار را بجنگ رسانيده خونها ريختند و با دست صمدخان سرانِ آزاديخواهي را ببالاي دار فرستادند. ولي چون با همه‌ی اينها درماندند و كاري نتوانستند اينبار از درِ ديگر درآمدند. باين معني كه در بيرون ، گردن گزاردند و بخاموشي گراييدند. بلكه خودشان از قانونها و اداره هاي مشروطه بسودجويي پرداختند. چيزي كه هست در همان حال از كارشكني و دشمني باز نايستادند.

220ـ ما چه مي گوييم؟..ـ7


ـ افسوس در اینست که جهانیان از دینها که رو برمیگردانند بیش از همه گرفتار مادیگری گردیده و از سرچشمه‌های آسایش و خوشبختی که همانا آدمیگری و اخلاق ستوده می‌باشد هر دم دورتر میگردند. آری همچنان از دل جویای نیکیهایند ولی پیروی‌ از آموزاکهای مادیگری که در پیش گرفته‌اند خود ریشه‌ی نیکیها را می کَند. از اینکه هرچه می‌کوشند به نیکیهایی که خواستارش هستند نمی‌رسند و جنگهای بیهوده و ویرانگر آسایشی برای جهانیان باز نگزارده درمی‌یابند در راهی که باید باشند نیستند ولی هرچه جستجو می‌کنند راهی به آن آرمانها پیدا نمی‌کنند.

219ـ ما چه مي گوييم؟..ـ6


پایگاه : پیش از آنکه این رشته گفتارها را ادامه دهیم کوتاهشده‌ای از آنچه پیش از این گفته‌ایم را در پایین می‌آوریم :
ـ به ناآشنایانی که می‌خواهند در زمان کوتاهی ، آشنایی مقدماتی با اندیشه های کسروی بیابند چند کتاب او را نام بردیم که بخوانند.
ـ آرمان و اندیشه‌های او که پاکدینی نام دارد تنها برای ایران و شرقیان نیست. بلکه از دیرباز که کار غرب نیز به بن‌بست رسیده می‌توان دریافت که این تنها راه رستگاری جهانیان است.
ـ پاکدینی بکوتاهی چنین میگوید : کار جهان از ندانستن حقایق ویرانست. در جهان حقایقی هست همپا‌ی دانشها که آدمیان باید بدانند و در زندگانی چراغ راه خود گردانند. آفریدگار به آدمی خرد داده که نیک از بد و راست از کج بازشناسد. جهانیان باید به خرد ارج نهند و زندگی براهنمایی خرد کنند.

218ـ ما چه مي گوييم؟..ـ5


چرا در ايران مشروطه[دمکراسی] پا نگرفت؟.
چنانكه گفتم پنجاه و شصت سال پيش از اين گروهي از غيرتمندان چاره‌ی دردهاي ايران را در روان گردانيدن مشروطه ميدانستند و رنجها كشيدند و جانفشانيها نمودند و در اين كشور بنياد مشروطه نهادند. ولي مشروطه نه تنها بدردهاي ايران چاره نكرد خود پا نگرفت و ناانجام ماند. اكنون جاي گفتگوست كه چرا چنين شد؟..
اين جُستارِ بسيار مهميست و تاكنون مي بايست در اين باره جستجوها رود و كتابها نوشته شود ولي جستجويي نشده و ما مي بينيم گاهي كساني گناه را بگردن سياست بيگانگان انداخته ميگويند آنها نگزاردند. گاهي هم كساني بيسوادي و ناداني توده را گناهكار گرفته ميگويند مردم شايسته‌ی مشروطه نبودند.

ليكن اينها درست نيست و از روي انديشه و بررسي نمي‌باشد. ما در اين باره جستجوها كرده‌ايم و داستان در پيش ما روشنست.

217ـ ما چه مي گوييم؟..ـ4

زيانهايي كه از اين بدآموزيها برمي خيزد :

اين يك فهرست تاريخيست كه ياد كردم. اكنون همه‌ی اين ده دوازده رشته‌ بدآموزي در ايران رواج خود را دارد و مغزها آكنده از آنهاست.

بسيار كساني بي آنكه خود بدانند آلوده‌ی آن بدآموزيهايند. شما بارها خواهيد ديد كسي كه هيچ نمي داند صوفيگري چيست در ميان سخنانش انديشه هاي صوفيانه را بيرون مي ريزد. كسي كه دينداري از خود نشان مي دهد بي آنكه بفهمد گرفتار بدآموزيهاي ماديگريست.

چنانكه گفتم سرچشمه‌ی گرفتاريهاي ايرانيان اينهاست.

