پایگاه : با این گفتار جستاری را که در پست شمارهی 233 آغاز
شد پی میگیریم.
بايد
هركسي نخست بخود پردازد و خود را از بديها بپيرايد
از گفتار ديروزي نتيجه اين را گرفتيم كه اگر ميخواهيم
از اين خواري و درماندگي رها گرديم همه بايد نيك باشيم تا از جهان نيكي بينيم.
كنون ميخواهيم از راه « نيكي» گفتگو كنيم و ميخواهيم
بگوييم نيكي چيست و چگونه ميتوان يك توده را نيك گردانيد.
در سخن این را هركسي خواهد پذيرفت كه بايد نيك بود ،
ولي چون بكار پردازيم و بخواهيم گامي در اين راه برداريم با دو اشكال بزرگي دچار
خواهيم گرديد : زيرا نخست نيك و بد دانسته نيست و يك پايهاي و يا قاعدهاي براي
نيك و بد در ميان نميباشد. اينست هر كسي چيزهاي ديگري را نيك يا بد ميشمارد و از
روي عقيدهی خود داوري ميكند.
ميدانم بسياري از خوانندگان اين را نخواهند پذيرفت و
اين بدانشمندي و پيشوايي كساني خواهد برخورد كه ميگوييم نيك و بد دانسته نيست. ولي
اين يك حقيقتي است كه انكار ناپذير ميباشد و ما آن را با دليل روشن خواهيم
گردانيد. در اينجا چون سخن از اين زمينه نيست دليلش را هم ياد نميكنم.