پرچم باهماد آزادگان

264ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 5

دادگاه باغشاه
درباره‌ي قاضي ارداقي و ديگر گرفتاران بازمانده‌ی‌ داستانشان را از گفته‌ي ميرزا علي اكبرخان مي‌آوريم. مي‌گويد :
همان روز كه ملك و ميرزا جهانگيرخان را كشتند در يكي از اتاقها دادگاهي براي بازپرس و رسيدگي برپا گردانيدند كه باشندگانش اينان مي‌بودند :
1ـ مؤيدالدوله حكمران تهران 2ـ شاهزاده مؤيدالسلطنه 3ـ سيد محسن صدرالاشراف[1] 4ـ ارشدالدوله 5ـ يك تن ميرپنج قزاقخانه؟ 6ـ ميرزا عبدالمطلب يزدي (مدير روزنامه‌ي آدميت) 7ـ محقق شهرباني 8ـ ميرزا احمدخان اشتري (اين يكي را از عدليه برده بودند و او بگرفتاران دلسوزي مي‌نمود).
از همان روز كساني را كه در پيرامون آقاي طباطبايي و ديگران گرفتار گردانيدند و از آنان كاري سرنزده بود يكايك بآن اتاق برده پرسشهايي نموده رها مي‌كردند. آقا محمدعلي پسر ملك را هم پس از حادثه‌ي پدرش رها كرده بودند. بدينسان از شماره‌ي ما بسيار كاست. در اين ميان يحيي ميرزا را كه گرفتار كرده بودند نزد ما آوردند و اين هنگام بود كه همه را كه بيست و دو تن مي‌بوديم در زنجير و آن حال آسيب ديدگي به رده نهاده پيكره‌ها از ما برداشتند.

263ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 4


سرگذشت ميرزا جهانگيرخان و ديگران
اين سرگذشت يك دسته بود. دسته‌ي ديگري كه ميرزا جهانگيرخان و ملك المتكلمين و قاضي ارداقي و برخي ديگر مي‌بودند ، و تا پارك امين الدوله با دو سيد همراهي نمودند سرگذشت اندوه‌آور ديگري مي‌دارند كه از زبان ميرزا علي اكبرخان ارداقي چنانكه در تاريخ مشروطه آمده است ، در اينجا بكوتاهي مي‌آوريم. مي‌گويد :
در پارك امين الدوله ما را كه ملك المتكلمين و ميرزا جهانگيرخان و برادرم قاضي و آقاي محمدعلي پسر ملك و من مي‌بوديم بيك بالاخانه برده در آنجا نشيمن دادند. امين الدوله نزد ما آمد و مهرباني كرد. ليكن بهبهاني او را نزد خود خواست و چون رفت و بازگشت چنين گفت : آقا مي‌فرمايد چون شاه اين چند كس را سخت دنبال مي‌كند و مردم ديده‌اند اينان باين خانه درآمدند باشد كه خبر دهند و براي دستگيريشان بيايند بهتر است ايشان را جاي ديگري فرستيد. امين الدوله اين را گفت و ما را بنوكري سپرد كه جاي ديگر رساند. نوكر ما را تا دم در آورد و از آنجا خانه‌ي نيمه سازي نشان داد كه جاي امني مي‌باشد. چون نزديك خانه شديم ديديم همه جاي آن باز است و رهگذريان ما را مي‌بينند اين بود كسي بخانه‌ي سيدحسن مدير حبل‌المتين تهران كه در آن نزديكي بود فرستاديم. او آمد و ما را با غمخواري بخانه‌ي خود برد. در اينجا اندكي ايمني پيدا كرديم و در كار چاره‌جويي بوديم ليكن ديري نكشيد كه هياهويي برخاست و قزاقان گرد خانه را فراگرفتند. برادرم و ملك و ميرزا جهانگير هر سه گفتند قزاقان براي گرفتن ما آمده‌اند روا نيست بخانه بريزند و زنان و بچگان را بترسانند. اين را گفته همگي بپا خاسته و از خانه بيرون رفته و خود را بقزاقان سپردند.

262ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 3


سيزدهم مرداد
سيزدهم مرداد يكي از روزبه‌هاي ماست. ما از ميان همه‌ي روزبه‌هايي كه در اين كشور است يكي نوروز و ديگري اين روز را روزبه دانسته و گرفته‌ايم.
ما هر سال در اين روز جشن مي‌گرفتيم و امسال چون ديديم بدخواهان كشور آشكاره بي‌پروايي با آن مي‌نمايند بلكه از نافهمي و درماندگي دشمني نشان مي‌دهند ما پروا بيشتر گردانيديم و هواداري بيشتر نشان داديم.
در شهرستانها در همه جا ياران ما اين روز را جشن گرفته‌اند ـ اكنون كه اين را مي‌نويسم گزارشهاي بسياري از شهرستانها رسيده كه بروي ميز است. در برخي جاها از جمله در مشهد گذشته از جشن باشكوه ، گفتارهاي مغزدار رانده شده (كه برخي را در كتابهاي خود بچاپ خواهيم رسانيد).
در تهران نيز در خانه‌ي آقاي كسروي جشن بزرگي برپا گرديد. از چند روز پيش كارتها بچاپ رسيده براي كساني فرستاده شده بود. باشندگان چندان بودند كه بسياري در حياط سرپا ماندند. از ساعت هفت جشن آغاز شد تا ساعت ده برپا بود.
نخست موسيقي سرود ايران را نواخت كه همه بسر پا ايستادند. سپس آقاي كسروي گفتاري راند (كه در همين دفتر بچاپ رسيده). سپس موسيقي نواخته شده شيريني و شربت و چاي بميان آمد. سپس بانو چهره نگار گفتاري را با زبان پاك نوشته بودند با شيوايي بسيار و با شيوه‌ي هناينده خواندند. باز موسيقي نواخته شد.

261ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 2

گفتار بانو چهره نگار شيرازي(روز سيزدهم مرداد)

راهنماي ارجمند!
بسيار خرسندم كه خود و خواهرانم در اين روزبه بزرگ كه يادبود فداكاريهاي جوانمردان چهل سال پيش است با برادران خود شركت كرده و مي‌توانيم بشما خجسته باد گوييم.
از آنجايي كه پيشرفت زندگي خود از آيين سپهر است و آدميان هميشه رو بسوي پيشرفت داشته مشروطه كه خود پيشرفت بزرگي مي‌بوده و از غرب آغازيده و توده‌هاي پيشرفته آن را پذيرفته بودند با دست روشنفكران غيرتمند بايران كشانيده شد. رادمردان غيرتمندي كه از درماندگي اين توده ، افسرده بوده و هميشه بانديشه‌ي آزادي و سرفرازي توده و كشور خود مي‌بوده با پادكارهاي[= عکس‌العمل] سختي كه از سوي دستگاه خودكامگي و بدخواهان روبرو مي‌بودند جوانمردانه جان بر كف نهاده كوشيدند و با خون آن را روان گردانيدند.