در اينجا فرصت گفتگوي دراز نيست ، به كوتاهي ميگويم : اين بدآموزيهاي پراكنده سه زيان بسيار بزرگ دارد :

216ـ ما چه مي گوييم؟..ـ3



دين چيست؟..
از اين گفته ها معني دين نيز روشنست. دين چيزي بيرون از زندگاني نيست. دين شناختن معني جهان و پي بردن به حقايق زندگاني و زيستن از روي خرد است. سخناني كه ما مي گوييم و من كوتاه شده‌ی آنها را در آغاز اين كتاب ياد كردم دين است. ما مي گوييم : دين زبان سپهر [=طبيعت] است. حقايق جهان را دريافتن و زندگي از روي فهم و بينش كردن و بآبادي جهان و آسايش جهانيان كوشيدن دين است. كشيشها و ملاها و حاخامها و مؤبدان و ديگران كه هر كدام دستگاهي را بنام دين راه مي برند چنين وا مي نمايند كه دين چيزي در كناره‌ی زندگانيست. يك رشته باورها و بايا [=وظيفه] هاييست كه مردمان بايد بپذيرند و اگر نپذيرفتند در آن جهان در آتش سوخته خواهند شد.

215ـ سال 1392

پایگاه : سال 1391 را در حالی بپایان می بریم که گرانی افسار گسیخته‌ای که از یکسال بیشتر آغاز گردیده هنوز ادامه دارد و فشارش هر روز بیشتر از روز پیش حس می گردد. دهها سال بود ایران چنین گرانی ای بخود ندیده بود. آیا بیمعنی نیست در چنین روزهایی به آرزوهای خشکی بپردازیم و بخواهیم با « انشاءالله» گفتنها و «خجسته باد»های پیاپی یا امیدواری دادنهای پوچ دلهایی را خوش گردانیم؟!

« خجستگي سال و زمان با سخن نتواند بود. با آرزو نتواند بود. اين مردم تا چنينند روي خجستگي نخواهند ديد. بجاي اين پيام بايد بكوشيم و باين آلودگيها چاره كنيم.»

خواهند گفت : چه جای نکوهش مردم است؟ ایشان جز رنج گرانی کشیدن چه گناهی دارند؟ میگوییم چنین نیست که گرفتاریهامان از تحریم فروش نفت ایران آغاز شده تا کسی بگوید : اینکه کار مردم نبوده. این گرانی خود نتیجه‌ی یک رشته پیشامدهایی بوده است. اگر مردم خود را نه یک تأثیرپذیر بی‌اراده بلکه یک تأثیرگزار بااختیار دانسته و راه زندگانی توده ای را می شناختند بر یکایک آن پیشامدها می توانستند اثر بگزارند. افسوس که خود را بی‌اختیار و بی‌اراده می دانند و این زیانکاری خُردی نیست!

214ـ ما چه مي گوييم؟..ـ2


اينها چاره‌ی گرفتاريهاست

اينهاست آنچه ما مي گوييم و مي خواهيم. اينها سخنان مفت و پا در هوا نيست. اينها بزندگي بستگي دارد و چاره‌ی گرفتاريهاست. براي آنكه مقصودم روشن گردد مي گويم امروز در جهان گرفتاريهايي هست كه چاره‌ی آنها جز اين گفته ها و كوششهاي ما نيست. براي مثل يكي را ياد مي كنم :

همه مي دانيد كه از صد سال پيش در سايه‌ی فزوني دانشها يك رشته افزارهايي براي زندگاني اختراع يافته است : راه آهن ، اتومبيل ، هواپيما ، تلگراف ، تلفن ،‌ راديو ،‌ ماشينهاي كارندگي و ريسندگي و بافندگي و سازندگي و بسيار مانند اينها كه در سراسر جهان بكار مي رود. اين افزارها مايه‌ی آساني كارهاست. مثلاً ما راهي را كه با اسب در بيست روز مي پيموديم امروز با اتومبيل در يك روز و با هواپيما در دو سه ساعت مي پيماييم. خبري را كه با پست در چهار و پنج روز مي رسانيديم اكنون با تلگراف در چند دقيقه مي رسانيم.

اين اختراعها هر يكي از راه ديگري مايه‌ی آساني كارهاست. كساني كه اينها را اختراع كرده اند جز انديشه‌ی نيكي به مردمان نداشته و جز كاستن از رنجهاي آنها نخواسته اند.

در حاليكه در بيرون نتيجه به وارونه‌ی اينهاست. به اين معني از روزي كه اين اختراعها پيدا شده و تغييرها در زندگاني پديد آمده بجاي كاسته شدن از رنج مردم ، بآن افزوده گرديده. اين چيزيست كه همه كس مي داند.

