از كوتاهبينيهايي كه گريبانگير كسان
بسياري شده اينست كه بگذشته ارج بيشتر ميگزارند و همه بآن مي پردازند و پرواي
اكنون و آينده كمتر ميكنند.
اين شيوهی عاميانست كه بزمانهاي
پيشين با ديدهی ديگري مي نگرند و سخنان گزافه آميز از فراوانيها و خوشيهاي آن
زمانها گويند و مردان گذشته را روز بروز بزرگتر گردانند و كارهاي نيارستني [=
معجزات] و بيرون از آيين طبيعت را كه از آن زمانها گفته شود بآساني باور نمايند.
كساني از آنان چنين پندارند جهان روز بروز بدتر گرديده و همواره گذشته را آرزو
نمايند و از زمان خود بگله پردازند. كساني نيز پندارند داستانهاي بزرگي كه در
زمانهاي پيشين رخ داده ديگر در هيچ زماني رخ نخواهد داد و مردان بنامي كه برخاسته
اند ديگر نخواهند برخاست.