260ـ جشن مشروطه‌ی سال 1324 ـ 1

پایگاه : چند روز پیش ما بخش یکم از گفتار درازی در پاسخ به آقای سلامتیان را در اینجا نهادیم که با فاصله هایی که میان گفتارها بدیده می گیریم بیش از یکماه بدرازا خواستی کشید. از آنسو چون روزبه [= عید] مشروطه نزدیک است و گفتارهای امسال ما بسیارند دیدیم میان بخش یکم گفتار پاسخ به آقای سلامتیان و دنباله‌ی آن جدایی بسیاری خواهد افتاد. اینست بجای آن به گفتارهای مشروطه می پردازیم و پس از انجامش به آن گفتار بازگشته همه را پشت هم خواهیم آورد. خوانندگانی که بیوسان[= منتظر] دنباله‌ی آن بودند توانند pdf آن گفتار را از همین پایگاه دانلود کنند.
گفتار آقاي كسروي
ما امروز جشن مشروطه گرفته‌ايم. نخست جاي پرسش است كه چرا امروز را كه روز سيزدهم مرداد است جشن مي‌گيريم در حالي كه ديگران فردا را كه چهاردهم است خواهند گرفت. در اين باره در سالهاي گذشته پاسخ داده‌ايم.

259ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (4)

4
سلامتيان : «دين‌ستيز هم نيست دين ترازه يعني هنوز با وجود اينکه خرافات دين رو ميسنجه به پايان عصر ايمان نرسيده است اهل شک نيست اهل يقينه.............»
آقاي سلامتيان  از زبان کسروي بشما پاسخ ميدهيم : «يک گفته‌ي ديگر آنان اينست که مي‌گويند « در قرن بيستم هم دين مي‌شود؟!..» [ يا بگفته و تعبيير شما  پايان عصر ايمان ] اين يکي از ريشخندهاي ايشانست. نخست بايد پرسيد : شما از قرن بيستم چه مي‌داريد که چنين به آن مي‌نازيد؟!.[در این قرن بوده که آدمیان (متمدن!؟) بیش از هر قرن دیگر آدم کشته‌اند و بیش از هر قرن دیگر برای کشتارهای آینده اختراع و کشف کرده اند] شما از صده‌ي بيستم جز بدبختي و توسري خوردن چه بهره‌اي برده‌ايد؟!. داستان شما داستان کسيست که به دارايي همسايه بنازد. گذشت زمان آميغ‌ها را ديگر نگرداند. دين اگر چيز سودمنديست بايد در صده‌ي بيستم هم باشد و در صده‌ي سي‌ام نيز باشد. اگر سودمند نيست و زيانمند است ، بايستي هيچ‌گاه نباشد. شما اگر دين را چيز بد مي‌دانيد و ايراد مي‌داريد ، چه کار با قرن بيستم يا سي‌ام داريد؟!.

258ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (3)

سلامتيان : « يکجايي اين آقاي کسروي ميگه بيسوادان و بازاريان کم‌خطرترند چون کتاب نمي‌خونند اهل کتاب خيلي خطرناکترند طرفدار يک نوع بهداشت خواندن و نوشتنه».
 آقاي سلامتيان ميکوشد از کسروي يک چهره‌ي وحشتناک درست کند؟ تو گويي کسروي دشمن سواد و دانش بوده؟! آقاي سلامتيان براي آگاهيتان ميآوريم کسروی در گفتاری مینویسد : 
«ما خود خواهان سواديم : نكوهشهايي كه در گفتارهاي گذشته از درسخواندگان و سستي عزم و ناستودگي خوي آنها نوشتيم ديده ميشود در برخي از روزنامه‌ها آن گفتارها را عنوان ميكنند و چنين ميفهمانند كه ما ميخواهيم مردم باسواد نباشند ، و چنين نسبتي بما داده آنگاه از پيش خود بپاسخ ميپردازند. اينست مي‌نويسيم ما چنان چيزي را نگفته‌ايم و شما هم بيهوده زحمت نكشيد.
اساساً خواهشمنديم سخن بميان نياوريد و بگزاريد ما مطلب را روشن گردانيم.

257ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (2)

زردشت نخست کسيست که در تاريخ بنام برانگيختگي شناخته شده. در زمان اين پاک‌مرد ايراني جهانيان گرفتار بت‌پرستي ميبودند. بت‌پرستي چيست؟ بت‌پرستي تنها آن نميبوده که تنديسه‌هايي را از چوب يا از سنگ يا از فلز بسازند و در برابر آن به نيانش پردازند. بت‌پرستي همچون ماديگري يک گمراهي ريشه‌دار و شاخه‌داري ميبوده و زيان آن در همه‌ي بخش‌هاي زندگاني نمايان ميشده. بت‌پرستي از اينجا برميخاست که مردمان کارهاي سپهر را با يکديگر ناسازگار ميديدند ـ زيرا باران را ميديدند که ميبارد و کشتها را ميپروراند و از آنسوي تگرگ آن را کوبيده از ميان ميبرد. بچه را ميديدند که بهستي مي‌آيد و روز بروز بزرگتر ميشود ، و از آنسوي يک بيماري او را از پا انداخته بنيستي ميرساند ، و بادي را ميديدند که  در دريا کشتيها را راه ميبرد و بکشتيبانان ياوري ميکند ، و از آنسوي باد ديگري آن را پيچانيده بزير آب ميفرستد ـ اينها را چون آخشيج هم ميديدند باور نميکردند که جهان يکدستگاه باشد. بلکه آنرا چند دستگاه دانسته چند دستي را در آن کارگر ميشماردند. از اينرو خدايان بسياري از پندار خود پديد آورده به هريکي تنديسه‌هايي ميتراشيدند يا ميساختند ، و در بتخانه‌ها گزارده در جلوش بنيايش ميفهليدند[ = مشغول میشدند]. از آنسوي اينان خدايان را همچون آدميان داراي سهشها و خيمهاي جانورانه ـ از رشگ و خشم و کينه و آز و کامجويي و مانند اينها ـ ميشماردند ، و از اينرو هميشه از آنان در ترس ميبودند و براي جلوگيري از گزند و آسيب آنها قربانيها ـ از گوسفند و گندم و جو و ميوه و ديگر چيزها ـ ببتخانه‌ها ميبردند. بگمان ايشان اگر کسي توانگر بودي خدايان به او رشگ بردندي و ميبايست بهر جلوگيري اندي از داراک خود را بنام خدايان جدا گرداند ، يک سرداري که در جنگ فيروز درآمدي ميبايست رسدي از تاراج بخدايان دهد ، کسي که چند دختر يا پسر ميداشت ميبايست يکي از آنان را بهر پرستش در بتخانه فرستد. گاهي نادانيشان تا بآنجا ميکشيد که سر پسر يا دختر خود را در زير پاي بت ميبريدند ، يا دو تيره که خدايانشان جدا ميبوده با يکديگر بجنگ برخاسته خونها از همديگر ميريختند. ناداني مردمان در آنزمان تا بجايي رسيده بود که ميبينيم در يونان با همه‌ي پيشرفت در راه شهريگري ، با خدايان پنداري خود آن رفتارها را ميکرده‌اند و آنهمه گرفتار آنها ميبوده‌اند.