213ـ ما چه مي گوييم؟..ـ1

پایگاه : [برخی کسان که تازه نام کسروی را شنیده‌ می‌خواهند بدانند او چه میگوید ، با دیدن فهرست کتابهایش از خود می پرسند : آیا نمی توان در یک گفتار یا کتاب کوچکی از اندیشه های او آگاه گردید؟.
ما می پرسیم : خواست شما کدامیک از اینهاست؟
1ـ می خواهید بدانید کوتاهشده و فشرده‌ی سخنان و اندیشه های او چیست.
2ـ می‌خواهید بهمه‌ی اندیشه های او و کُنه آنها پی برید و از تاریخچه‌ی کوششهایش آگاه گردید.
اگر آن یکمی است ، در اینحال چند کتاب از نوشته هایش به شما کمک میکند راهی را که او به آدمیان نشان میدهد دریابید. ارجدارترین آنها کتاب ورجاوند بنیاد است. در زمینه‌ی اجتماع ، اقتصاد و سیاست نیز کتابهای ما چه میخواهیم؟ ، فرهنگ چیست؟ ،‌ کار و پیشه و پول ، در راه سیاست ، دادگاه و انکیزیسیون در ایران را می توان نام برد.
این رشته گفتارها که گرد آورده ایم ، دیباچه‌ی چنان آشنایی‌ای با اندیشه های او و خود کوتاهشده ایست ازدو کتاب انکیزیسیون در ایران و در راه سیاست.
ولی اگر آن دومی است راهی جز این ندارد که بیشتر کتابها و گفتارهای او را با باریک بینی و هوشداری بخوانید و به یکبار خواندن نیز بسنده نکنید.

212 ـ روزبه ، سیاست و زنان


گفتار آقاي كسروي

نخست سپاس مي‌گزارم كه آقايان از دور و نزديك باينجا آمده‌اند كه در اين جشن كه ما مي‌داريم همـراهي نمايند. اما گفتاري كه خواهم راند : بايد دانست كه ما در هر كاري از ديگران جداييم. من نميخواهم چون نشستي هست براي سرگرمي شما جمله پردازي كنم. اين كار ديگرانست. بلكه سخناني را ميدارم و سه چيز را يادداشت كرده‌ام كه مي‌خواهم با شما بگفتگو گزارم. اين يك گفتگوست كه با شما خواهم كرد. بشنويد و بفهميد و با خرد خودتان داوري كنيد و اگر سخني ميداريد شما نيز بگوييد.

يكي از آن سه چيز داستان « روزبه» است. ما بارها روزبه را معني كرديم. روزبه يا عيد آنست كه در كشوري پيشامد بزرگ تاريخي بسود آن كشور رخ‌دهد و مردم براي ارج‌شناختن از آن پيشامد و از پديد آورندگانش و تازه گردانيدن ياد آنان ، روز رخ‌دادنش را روزبه گردانند كه همه ساله در آنروز جشنی گيرند. چنين روزبه سودهايي تواند داشت. گذشته ‌از آنكه خود بيداري و هوشياري توده را رساند هزارها كسان را وادارد كه ‌از جانفشاني در راه كشور و پديد آوردن مانندهاي آن پيشامد بازنايستند.

211 ـ درباره‌ی پیمان و تاریخچه‌ی او



(دنباله‌ی پست پیشین)
سپس آقای سلطانزاده برخاسته بگفتار پرداخت :


گفتار آقای سلطانزاده


برادران پاکدین! تاریخچه‌ی انتشار مهنامه‌ی پیمان را که امشب میخواستم بطور اجمال باستحضار برسانم آقای کسروی قسمتی از آن را در گفتار شیرین خود بیان کردند[1] اینک بخش دیگر موضوع را که ناگفته مانده مختصراً بیان کرده و توجه آقایان را بوظایف سنگینی که امروز داریم جلب می‌کنم.


کسانی که در سالهای 309ـ310ـ311 روزنامه های مرکز را می خواندند البته بخاطر دارند که در آن تاریخ درباره‌ی تمدن اروپا و اروپاییگری چه هیاهویی برپا شده بود. بعضی از اشخاص بنام ، ‌عقیده داشتند که باید ظاهراً و باطناً اروپایی شده و تمدن اروپاییان را قبول کنیم. یکی از این آقایان گفته بود : اگر ما ایرانیان نجات ایران را می‌خواهیم باید تمام اطوار و حرکات خودمان را با اروپاییان تطبیق کرده اخلاق و عادات آنها را بدون کم و زیاد و بدون چون و چرا و بی‌آنکه حق جرح و تعدیل داشته باشیم قبول کنیم.


درست در همین اوقات که آتش اروپاییگری در مرکز ایران شعله‌ور بود آقای کسروی یکی دو مقاله در روزنامه‌ی شفق سرخ و سایر روزنامه های آن روزی بر علیه این افکار انتشار داده و تکان سختی در میان توده‌ی درسخوانده‌ی مرکز پدید آوردند.

210 ـ ادعای حکومت داشتن ملایان

پایگاه : 1) آیا بت‌پرستی ویژه‌ی روزگار کهن بوده و دیگر از جهان رخت بربسته؟! آیا جهانیان امروز گمراه نیستند؟! آیا گمراهی ایشان کمتر از بت‌پرستان زمان جاهلیت است؟! آیا چه تفاوتی میان باورهای شیعیان و بت‌پرستان هست؟! ادعای حکومت داشتن ملایان (ولایت فقیه) چه بوده و چه تأثیراتی بر کشور و مردم گزاشته است؟!

2) همینکه در شهریور1320 رضاشاه زیر فشار متفقین (روس و انگلیس) و اشغال کشور از سوی ایشان ناچار به استعفا و ترک ایران گردید ، یک دسته‌ی خیانت‌پیشه‌ای (دسته ای که برای نخستین بار شهید کسروی گوشه‌ای از بدخواهیهاشان را در کتاب تاریخ مشروطه‌ی ایران و گوشه‌ی دیگر آن را در کتابهای دادگاه ، افسران ما و دیگر نوشته‌هایش نشان داد و با نام « کمپانی خیانت» شناسانید) دست بکار گردیده کوشیدند هرچه کارهای نیک در زمان آن شاه انجام گرفته بود را بازگردانند و بهم زنند.

یکی از کارهای نیک زمان آن شاه سخت گرفتن به ملایان و گوشه‌نشین گردانیدن ایشان بود که پس از شهریور1320 کمپانی خیانت با چابکی بسیار کوشید ملایان را از نومیدی و درماندگی رهانیده میدان فراخی برایشان فراهم آورد. (برای آگاهی بیشتر کتاب انکیزیسیون در ایران دیده شود.)

3) یکی از زیانمندترین آسیبهای شیعیگری دعوی حکومت کردن ملایانست. گرچه در آن زمان اصطلاح «ولایت فقیه» شناخته نمی‌بود ولی هرچه بود کسروی با تیزبینی ویژه‌ی خود آثار ویرانگر آن ادعا را نیک در‌یافته به مردم بازمی‌گفت. گفتیم آثار ویرانگر ، زیرا در کشوری که میان مردم و دولتش شکافی به آن بزرگی باشد که هر کاری که دولت میکند یک دولت « غیررسمی» دیگری پشت سر « ادایش» را درآورد و به بدگویی ازو پرداخته به ناتوانیش کوشد و از مردم « مالیاتهایی» زیر پرده‌ی کیش گیرد ،‌ یک کلمه : بی‌تاج و تخت پادشاهی کند ، و هرچه یکی می‌ریسد دیگری پشم ‌گرداند ، آن مردم روی آرامش و آسایش نخواهند دید. هر کشوری که در آن ، میان مردم و دولت کمترین شکاف و دوگانگی باشد آن کشور نیرومندتر و به رستگاری و پیشرفت آماده‌تر خواهد بود.

209 ـ درباره‌ی کتابسوزان ـ 4


[دنباله‌ی پست شماره‌ی 208]

سپس آقاي ستوان 1 هاشميزاده بسخن پرداخته چنين گفت : من در جواني بكتابهاي شعري دلبستگي بسيار مي‌داشتم و شبها در رختخواب نيز بآنها مي‌پرداختم سپس خودم نيز شعر مي‌گفتم. از سوي ديگر بكيش شيعي ارج بسيار مي‌گزاردم و دلبستگي مي‌داشتم. اين بود كه در نخست بار كه در بندر گز براهنمايي آقاي گرجي با پيمان آشنا شدم نوشته‌هاي آن چه درباره‌ي شعر و چه در زمينه‌ي دين بمن ناگوار افتاد.

ولي چون سخناني بادليل مي‌بود فهم و خرد مرا واداشت كه آنها را بپذيرم و اكنون چند سالست كه بپاكديني درآمده‌ام و از اين پيشامد خشنود و سپاسگزار مي‌باشم. ولي شگفت دارم كه كساني خودشان كه اين آميغهاي روشن را نپذيرفته‌اند مي‌كوشند كه از ديگران نيز جلو گيرند. امروز كه من باينجا مي‌آمدم يكي از افسران كه مي‌دانست بگفتگو درآمده چنين گفت : «مگر آقاي كسروي را پارسال بجهت همين كتابسوزاني توقيف نكرده‌اند و كساني هم با او توقيف نشدند؟!..» گفتم : چرا؟!. توقيف شدند! گفت : «با اينحال باز هم بخانه‌ي او مي‌روي؟!.» اينان گمان مي‌كنند كه ما از توقيف خواهيم ترسيد و نمي‌دانند كه در اين راهي كه پيش گرفته‌ايم از كشته شدن نيز باك نمي‌داريم.

208 ـ درباره‌ي كتابسوزان ـ 3



گفتار آقاي خراساني

ما در مكتب پيمان باين آميغ رسيده‌ايم كه آفريدگار هيچ توده‌اي را براي سرفرازي و زبردستي و توده‌اي ديگر را براي سربزيري و زيردستي نيافريده.

اين چيستاني بزرگ بود كه توده‌هاي شرقي با آنكه در هوش از ديگران پستر نيستند و در شهريگري و پيشرفت زندگاني پيشگامترند اكنون چرا پس افتاده‌اند؟

مكتب پيمان اين چيستان را گشود كه گرداننده‌ي زندگي انسان مغز اوست نيكبختي و بدبختي توده‌ها از نيكي و بدي مغز آنها است انسان بمغزش از ديگر جانوران برتر است.