256ـ بي‌بي‌سي آخوند شد؟ (1)

بي‌بي‌سي بتازگي برنامه‌اي پيرامون احمد‌کسروي داشت که فرج‌سرکوهي و احمد‌سلامتيان و طوبي‌ذکي‌پور و حميد‌رضا‌ظريفي‌نيا در آن همباز بودند.
اين برنامه براي بررسي انديشه‌هاي يک انديشمند بزرگ ايراني بود اما آنچه که ديده شد سخنان بيمايه و سطحي‌نگرانه بود. اگر کسي اين برنامه را ميديد گمان ميکرد که چند آخوند در بي‌بي‌سي نشسته‌اند و دارند به کسروي ميتازند. آري راستی را بي‌بي‌سي شیوه‌ی آخوندی پیشه کرده بود.
 پيش از رسيدگي به اين برنامه بايد انديشيد و از خود پرسيد نقش اين تلويزيونها چيست؟ اينها چه هدفي را دنبال ميکنند؟ آيا راستي را در راستاي آگاهانيدن مردم ايران و ايجاد پيشرفت در ايران و نهادينه کردن دموکراسي ميکوشند؟ اگر نه پس پشت‌سر اين برنامه‌ها چه چيز ميتواند باشد؟ آيا ميتوان باور کرد اين تلويزيون که با بودجه‌ي دولت انگلستان گردانده ميشود در پي پيشبرد دموکراسي و حقوق‌بشر و بويژه آگاهي دادن و بيدار کردن مردم ايران است؟

255ـ درباره‌ی خرد (پاسخ به یاوه گوییهای بی بی سی)

پایگاه : چندی پیش بی بی سی در برنامه‌ی پرگار خود گفتگویی (میز گردی) درباره‌ی احمد کسروی داشت که در آن آقایان فرج سرکوهی و سلامتیان نیز مهمانان برنامه بودند. نشانی فیلم برنامه اینست :
یاران ما پاسخهایی به این برنامه داده اند که در این پست یکی از آنها خواهد آمد. ما در پاسخ به بی بی سی بیش از همه خوانندگان و بینندگان حقیقت پرست را بدیده داریم و روی سخن ما با ایشانست.
ما مانده‌ایم به این جماعت «نواندیش» و جنبنده‌ی ایرانی چه بگوییم؟!. اینان عیبهاشان یکی نیست دوتا نیست. نخست بیشترشان به درد اروپاییگری گرفتارند. می بینید دهها کتاب از فیلسوفان و مردان بنام اروپا می خوانند و کمتر می بینید به سخنان ایشان نکوهش کنند. ولی در همان حال این نیز برنمی‌تابند که یک ایرانی حقایقی را بگوید که اروپاییان از دریافت آن باز مانده‌اند. این را که باید به آن ببالند و مایه‌ی دلگرمی همه‌ی ایرانیان گیرند انگیزه‌ی بدگوییها می گردانند.
در اینجا خواستم ایرادهاییست که به کسرویِ یگانه می گیرند. بیشتر سوزش دلمان از اینست که اینان هیچ پروایی به این ندارند که کسروی کوششش به بیرون آوردن مردم ایران از درماندگی و براه پیشرفت انداختن ایشان بوده. چنان رفتار می کنند تو گویی او این کارها را برای شناخته شدن خود کرده و ایشان اکنون در برابرش ایستاده می خواهند جلو بلندپروازیهای او را بگیرند.

254ـ دروغ پراکنی بی‌بی‌سی درباره شادروان احمد کسروی ـ2


3ـ یکدین، یکدرفش، یکزبان:
شادروان کسروی پراکندگی میان توده را مایه بدبختی ایران و سراسر شرق میشناسد و برآنست که سرفرازی و نیرومندی ایران، بسته به یگانگی آرمان‌ها و همدستی توده میباشد و آشکار است که چنین یگانگی و همدستی با بودن این کیش‌های پراکنده و زبان‌ها و نیمزبان‌های گوناگون بدست نیاید.
وی برای زیانمندی پراکندگیهای کیشی سه دلیل یاد میکند: نخست، این کیشهایی که در ایران رواج میدارد، هریک در‌بر‌دارنده بدآموزیها و گمراهیهایی میباشد که اندیشه مردم را پست گردانده و از زندگی و سرفرازی باز‌میدارد. دوم، این کیشها میان مردم پراکندگی و دشمنی و چند‌تیرگی پدید آورده که ناچار از نیروی کشور کاهد و همیشه بیم آن هست که بیگانگان بسودجویی از آن پردازند. سوم، چند‌رشته بدآموزیها چون بهم درآمیختند، مغز را آشفته گردانده و خرد را از کار اندازد.

253ـ دروغ پراکنی بی‌بی‌سی درباره شادروان احمد کسروی ـ1

پایگاه : چندی پیش بی بی سی در برنامه‌ی پرگار خود گفتگویی (میز گردی) درباره‌ی احمد کسروی داشت که در آن آقایان فرج سرکوهی و سلامتیان نیز مهمانان برنامه بودند. نشانی فیلم برنامه اینست :
یاران ما پاسخهایی به این برنامه داده اند که در این پست یک بخش از یکی از آنها و در پست دیگر بخش پایانی آن خواهد آمد. ما در پاسخ به بی بی سی بیش از همه خوانندگان و بینندگان حقیقت پرست را بدیده داریم و روی سخن ما با ایشانست.
دیباچه
بتازگی گفتگویی از تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، درباره شادروان احمد کسروی و اندیشه‌های وی نمایش داده شد. بدینسان که فرج سرکوهی و احمد سلامتیان و کارمند بی‌بی‌سی و دو تن دیگر درباره احمد کسروی بگفتگو پرداختند. شیوه بی‌بی‌سی در این رشته گفتگوها اینست که در هر زمینه‌ای با دو تن که دارای اندیشه‌های آخشیج یکدیگر در آن زمینه هستند، بگفتگو پردازد. ولی این بار، هیچیک از باشندگان هوادار اندیشه‌های شادروان کسروی نبود و هرکدام از راهی بخرده گیری یا تحریف اندیشه‌های وی پرداختند.

252ـ بجوانان چه حمايتي بايد كرد؟..

از پست ديروز از تبريز گفتاري رسيده زير عنوان : « از توده‌ی جوانان حمايت كنيد». نويسنده‌ی گفتار از جوانان ستايشهايي نوشته اظهار افسوس ميكند از اينكه قدرداني از آنان نميشود.
مي گويم : امروز چه از جوانان و چه از پيران ، جاي هيچ ستايشي نيست. امروز اين توده سخت آلوده است : انديشه‌هاي گمراه و پراكنده ، خويهاي پست و دور از هم ـ و خود نتيجه‌ی اين آلودگيهاست كه چنين خوار و زبون مي باشيم.
آفريدگار جهان ستمگر نيست. يك توده را براي زبوني و زيردستي و ديگري را براي سرفرازي و فرمانروايي نيافريده. در اين جهان هر مردمي چه نيك و بد سزاي خود را يابد.
ما نيز از بدي چنين خوار و زبونيم. از بدي زيردست و لگدمال شده ايم. همين خواري و زبوني دليل است كه خود آلوده ايم. بايد بجاي ستايش كه دروغ است و سودي هم ندارد ، بديها را بدانيم و بشناسيم و بچاره‌ی آنها كوشيم ، بايد بجاي لاف زدن از نيكي ، براستي نيك باشيم و اين آلودگيها را از خود دور گردانيم.

251ـ كيفر بدكرداران را بايد خود توده دهد


كساني مي گويند : افسراني كه از جنگ گريخته بودند و شما نكوهشها نوشتيد چه نتيجه داد؟!.. دولت چه ترتيب اثري كرد؟!.. ميگويم شگفت از شماست كه همه چيز را از دولت ميخواهيد؟!.. يك دولتي كه با صد گرفتاري بروي كار مي‌آيد شما ميخواهيد خشم يا خشنودي توده را نيز او اظهار كند.
همين خود اشتباهي از شماست. دولت گرفتاريها و سرگرميهاي بسيار دارد و شما مي بينيد كه داستان شهريورماه همچنان سربسته مانده و تاكنون در پيرامون آن پرسشي يا بازخواستي از كسي نشده.