واماندگي شرقيان از پراكندگي انديشه‌ها و آلودگي مغزها است. از قرنها پيش فرهنگ عمومي اين كشور ديوار و بارويي نداشته هر انديشه كه از بيرون آمده يا از درون از هر بدانديش برخاسته بگوشها رسيده و در دلها جا گرفته.

باورهاي يك ايراني يك رشته انديشه‌هاي درست و بهم پيوسته و باهم سازگار نيست.

207 ـ درباره‌ي كتابسوزان ـ 2


گفتار آقاي نادري

مقدم بر هر مقدمه‌اي سپاس مي‌گزارم بآن خداي بزرگ و توانا كه اين چنين شاهراهي را بروي ما باز نموده و ما را از خرافه پرستي ، مرده پرستي ، گنبدپرستي ، بالاخره از بت‌پرستي نجات داده.

برادران عزيزم قبلاً قرار شده بود امشب در خصوص شعر و شاعري دانسته‌هاي خود را بگويم. ولي در اين خصوص اگر انتظار داريد سخناني خواهم گفت كه والاتر و ارجدارتر از سخناني كه در كتاب حافظ چه مي‌گويد و در سال دوم مجله‌ي پيمان و در ساير نوشته‌هاي ما نوشته شده ، مي‌گويم انتظار نداشته باشيد زيرا چنين سخناني من ندارم. بلكه از همان نوشته‌ها چند جمله را انتخاب نموده‌ام كه امشب تذكر داده و در اطراف آنها بحث نمايم : چندي پيش در منزلم تنها نشسته كتاب « در پيرامون خرد» را مي‌خواندم تا رسيدم باين جمله‌ها :

«هنگامي كه سال دوم پيمان را مي‌نوشتیم يكی گفتاري فرستاده بود در اين زمينه : من پيشترها شعرهاي حافظ را مي‌خواندم و لذت مي‌بردم. ولي از زماني كه نوشته‌هاي شما را درباره‌ي شاعران خوانده‌ام ديگر لذتي از شعرهاي حافظ نمي‌برم بلكه مي‌بينم بيشتر شعرهايش بيكبار بي‌معنيست.»

206 ـ درباره‌ي كتابسوزان ـ 1

همگي مي‌دانيد كه ما چند سالست جشن كتابسوزان گرفته‌ايم و امروز اين نشست براي همانست. چنانكه بارها گفته‌ايم ما اين كار را از روي هوس ، يا از راه تندروي ، يا بنام ستيزه با اين و آن نمي‌كنيم. بلكه از روي فهم و بينش اين رفتار را برگزيده‌ايم و هوده‌ي بزرگي از آن مي‌خواهيم.

كساني چون مي‌شنوند ما كتابها را بآتش مي‌اندازيم دهانشان باز مي‌ماند. چه كنند بيچارگان! تاكنون از زيان اين كتابها آگاه نشده‌اند. در نزد آنان اين كتابها سرچشمه‌ي فرهنگ و دانش است.

آنان كسانيند كه درماندگي و بدبختي توده را با ديده مي‌بينند و خود نيز در آن بدبختي گرفتارند ، و با اين حال تاكنون نينديشيده‌اند كه سرچشمه‌ي آن درماندگي و بدبختي چيست؟!.

205 ـ روزبه کتابسوزان گرامی باد!



روز یکم دیماه ، روزبه (عید) کتابسوزان ، روز رهایی از بدآموزیها و پلشتیها (که رستگاری شرق بیگمان بسته به آن است) به همه‌ی آزادگان خجسته باد.

درباره‌ی این روز در کتاب «یکم دیماه و داستانش» و نیز در بخش دوم کتاب « دور از آزادگی» سخنانی رفته ، علت انتخاب این روز و آسیبی که جهانیان بویژه شرقیان از رهگذر بدآموزیها و نوشته های زیانمند خورده و می خورند باز نموده شده. همچنین گفتارهای پراکنده‌ی دیگری (همچون پست 135 ، ملایان شوشتر بخوانند) نیز به این موضوع پرداخته است. می توانید آنها را نیز از اینجا گرفته بخوانید.

204ـ گفت و شنید ـ4

(بازپسین بخش)

دوباره ميگويم : گناه از آن كسانيست كه هنوز دست از آن برنميدارند. هنوز آن را نگه ميدارند و برخ جهانيان ميكشند و زشتي اينكار خـود و زيان آن را نميدانند. اينان از يكسو نادان و گرانجانند و بيشتري نيـز جـز درپي سودجويي نيستند ، و از يك سو نيز معني دين دانسته نيست. اين معني كه ما بدين ميدهيم آنان هيچگاه نشنيده اند و نميدانند. داستان پيشرفت جهان و اينكه خواست خود آفريدگار همين بوده چيزيست كه آنان هرگز نينديشيده اند و نمي فهمند.

بسيار جدايي هست ميانه‌ی گفته هاي ما با دانسته هاي آنان. ما دين را براي مردم مي‌شناسيم و آنان مردم را براي دين. ما دين را براي شناختن معني جهان و زيستن از روي يك آيين بخردانه ميخواهيم و آسايش و خرسندي مردم را از آن چشم ميداريم و آنان از اين چيزها بسيار دورند و همگي از مسيحي و مسلمان و جهود و زردشتي دين را باورهايي ميداننـد كه ديندار ياد گيـرد و بدل سپارد و گاهـي نيـز بپاره كارهايـي از رفتـن بپرستشگاه و گزاردن قربانـي و خواندن دعا و مانند اينها برخيزد ، و نتيجه اي كه از آن چشم ميدارند رفتن به بهشت ميباشد و گفتگوي اينكه معني زندگي را دانند و به آسايش و خرسندي رسند و اينگونه چيزها در ميان نيست.

203 ـ آسیب شیعیگری به زندگانی بیش از آنست که فهمیده گردیده



پایگاه : نوشته‌ی زیر که بخشی از کتاب « در پاسخ حقیقتگو» می‌باشد را مناسب حال و هوای این روزها (محرم) دیدیم و اینجا آوردیم. آن کتاب که در این پایگاه هم نشر کرده‌ایم بس خواندنی و گرانمایه است بویژه برای آنهایی که در خواندن حوصله بکار می‌برند زیرا از خواندن آن خواننده درمی‌یابد که زمینه‌ی کیشها گوشه و کنارهای روشن ناشده بسیار دارد و زیانهای آن به زندگانی و کشور نه چندانست که با یک گفتار کوتاه شناخته گردد.


این گفتار از سال پنجم پیمان شماره‌ی ششم ، اردی‌بهشت 1318، ص 243 (506243) آن برداشته شده. پانویسهای درون () از نویسنده و درون [] از ماست. زیرعنوانها را نیز ما افزوده‌ایم.


سومین آسیب کیشها


سومين زيان يا آسيب كيشها اينكه در هر يكي كساني را (از پاكمردان و ياران و خويشان ايشان) در دين جا داده‌اند كه آنان را دست اندر كارهاي خدا مي‌شمارند و مي‌پرستند. ببينيد : مسيحيان مسيح را تا كجا رسانيده‌اند و پتروس و پوليس را در چه جايگاهي نشانده‌اند كه دين و رستگاري را جز در پرستش آنان نمي‌انگارند. نيز بيشتر مسلمانان پيغمبر اسلام و خاندان او را دارنده‌ي كارهاي خدا مي‌شناسند و هميشه در سختيها از ايشان گشايش كار مي‌طلبند و دين و رستگاري را جز دوستاري آنان نمي‌شمارند و چنين مي‌دانند كه چون دوستار آنان باشند گناهشان آمرزيده گردد.

202 ـ روزبه یکم آذر به آزادگان ایران خجسته باد!

پایگاه : امروز روز يكم آذرماه 1391 و سالگرد انتشار ماهنامه‌ی پيمان است. در اين روز در سال 1312 نخستين شماره‌ی ماهنامه‌ی پيمان بيرون آمد. از آذر 1312 تا خرداد 1321 پيمان هفت دوره‌ی يكساله منتشر شد. پیمان برخی دوره‌ها بیرون نمی آمد و آنچه ما دانسته ایم این علتهایی داشت. یکی آنکه سخنانی که می نوشت چون تازه بود و دلها از آن رمیدگی میداشت ، می‌خواست زمانی بگذرد و خوانندگان در آنباره ها اندیشه بکار برند تا در دلها جا گیرد. دوم اینکه برخی سخنان مایه‌ی غوغا و هیاهوهایی توانستی بود و این دوره‌های خاموشی به بازگشت آرامش می‌انجامید.

امتياز پيمان را كسروي بزرگ در تابستان 1312 درخواست كرده بود و سرانجام در آذرماه توانست نشر آن را بياري برخي از همراهان خود از جمله شادروان رضا سلطانزاده آغاز كند.

علت اينكه پاكدينان اين روز را روزبه (يا عيد) ميگيرند آنست كه پيمان يك ماهنامه‌ی جدا و ويژه اي است. اين را کسروی در گفتار « يك نشست فراموش نشدني» (پست 89) باز می نماید. اگر به كوتاهي بخواهيم بگوييم در آن هفت سال ، پيمان توانست يك شاهراه رستگاري بروي ايرانيان بگشايد. اينست ارج و گرانمايگي آن ماهنامه.