250ـ چشم پوشي از بدان تلخترين ميوه‌ها را خواهد داد


در شماره‌ی پريروز نوشتيم : « از بدان چشم نبايد پوشيد». اين زمينه بسيار مهم است و اينك دنباله‌ی آن را مينويسيم :
اگر از بدان چشم پوشيده شود چند نتيجه‌ی زشتي را درپي خواهد داشت ، زيرا از يكسو همان بدان جري گرديده ترك آن بديها نخواهند گفت ، و از اين گذشته صدها كسان ديگري پيروي از آنان خواهند نمود. از يكسو هم نيكان نوميد گرديده بنيكي كمتر خواهند گراييد.
مثلاً در همان داستان شهريور ماه چنانكه نوشتيم يك دسته از افسران نه تنها خود را فراموش كرده و از گام نخست جز در انديشه‌ی گريز نبوده‌اند ، بيباكانه در چنان هنگام گرفتاري بسودجويي پرداخته بنادرستيهايي دست زده‌اند.

249 ـ بايد جدايي ميانه‌ی نيك و بد گزاشت (2)


از اسپارتيان يك داستان ديگري بنويسم : در يونان هر شهري استقلال داشت و حكومت باين معني كه ما امروز مي گوييم و در سراسر كشور يك حكومتي برپاست نزد يونانيان شناخته نبوده. در ميان آن شهرها آتن و اسپارت از ديگران بزرگتر بود و هر كدام بيك رشته شهرها نفوذ داشت و چنانكه گفتيم اين دو شهر شايستگي بسياري از خود نشان داده و با دولتي همچون دولت هخامنشي جنگ كردند و ايستادگي نمودند.
تا سالياني اين دو شهر رشته‌ی اختيار همه‌ی يونان را در دست داشتند. ولي چون با يكديگر بجنگ و دشمني برخاستند و سي سال كمابيش كشاكش و خونريزي در ميان آنان ميرفت در نتيجه هردو ناتوان افتادند. و در اين ميان يك شهر ديگري بنام ثبيس سر برافراشت كه با اسپارت بدشمني سختي برخاست.

248 ـ بايد جدايي ميانه‌ی نيك و بد گزاشت (1)

يك مرده با يك زنده فرقهايي دارد و يكي از آن فرقها اينست كه زنده نيك و بد فهمد و جدايي ميانه‌ی خوشي و ناخوشي گزارد. مثلاً اگر كسي باو احترام كرد يا نوازش نمود يا در روز درماندگي دستگيري دريغ نگفت ازو خشنود ميگردد و مهر او را بدل سپارد. برعكس اگر كسي باو بي احترامي نمود و يا زباندرازي كرد و يا خيانتي نشان داد او را دشمن دارد و كينه اش را در سينه جا دهد.
اينها خاصيت يك زنده است. ولي مرده هيچ جدايي ميانه‌ی نيكي و بدي نتواند گزاشت. كسي اگر دلش باو سوخت و بالا سرش ايستاده گريست ، و ديگري بي احترامانه او را لگد مال ساخت ، هر دو يكي باشد و از مرده خشنودي و ناخشنودي پديدار نگردد.
در توده‌ها نيز چنين است. در توده‌ها برخي زنده‌اند و خواص زندگاني توده اي را دارا ميباشند و برخي مرده‌اند و خواص چنان زندگي از ميانشان برخاسته.

247 ـ بايد نيكان جدا گردند


براي نيكي يك توده گذشته از آنكه بايد نيك و بد دانسته شود و آنگاه هركسي بخود پردازد ، يك شرط بزرگ ديگر اينست كه بنیاد زندگي بروي نيكي باشد كه اگر كسي نيكو بود قدرش دانند و پاسش دارند ، و اگر بد بود خوارش گيرند و پستش شمارند. اين خود عامل بزرگي در نيكي توده است.
كنون من ميپرسم : آيا توده‌ی شما اين شرط را داراست؟.. اگر بگوييد داراست راست نگفته ايد. ما خود ميدانيم كه در اين توده چنان حالي نيست. در اين توده نيكان قدري ندارند و از بدان هم تنها كساني شكايت ميكنند كه از بدي آنها صدمه كشيده اند وگرنه ديگران معنايي ببدي آنان نميدهند و خوارشان نميدارند.

246 ـ در پيرامون روزبه نوروز


خواهشمندم جواب سئوال زيرين را در روزنامه‌ی پرچم بنويسيد.
روزبه نوروز روزبه ملي است يا مذهبي؟. اگر ملي است علت اينكه ارامنه و يهوديان و دارندگان ساير مذاهب تبعه‌ی ايران اين روزبه را جشن نميگيرند چيست؟. 
 مهندس زنوزي
پرچم : بهتر است در پاسخ اين پرسش نخست روزبه را معني كنيم. روزبه يا عيد از چيزهاييست كه در اين كشور معني خود را از دست داده.
روزبه يا عيد آنست كه در پيشرفتهاي جهان يا در زندگاني يك توده پيشامد بزرگي رخ دهد و مرداني جانفشانيهايي نمايند و مردم جهان يا آن توده بنام ارج گزاردن بآن پيشامد و بزرگ گردانيدن آن جانفشانان ، روز آن پيشامد را برگزيده همه ساله در همچنان روزي بجشن و شادي پردازند.
اين معني راست روزبه است. از اينجاست كه مي‌گوييم در ايران معني روزبه را نميدانند. روزبه‌هايي كه در اين كشور است بيشتر آنها بيمعني است.
اما نوروز ، اين يك روزبه ويژه ايست. اين روزبه آغاز سالست. ايرانيان سال خود را از نوروز كه آغاز بهار ـ يا بهتر گويم : آغاز سال سپهري ـ است مي‌گيرند و اينست آن روز را نيز بجشن و شادي مي‌پردازند.

245ـ بياد كسروي بزرگ (3)


 «بايد دانست آدميان در زندگاني دو گونه كوشش دارند : يكي در برابر سپهر براي بدست آوردن دربايستهاي زندگاني (كه ما آن را « نبرد با سپهر» مي‌ناميم) ، و ديگري كوشش در برابر همجنسان  براي پيش افتادن از ايشان و بهره‌ي بيشتر بردن ، و يا براي جلوگيري از پيش افتادن ديگران و بهره‌ي بيشتر بردن ايشان (كه ما اين را هم « نبرد آدميان» مي‌خوانيم).
روشنتر گويم : آدمي يك بار تخم مي‌كارد ، يا درخت مي‌نشاند ، يا پارچه مي‌بافد ، يا خانه مي‌سازد ، يا به چاره‌ي بيماري مي‌كوشد ، يا به كارهايي از اينگونه مي‌پردازد ، اينها نبرد با سپهر است. يك بار هم مردي را فريفته پولش را مي‌گيرد ، يا نيرنگي به كار برده كالاي خود را به بهاي گرانتر مي‌فروشد ، و يا به ناتواني چيرگي نشان مي‌دهد ، يا با زور خانه‌ي كسي را از دستش درمي‌آورد ، يا در برابر اينگونه چيرگيها و بديها ايستاده به نگهداري خود مي‌كوشد ، اينها نيز نبرد با همجنسان مي‌باشد.