پيمان همان ماهنامه ايست كه توانست

201 ـ یک وبلاگ نویس جوان در زندان بکام مرگ رفت

صدای آمریکا :

کانادا شکنجه و قتل ستار بهشتی را محکوم کرد
کانادا شکنجه و قتل ستار بهشتی، وبلاگ نویس ایرانی را محکوم کرد و مصرانه از ایران خواست تا به تعهدات بین المللی و داخلی خود در رعایت حقوق بشر متعهد باشد.ستار بهشتی، وبلاگ نویس ایران در اوایل ماه جاری بازداشت شد و بنا به گزارش های منتشر شده جان خود را بر اثر شکنجه در زندان از دست داد.ستار بهشتی که یک کارگر وبلاگ نویس بود، در ٩ آبان ماه از سوی فتا، پلیس فضای مجازی ایران بازداشت شد و جسد او شش روز بعد به خانواده اش تحویل داده شد.جان برد، وزیر امور خارجه دولت فدرال کانادا با انتشار بیانیه ای، بازداشت ستار بهشتی، وبلاگ نویس ایرانی، شکنجه و قتل او در زندان را محکوم کرده و از ایران خواسته است تا برای توجه به پیشینه اسف بار وضعیت حقوق بشر در این کشور با جامعه بین الملل همکاری کند.وزیر امور خارجه کانادا در بخش دیگری از این بیانیه که روز چهارشنبه (١٤ نوامبر) در اختیار رسانه ها قرار گرفت، نوشته است: «کانادا عمیقاً نگران انتشار گزارش هایی در مورد عملکرد مقامات زندان در ایران است که زنان زندانی سیاسی را هدف (آزار و اذیت) قرار داده اند».

200ـ گفت و شنید ـ3

     سوم بر برانگيختگان ايراد گرفتيد و گفتيد خود آنان بمانند ، براست داشتن نيارستني‌ها[= معجزات] بسيار دشوار است. در اين باره ما با شما هم‌سخنيم و ما نيز آنها را براست نميداريم و خود نيازي بچنين كارهايي نمي بينيم. همين امسال سخنان بسيار درباره‌ی آنها نوشته ايم. اما درباره‌ی خود برانگيختگان آنچه كار را بر شما دشوار گردانيده سخنانيست كه از زبان كشيشان و يا از كتاب تورات فرا گرفته و در دل اندوخته ايد و چون گفته هاي گزافه آميز و بيهوده[ای] است شما را رمانيده است. ولي اگر از آنها چشم پوشيد و با يك انديشه‌ی ساده گفته هاي ما را بشنويد دشواري‌ای در كار نخواهيد ديد. اگرچه گفتگو از گذشتگان را سودي نتواند بود و امروز ما را نيازي بسخن راندن از موسا و عيسا و ديگران بازنمانده. ليكن از آنجا كه هميشه گفتگو از آنها بميان مي آيد و كشاكشها در پيرامون آن رخ ميدهد و از آنسوي برانگيختگي خود داستان ارجداريست با شما در اين باره گفتگو ميكنم.

199ـ گفت و شنید ـ2


ما نيک آگاهيم كه در اروپا از يكسو كسان بسياري از گرسنگي ميميرند و يا از بيم چنان مرگي خودكشي مي كنند و از آنسوي شكر و قهوه و گندم و گوشت را بنام آنكه خرنده ندارد بدريا مي ريزند و نابود ميكنند. ما در يكي از شماره هاي پيمان شمارشي در اين باره از يك مهنامه‌ی انگليسي آورديم و چنانكه آن مي نمايد در يكسال نزديك بچهار مليون تن بدانسان مرده يا خود را كشته اند و در همانسال صدها هزار خروار گندم و شكر و ديگر خوراكيها را نابود ساخته اند. آيا اين نابساماني دليل بيراهي زندگاني نيست؟!. آيا با يك آيين خردمندانه جلو اينها را نتوان گرفت؟!.

ما را در پيرامون اروپا سخن بسيار است ، و در اين باره كتابها و گفتارها بسيار نوشته ايم كه شما مي بايد آنها را بخوانيد. ما اروپا را در اين راه زندگي كه پيش گرفته رستگار نمي شناسيم. ولي اين جلوگير ما نيست كه به پيشرفتهايي كه در زمینه‌ی دانشها كرده و بافزارهاي بس شگفتي كه براي زندگي پديد آورده و تكاني كه بجهان داده ارج گزاريم.

اين به چيستان مي ماند كه ما از يكسو به پيشرفتهاي اروپا در راه دانش و بافزارهايي كه براي زندگاني ساخته ارج مي نهیم و از يكسو آن را در راه زندگانی رستگار نميدانيم. بسياري اين را نمي توانند فهميد و در آغاز كار كه ما خرده گيري بر اروپا مي نموديم مي پنداشتند كه با دانشها و اختراعهاي آن دشمني مي نماييم. اينست بگله برميخاستند.

198 ـ گفت و شنيد ـ1


مرا آشناييست كه نخست مسيحي بوده ولي چون بزرگ شده و درس خوانده همچون هزاران ديگران از دين روگردان شده ، و چون سالها در اروپا ميزيست پس از بازگشت بديدنم آمد و نشست و از ديدار هم خشنودي نموديم و او بسخن درآمده چنين گفت : در اروپا رشته‌ی فلسفه را دنبال ميكردم و در موضوع دين نيز اتد[=etude] كردم و چون بايران بازگشتم و شنيدم شما مجله مينويسيد و طرفداري از دين ميكنيد بسيار تعجب كردم و بعضي شماره هاي مجله تان را گرفتم و خواندم. حقيقت اينست كه چيزي نفهميدم و اينست آمده ام با خودتان گفتگو كنم. شما كسي نيستيد كه بتعصب يا منظور مادي چيزي نويسيد و بايد يكي دو ساعت با هم نشسته اين موضوع را حلاجي كنيم و من نميـدانم مي توانيم گفتگو كنيم يا نه؟!.