244ـ بياد كسروي بزرگ (2)

همگی با اصطلاح « پیش‌نیاز» آشناییم. یادگیری درسها به گذشتن از آنها بستگی دارد. از آنسو هر یادگیری‌ای پیشنیازی برای یادگیریهای دیگر است. اینست پیشنیازها همچون پله‌هایند.
گاهی برای یادگیری ما به دو یا چند پیشنیاز نیازمندیم. برای مثال برای حل مسائل حساب ما باید خواندن را بدانیم که معمولاً با نوشتن توأم است. همچنین عددنویسی و چهار عمل اصلی را بدانیم. آموزش و « آگاهی» نیز چنانست که پیشنیازهایی دارد. چون استخوانبندی هر زمینه‌ای را یک دسته واژه یا اصطلاحات ویژه‌ای پدید آورده و دمادم بر دامنه‌اش افزوده میگردد باید « اصطلاحات» هر زمینه‌ای (دانش یا فن) را نیک یاد گرفت. برای کسانی که معنی ویژه‌ی آنها را ندانند آنها همچون واژه‌های زبان بیگانه اند. دور نیست متنی را بخوانند که همه‌ی واژه‌هایش فارسی است ولی هیچ جمله‌ای از آن را نفهمند.

243ـ بياد كسروي بزرگ (1)



                                                               راهنماي آزادگان

حدادپور آزاده‌ي غيرتمند



دو جانسپار راه پاکدینی که فدای نادانی و ددخویی گردیدند.
اینجا کاخ دادگستری ایران است. جایی که بزهکاران نیز باید امنیت جانی بدارند.
روانت شاد باد اي پاكمرد ارجمند ، اي راهنماي بزرگ !
روانت شاد باد اي نيكمردي كه پاك زيستي و دليرانه جان سپردي !
تو در زندگاني سراسر نبرد خود دمي از كوشش در راه آسايش جهانيان نياسودي و بجز رنج و گزند از بدخواهان نديدي !

242 ـ کتابهایی که بتازگی گرد‌ آورده ایم.

تاریخ و پندهایش 

بررسیهای ژرف تاریخی  ، کسروی را به نتیجه‌های بیمانندی رهنمون ساخت. او در گفتارهایی که ما در کتابی با نام تاریخ و پندهایش گرد آورده ایم خواستش «تاریخ‌نویسی» نیست. بلکه در این نوشته‌ها دو چیز را دنبال میکند : یکم ،  افزودن به آگاهیهای ما از تاریخ سرزمینمان. دوم ، پرورش اندیشه ها زیرا حقایق بیچون و چرای تاریخی که از لابلای داستانها دریافت می شود خود پرورنده‌ی اندیشه هاست و بهترین بهره‌ها از پندهایش گرفته می‌شود ـ پندهایی که گوش جان پذیرای آنهاست و « حقایق» زندگانی که زبان تاریخ از هر سخنی دلپذیرتر بازمی‌نماید.

241ـ همگي از اين توده‌اند


ما ميگوييم : شما اگر ميخواهيد يك توده‌ی سرفراز و نيكنامي باشيد و در جهان به آسايش و آزادي زندگي كنيد راهش آنست كه بكوشيد و نيك باشيد. مي گويم : از گله و ناله و فرياد نتيجه اي نتواند بود.
اين گفته‌هاي ما بكساني گران مي افتد و خوش نمي آيد. اينان ميخواهند كه هميشه گناه را بگردن ديگران اندازند و با ناله و زاري و بدگويي خشم خود را فرو نشانند و ديگر درپي چاره نباشند. ميخواهند ما نيز در پرچم موافق ميل ايشان تندي نويسيم و باين و آن تعرض كنيم.
ميگويم : چنين كاري آسانست ولي نتيجه نخواهد داشت بايد كاري كرد كه باين دردها چاره شود.

240ـ آنان كه از مشروطه دلسردي مي نمايند چه دليلي دارند؟.


كساني كه از مشروطه يا دمكراسي دلسردي ميكنند من تاكنون دليلي از آنان نشنيده ام. گاهي جمله‌هايي ميگويند كه ببهانه شبيه تر است تا بدليل خردمندانه.
مثلاً برخي مي گويند : مشروطه يا دمكراسي كهنه شده. ولي اين سخن بسيار بيپاست و « حقايق» هيچگاه كهنه نگردد.
اساساً در اين زمينه كه ماييم و سخن از آسايش زندگاني ميرانيم و به پيشرفت كار توده ميكوشيم جايي براي گفتگو از كهنگي و تازگي نيست. آن در تفنن و بازي و خود آرائيست كه دربند كهنگي يا تازگي باشند. آن بچگانند كه يك بازيچه را با خواهش و پافشاري خواهند و چون گرفتند و زماني بازي كردند ديگر نپسندند و دور اندازند ، آن زنانند كه رختي را با شوق و آرزوي بسيار بدست آورند ولي چون چند بار بتن كردند دلسرد گرديده بكنار گزارند.

239 ـ معني مشروطه چيست؟..

اگر آدميان همچون شيران و پلنگان ، در جنگل و كوهستان ، جدا از هم زيستندي بحكومت يا فرمانروايي نياز نيفتادي. زيرا نياز بفرمانروايي در نتيجه‌ی باهم بودن و باهم زيستن خاندانها پديد آمده.
چون هزار خانداني در يكجا گرد مي‌آيند و يك آبادي پديد مي‌آورند ، از همينجا يك رشته كارهايي پيدا ميشود.
زيرا اين خاندانها با يكديگر نزاعها خواهند داشت و يك كسي و يك دادگاهي ميخواهد كه درميان ايشان داوري كند ، برخي دزدان و راهزناني پيدا خواهند شد و پاسباني ميخواهد كه مواظب ايمني باشد ، همچشمي و دشمني با آباديهاي همسايه خواهند داشت و سپاهي ميخواهد كه از هجوم آنان جلو گيرد ، بيماري به خاندانها رو خواهد آورد و پزشكاني ميخواهد كه با آنها بنبرد كوشد

238 ـ بايد معني درست مشروطه [=دمكراسي] را فهميد و بديگران هم فهمانيد

كساني مي‌پرسند : اكنون چه بايد كرد؟.. آن نيكي‌ای كه ميگوييد از چه راه آن را آغازيد؟..
ميگويم : در اين راه كه ماييم نخست بايد معني زيست توده‌اي را فهميد و از آئين آن آگاه گرديد ، و معني درست مشروطه و سررشته‌داري توده را شناخت. بايد اينها را نيك فهميد و بديگران نيز فهمانيد. اينست آنچه درگام نخست بايد كرد.
خواهند گفت : مگر ما معني اينها را نميدانيم؟!. اينها چيزهاييست كه هر كسي بارها شنيده ، ديگر چه نياز كه دوباره بآنها پردازیم؟ چه نیاز که دوباره بشنويم يا بشنوانيم؟!...
می‌گویم : شنیده‌اید ، ولی بیشترتان ندانسته‌اید. شنیدن جز از دانستن می‌باشد ،‌ و بهتر است من معنی دانستن را روشن گردانم :

237 ـ روز پاک گردیدن از پلشتیها خجسته باد!

پایگاه : راست است که یکم دیماه روزبه کتابسوزان و روزیست که پاکدینان برای پاک گردانیدن خانه‌هاشان از کتابها و نوشته های زیانمند آنها را به آتش می کشند ولی این روز جز آن ، روز پاک گردیدن از دیگر پلشتیها نیز هست. روزبه نبرد با دیگر گمراهیها نیز هست. آن روزی که دیگر ، نوشته های زیانمندی نماند یکم دیماه یادآور نبرد با دیگر گمراهیها تواند بود.
ما در پستهای اخیر چندین گفتار درباره‌ی کتابسوزان و اینکه چرا به این کار پرداخته می شود نوشتیم. اینست در این پست به کوتاهی می کوشیم و یک گفتار از یاران را که در روزبه یکم دیماه 1323 رانده شده در اینجا می آوریم.
گفتار آقاي يزدانيان
نخست امروز را كه روزبه يكم ديماه است بهمه‌ي ياران خجسته باد مي‌گويم. سخنان كوتاهي كه من مي‌خواهم برانم در پيرامون اين گفته‌ي « سرچشمه‌ي كارهاي آدمي مغز است و مغز پيرو انديشه‌هاييست كه در اوست» مي‌باشد.
برادران پاكدين اگر بتاريخ بنگرند و داستانهاي تاريخي را از ديده بگذرانند در تمام آنها گفته‌ي بالا را درست خواهند يافت.

236 ـ چگونه نيك باشيم؟.

پایگاه : با این گفتار جستاری را که در پست شماره‌ی 233 آغاز شد پی میگیریم.
بايد هركسي نخست بخود پردازد و خود را از بديها بپيرايد
از گفتار ديروزي نتيجه اين را گرفتيم كه اگر ميخواهيم از اين خواري و درماندگي رها گرديم همه بايد نيك باشيم تا از جهان نيكي بينيم.
كنون ميخواهيم از راه « نيكي» گفتگو كنيم و ميخواهيم بگوييم نيكي چيست و چگونه ميتوان يك توده را نيك گردانيد.
در سخن این را هركسي خواهد پذيرفت كه بايد نيك بود ، ولي چون بكار پردازيم و بخواهيم گامي در اين راه برداريم با دو اشكال بزرگي دچار خواهيم گرديد : زيرا نخست نيك و بد دانسته نيست و يك پايه‌اي و يا قاعده‌اي براي نيك و بد در ميان نمي‌باشد. اينست هر كسي چيزهاي ديگري را نيك يا بد مي‌شمارد و از روي عقيده‌ی خود داوري ميكند.
ميدانم بسياري از خوانندگان اين را نخواهند پذيرفت و اين بدانشمندي و پيشوايي كساني خواهد برخورد كه ميگوييم نيك و بد دانسته نيست. ولي اين يك حقيقتي است كه انكار ناپذير ميباشد و ما آن را با دليل روشن خواهيم گردانيد. در اينجا چون سخن از اين زمينه نيست دليلش را هم ياد نميكنم.

235 ـ بجوانان درسخوانده

در ايران بسياري از جوانان مي‌پندارند كه دانستنيها همانست كه در دبيرستانها و دانشكده‌ها ياد گرفته‌اند. مي‌پندارند با همان سرمايه در زندگاني راه روشني در پيش توانند داشت و با دانش و بينش توانند زيست ولي اينها نه راستست.
آن جوانان بايد بدانند بسياري از دانستنيهاست كه در دبيرستان و دانشكده نتوان آموخت. دانشمندان جهان همه نيازمندند كه چيزهاي ديگري نيز ياد گيرند.
آنگاه اگر دبیرستانها و دانشکده‌های ایرانست ، در آنها دست بدخواهان کشور در کار است و بیش از همه بفریفتن جوانان و گمراهانیدن ایشان کوشیده می شود.

234 ـ روزبه پیمان خجسته باد!

پایگاه : روزبه پیمان را به همه‌ی آزادگان خجسته باد می گوییم. یاران! بکوشیم سالی که در پیش است فیروزیهای بیشتری ازآن ما گردد.
دیگران که می‌شنوند این روز را ما بنام یک مهنامه روزبه (عید) نهاده و جشن میگیریم در شگفت می‌شوند. می‌گویند : یک مهنامه چیست که برایش روزبه گیرید؟..
آری ، این مهنامه هایی که دیده و می‌بینیم و باید « روزی‌نامه»شان نامید و دارندگانشان روزنامه‌نویسی را یک پیشه و آن را نیز تنها بهر روزی درآوردن شناخته‌اند ، نه چیزیست که ارجی بدارد و برایش روزی را جدا گردانند.
بیگمان یک دسته از دارندگان مهنامه کسان آبرومندی بوده و هستند و این را نه برای روزی توزیدن بلکه از سر میهن‌خواهی و مردم‌دوستی راه انداخته اند ولی بیشتر ایشان (نه همه) نیز یک « راه» روشنی در پیش نداشته و ستونهای نامه‌ی خود را با هرچه « نیک» و « سودمند» بدانند پر کرده و می‌کنند. ولی مهنامه‌ی پیمان داستان دیگری دارد.

233 ـ يك مردمي تا خود نيك نباشند از جهان نيكي نبينند

پایگاه : چون با ساختاری که این پایگاه دارد دسترس به گفتارهای گذشته آسان نمی باشد برای آنکه آنها از دیده ها دور نماند بدیده داریم هر چندگاهی گفتارهای ارجدار گذشته را تازه گردانیم.
در زیر گفتار شماره‌ی 2 و 3 این پایگاه را بار دیگر نشر می کنیم.

در تاريخ هندوستان چنين مي خوانيم :
در آغاز سده‌ی هفدهم دو كشور فرانسه و انگليس نمايندگيهاي شركتهاي بازرگاني خود را در هندوستان برپا كردند. اين شركتها حق انحصاري بازرگاني ، پديد آوردن نيروي پليس در هندوستان را از دولت خود دريافت كرده در آنجا نيز با دادن پيشكش و يا ماليات به پادشاه يا فرمانرواي محلي حق ساختن ساختمانهاي بازرگاني يا بندرگاه را بدست آوردند. ساختمانهاي بازرگاني همان مغازه ها ، انبارهاي كالا و خانه هاي مأموران بود كه برج و باروي استواري آن را دربر مي گرفت تا در هنگام جنگ با دشمنان بتواند پايداري كند.
پس از مرگ پادشاه هندوستان بنامِ اورنگ زيب (1707) ، كاركنان دولت و پادشاه كه با عنوانهاي نوّاب و راجه شناخته مي شدند سر به خودسري برداشته و بجنگ ميان خود پرداختند.