گفتم : چرا نتوانيم و بهتر از اين چه كاري ميداريم؟!.

گفت : اگر بدتان نيايد اشكالاتي كه در موضوع دين دارم مطرح كنم و ايرادهاي خود را بگويم ، و چون من در اين موضوع اتد كرده ام از روي بصيرت و احاطه ايراد خواهم كرد.

گفتم : بدم نخواهد آمد. شما آزادانه ايرادهاي خود را بگوييد و اين مرا فرصت خواهد بود كه خواست خود را از دين روشنتر گردانم. شما ايرادهاي خود را يكباره بگوييد و من هم يكباره پاسخ خواهم گفت. چيزي كه هست بايد خواستتان رسيدن براستي باشد و پافشاري به پيش بردن گفته هاي خود ننماييد. اگر شما از روي بينش و فهم ايراد خواهيد گرفت من نيز از روي بينش و فهم پاسخ خواهم داد.

گفت : من تصديق ميكنم كه اديان سه هزار سال بيشتر دنيا را اداره كرده. انبياء مردم را از بت پرستي نجات داده و خودشان عقايدي در اطراف زمين و آسمان و خدا و بهشت و جهنم بمردم ياد داده و اصول معيشتي هم بنياد نهاده اند كه تقريباً سه هزار سال يا بيشتر دوام داشته. ليكن از آنجا كه عالم در ترقيست سوسيولوژي اروپا (علوم اجتماعي) پيدا شده و آنرا از بين برده و اولين ايراد من بشما اين است كه اصول عقيده و معيشتي اديان در نتيجه‌ی ترقي كون محكوم بنابودي شده و از ميان رفته و شما كه ميخواهيد آن را بازگردانيد اولاً مبارزه با طبيعت مي‌نماييد و ثانياً بر فرض آنكه مغلوب نشده و موفقيت پيدا كنيد تازه نتيجه آن خواهد بود كه مردم را از ترقي بازداشته بقهقرا بازگردانيد.

197 ـ ـ ميخواهند با هايهوي جلو ما را گيرند


چندي پيش شنيدم آخوندي در هفته نامه اي در تهران گفتاري زير عنوان « مدعي پيامبري» آغاز كرده كه سخني از من ميدارد. چون نويسنده را مي شناختم كه كيست و خواستش چيست نوشته هايش نخواندم تا در هفته‌ی گذشته نوشته اي از آقاي يزدانيان از خراسان در پاسخ او رسيد كه در شماره‌ی گذشته بچاپ رسانيديم.

داستان او اينست كه در سال 1315 كه به تبريز رفته بودم او با ديگري بديدنم آمدند و چون نشستند و كمي در ميانه گذشت گفتند مي خواهيم سخناني با شما در تنهايي بگوييم. رفتيم باطاق ديگر. نخست گله‌ی بسياري از رضاشاه (كه در همان روزها با وليعهدش به تبريز خواستي آمد) سرودند و سپس چنين گفتند : « شما پيمان را آغاز كرده ايد و كوششهايي ميكنيد. ما مي خواهيم با شما همدست باشيم و بشما بيعت كنيم. ولي شما به اصلاح ايران تنها مي كوشيد. بايد باصلاح همه‌ی جهان كوشيد؟!. ».

196 ـ سرچشمه‌ی درماندگی ایرانیان پراکندگی و ریشه‌ی آن بیش از همه در باورهای متضاد است


پایگاه : با آنکه از کشته شدن کسروی شصت و اند سال می‌گذرد و او کسی است که یک دم از کوشش برای رستگاری ایرانیان نیاسود و سرانجام جان شیرین در این راه فدا کرد ، با اینهمه بسیاری از ایرانیان از کسروی و راه او تنها نامش شنیده‌ و او را درست نشناخته اند.

یک علت این ، بیگمان عادت به خواندن نداشتن ایرانیان است.

اینست در تکه‌ی کوتاه زیر می خواهیم به آن دسته از کسانی که تاکنون از نوشته های او هیچ نخوانده‌اند یک نمونه‌ای از نوشته‌های آن مرد بزرگ بدست دهیم. این نوشته در زمینه‌ی علتهای بدبختی و زبونی ایرانیان نوشته شده و زیان اندیشه های ناسازگار را نشان میدهد.


195 ـ يار پنداري شاعران




نگاره‌ی شگفتي كه در بالا ديده میشود « و دو شماره‌ی پيش نيز آورده بوديم»[پست 182] از روزنامه‌ی ملانصرالدين قفقاز كه در چند سال پيش بچاپ ميرسيد