232ـ یک نامه از راهنما

پایگاه : نامه‌ی زیر را یکی از برادرانمان در دسترس ما گزارده. با سپاس از ایشان خواهشمندیم یاران هر گونه نوشته یا خاطره‌ای از راهنما و یاران کهن دارند برایمان بفرستند تا در اینجا در دسترس همگان بگزاریم.
نام گیرنده‌ی این نامه نوشته نشده. میتوان گمانید که او شادروان فروتن ، داماد خواهر راهنما بوده. ولی این بیگمانست که گیرنده از یاران نزدیک کسروی و از اندامان باهماد آزادگان بوده.
اینک متن نامه :

231ـ ما چه مي گوييم؟..ـ12

در این دو سده‌ی اخیر به بیداری مردم و بهبود کشور کم کوشیده نشده. از کارشناس نظامی برای ارتش ایران آوردن در زمان فتحعلیشاه ، دارالفنون و دیگر اصلاحات امیرکبیر ، جنبش بزرگ مشروطه ، مدرسه سازی ، برداشتن چادر و دیگر کارهای نیک رضاشاه تا ملی شدن نفت و کوششهای دکتر مصدق و یارانش ، دادن حق انتخاب به زنان و اصلاحات ارضی در زمان محمدرضاشاه ، همچنین برانداختن پادشاه ، گرچه به گواهی تاریخ اینها هر یک گامهایی در راه پیشرفت بوده ولی چاره‌ی درد اصلی کشور نگردیده. به نیک گردیدن توده نینجامیده.
ـ این سخن به کوشندگان سیاسی ما گران می افتد که می شنوند به نیکی مردم نکوشیده اند. ولی چه باید کرد که این جز راستی نیست.
از بدیها پیراسته گردیدن و حقایق زندگانی را دریافتن پرورش یافتنست. ولی کوشندگان سیاسی ما بویژه این کوشندگان اخیر چه کرده اند؟!. شما به کارهایی که کرده اند بنگرید. آیا از کوششهای آنها مردم به دمکراسی دلبسته‌تر گردیده اند؟!. آیا معنی آن را بهتر دانسته اند؟! آیا از گمراهیهای خود آگاه گردیده اند؟! آیا آلودگیهای خود را شناخته اند؟! آیا حقایق زندگانی را آموخته اند؟! همه‌ی اینها بکنار ، آیا در رفتار یک دسته ای از مردم نیکی و بهبود دیده شده است؟!

230ـ ما چه مي گوييم؟..ـ11

ـ کارنامه‌ی کوشندگان سیاسی ایران گواه راستی سخنان ماست. ما اینجا هفتاد سال اخیر را بدیده میگیریم :
پیشامدهای شهریور1320 تاریخ ایران را دگرگون گردانید. با افتادن رضاشاه شیرازه‌ی کارها از هم گسیخت. دولت سستی که بر سر کار آمد از سختگیریها کاست و خود را هوادار آزادی و دمکراسی وانمود و زبانها و قلمها را آزاد گزارد. مردم بیکباره خود را رها از هر بندی یافتند و از اینجا یک رشته هرج و مرجهایی در کشور پدید آمد.
این همیشه بوده و خواهد بود که در چنین هنگامهایی مردمِ بیسر و بیسامان که از پیش پا افتاده ترین معنیها نیز ناآگاهند آزادی را بی‌مرز دانسته چنین دانند که به هر دلخواسته‌ای توانند برخاست. از اینجا خردمندان و برجستگان توده باید دست بهم داده بجلوگیری برخیزند. بفهمانند که آزادی آنچنان که آنان پنداشته اند نیست و مرزهای خود را دارد. و بدینسان از نابسامانیها جلو گیرند و خود پیش افتاده مردم را به رعایت قانون و نگاهداشتنش وادارند. ولی کوشندگان ما کاری به این کارها نداشتند. همینکه خود را آزاد یافتند به کارهایی برخاستند که زیبنده‌ی آزادیخواهان و خردمندان نبود.

229ـ ما چه مي گوييم؟..ـ10

ـ این نکته دانستنی است که گرفتاریهای توده‌ي ما تنها آنهایی نیست که یاد کردیم. لیکن ما سرچشمه‌ها را نشان دادیم. دیگر گرفتاریها از این سرچشمه‌ها آب می خورد. مثلاً یکی از آنها که گریبان مردم را گرفته و ناآرامشان گردانیده آشفتگی وضع ادارات است. از اینجا کسانی آن را یکی از«علت»های پس ماندگی کشور بشمار آورده‌اند. ولی اگر بدی قانونها و فزونی کارمندان را کنار بگزاریم ، آن نه علت بلکه خود «نتیجه»‌ی آلودگیهاست ـ آلودگیهایی که نامشان بردیم. همچنانست رفتار مردم با یکدیگر مثلاً در همسایگی و کوچه و بازار یا هنگام رانندگی و برخوردهایی که از این راهها پیش می‌آید. این نتیجه‌ی آن گرفتاریها و آلودگیهاست که به نامهربانی مردم با یکدیگر ، پستی خویها ، بی‌اعتمادیها و خودخواهیها انجامیده.[1]

228ـ کتابسوزان چیست؟.. ـ4

کتابهای زیانمند چه بنیادهایی را که برنینداخته
ولی آنچه شما پیش چشم نیاورده اید آن نوجوانانی است که در حوزه‌ها از همین کتابهای سراسر گمراهی خوانده پله‌های ملایی را یکایک بالا رفته سرانجام از شمار مفتخوران و گمراه گردانان میگردند. داستان زیر را که یکی از آشنایان گفته به عنوان نمونه می آوریم.
روزی تلفن زنگ زد و یک دختر بازاریاب تلفنی به تبلیغ کتابی از شیخ صدوق بدینسان پرداخت : عنوان کتاب «فضایل و مکافات عجیب اعمال در دنیا و آخرت» است ، در این کتاب شما خواهید دانست که چه سوره‌ای باعث افزایش رزق و روزی می شود ، چه سوره‌ای سختیها و مشکلات را دور میکند ، چه سوره ای فشار قبر را کم میکند ... صدقه در روز بهتر است یا در شب ... کتاب سیصد صفحه است به بهای هفت هزار تومان با پیک رایگان!
شما از همین یک نمونه آن را ببینید که نیروهای این کشور در کجاها بکار می رود و چه راههایی برای دست اندازی به داراک مردم پدید آورده اند. تنها پول مردم نیست که به کیسه‌ی یک مشت مفتخور می رود بلکه بدتر از آن اینست که مردم را با سخنان بیپا و زیانمند سرگرم گردانیده از پرداختن به کارهای سودمند باز می دارند. یک کلمه بگوییم : فریبشان می دهند و گمراهشان می گردانند.

227ـ کتابسوزان چیست؟.. ـ3


باید کارها از روی خرد باشد
هنوز نکته‌ی دیگری درباره‌ی پیروی از خرد هست. پاکدینی بر آن است که ملیونها مردم ایران دست از کیشها و باورهای بیپا و زیانمند خود بردارند و بیک شاهراه درآیند تا زندگانی سرشار از خوشی و نیکروزی را بیازمایند و بسر دهند. چنانکه می کوشد (برای مثال) شیعیان و بهاییان به آن جایگاهی از خرد و بینش رسند که معنی راست دین را شناسند و از این کوره‌‌راهها روی برگردانیده در برابر فشارهای دولت و نزدیکان و هیاهوی توده‌ی عامی ایستادگی کرده چندان دلیر گردند که بیکبار دست از کیش پدری خود بشویند ، همچنان می کوشد ایرانیان بجای تقلید و پیروی از آیین زندگانی اروپایی در هر کاری خرد را راهنمای خود گردانند و زبون هایهوی و تبلیغات نگردند. فریب آنها را نخورند و به استقلال اندیشه و رأی رسند.
خود کسروی اگر استقلال رأی نمی‌داشت و اندک پروایی به هیاهوی مردم و باورهای بیپای ایشان میکرد می بایست دست از همه‌ی آن کوششها بشوید. پس راستی را مردمان باید به جایگاهی از خردمندی برسند که هر کاری میکنند نه از روی تقلید بلکه براهنمایی خرد باشد و از هرچه جز اینست دوری کنند. اینکه فلان توده باور و رفتار دیگری دارند یا اگر کاری جز دیگران کنم چه‌ها خواهند گفت ، اینها هیچیک نباید جلو راهنمایی خرد را گیرد.
 این را نیز ناگفته نگزاریم : ما که دمکراسی را پذیرفته و در راهش کوششهای بسیار بکار می بریم انگیزه اش نه تقلید از اروپاییان بلکه پیروی از خرد است. زیرا این خرد است که دمکراسی را بهترین گونه از حکومت نشان می دهد.

226ـ کتابسوزان چیست؟ .. ـ2

تاریخچه ، انگیزه‌ها ، هوده ‌ها

شماها سنگ حافظ و سعدی را به سینه می‌کوبيد. بهتر است در آن زمینه نیز پرسشهایی از شما بکنيم :
ما درباره‌ي حافظ کتابی نوشته‌ایم که دو بار به چاپ رسیده. آیا شما آن را خوانده‌اید یا نه؟!. اگر خوانده‌اید بگویید چه ایراد داشته‌اید؟!. ما در آنجا زیانهای دیوان حافظ را که بسیار است با دلیل باز نموده‌ایم. بگویید شما چه پاسخی داده‌اید؟!. اگر نخوانده‌اید پس چگونه توانسته‌اید درباره‌ي کارهای ما «تصمیم» بگیرید[یا در آن باره داوری کنید]؟!. سخنان ما را ندانسته و نسنجیده چه سان به دشمنی برخاسته‌اید؟..

گذشته از این کتاب ، ما بارها گفتار درباره‌ي خیام و حافظ و سعدی نوشته بدآموزیهای زهرآلود آنان را به رخ شما کشیده‌ایم. خیام و حافظ از یکسو جهان را هيچ و پوچ می‌شمارند و نکوهشها می‌کنند و صد پافشاری نشان میدهند در این باره که مردم زندگانی را خوار دارند و بیپروایی نمایند ، گذشته را فراموش کنند و درپی آينده نباشند ، و دم را غنیمت دانسته به مستی و خوشی کوشند. این فشرده‌ي گفته‌های ایشانست :

225ـ کتابسوزان چیست؟.. ـ1

تاریخچه ، انگیزه‌ها ، هوده ‌ها


درباره‌ی کتابسوزانی که پاکدینان (یاران کسروی) برپا کرده اند تاکنون از دیگران جز هایهوی و سخنان بیپا یا گله و رنجیدگی شنیده نشده. این یکی از اندوههاست که در این کشور یک جنبشی که روی داده مردم بجای آنکه نزدیک آمده بدستیاری اندیشه ، بکوشند راست آن را بدست آورند و معنی اش را دریافته به داوری خرد سپرند و هرچه خرد راه ‌نمود پیروی از آن کنند بدینسان دور ایستاده با آن از روی احساسات رفتار میکنند. 

کسروی کوششهایش را از سال 1312 آغاز کرد و در گفتارهایی که در ماهنامه‌ی پیمان و سپس در روزنامه‌ی پرچم نوشت به بازنمودن حقایق و از جمله علتهای درماندگی و زبونی ایرانیان پرداخت. چون علت آن زبونیها و درماندگیها از بدآموزیهاییست که در میان توده رواج دارد و سرچشمه‌ی بدآموزیها و گمراهیها نیز بیش از همه در کتابهای زیانمند می‌باشد اینبود او و یارانش در سالهای پایانی دهه‌ی 1310 به این نتیجه رسیدند که نابود گردانیدن کتابهای زیانمند یکی از کوششهای سودمند و واجب برای رهایی این مردم از آلودگیهاست. 
«ما باين كار بيمقدمه برنخاسته‌ايم. ما سالهاست در اين راه ميكوشيم و تاكنون صد گفتار بيشتر نوشته ‌اين نشان داده‌ايم كه مايه‌ي بدبختي اين مردم انديشه‌هاي پريشان و بدآموزي‌هاي فراوانيست كه در كتابها و مغزها جا گرفته. اين را با دليلهاي بسيار ، روشن گردانيده‌ايم».

224ـ درباره‌ی کتابسوزان ـ 6

در آن ميان چون بخاري آماده گرديده بود « كتابسوزان» آغاز گرديد. آقاي كسروي يكايك كتابها را برداشته به بخاري مي‌انداخت و درباره‌ي برخي از آنها سخناني مي‌گفت.
نخست بسته‌ي كاغذي را برداشته گفت : اينها نوشته‌هاي آقاي يزدانيانست. پيش از آنكه براه ما آشنا گردد اينها را كه شعر است و رُمانست نوشته. اكنون پاكدلانه آورده كه بآتش كشد. دو تن ديگري از جوانان همين كار را كرده‌اند. رُمانهايي را كه نوشته‌اند آورده‌اند كه سوخته شود. هر جوان باخرد و غيرتمندي بايد اين كار را كند. رُمان نوشتن و شعر گفتن هوسهاي بي‌ارجيست. شما جوانان بايد آماده باشيد كه كارهاي بزرگ كنيد. كارهاي بزرگ كنيد تا خود بزرگ باشيد. شما در اين راه كه هستيد دست بهم داده برهايي بيست مليون توده كوشيد. همه‌ي نيروهاي خود را در اين راه بكار بريد. اين پيشرفتي كه ما راست دير يا زود با بدخواهان اين كشور برخوردي روياروي خواهيم داشت. شما خود را آماده‌ي آن روز گردانيد.

223ـ درباره‌ی کتابسوزان ـ 5

پایگاه : سیزدهم مرداد سالروز فرمان مشروطه گرامی باد! این روز را به همه‌ی ایرانخواهان خجسته باد میگوییم. برای این روز مژده اینکه تارنمایی به نشانی زیر کتاب تاریخ مشروطه‌ی ایران را از آغاز تا انجام تکه به تکه آورده و سپس به تاریخ هجده ساله‌ی آذربایجان آغاز نموده. ما به این یاران سپاس گزارده دست کوشنده شان را از دور می فشاریم و شما را به بازدید از آن می خوانیم :

http://mashruteh.mihanblog.com


اکنون می‌خواهیم بسخن دیگری در این پست بپردازیم. خوانندگان بیاد دارند که در بازپسین بخش از گفتار « ما چه میگوییم؟» گفته‌های زیر را آوردیم :
« ـ اين نكته در ايران نادانسته مانده كه گرداننده و راه برنده‌ی آدمي دانسته ها و فهميده هاي اوست. از اینجاست که نه تنها به شنیده ‌ها و دیده‌ها بلکه به اندیشه‌ها و آنچه به مغزها راه می یابد که سرانجام هم به کردارها می‌انجامد پروایی ندارند.
ـ مردم چون باسواد گرديدند درپي خواندن خواهند بود و كتابها براي خواندن خواهند خواست. پس جاي پرسشست كه چه كتابهايي بخوانند؟.. اگر كتابهاي ما همين هاست كه هست بيگمان زيان باسوادي بيشتر از سود آن خواهد بود.
ـ یک بینشی که از بازنمودن حقایق و این کوششهای ما بدست خواهد آمد اینست که مردم درخواهند یافت که کتاب بخودی خود نمیتواند نیک باشد. نیکی یا بدی کتاب در سودمندی یا زیانمندی نوشته‌های آنست. این نافهمی باید از میان برخیزد که کتاب را بخودی خود نیک می‌‌پندارند. فهم همین نکته یک گامی در راه پیشرفت است.»